شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۱۹۵۷۹
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۹۳ - ۱۶:۵۸
در گفت و گو با محمد مالی روزنامه نگار خوزستانی مطرح شد:
اگر بخواهم در یک جمله پاسخگوی پرسش کلیدی شما باشم؛ خواهم گفت: حال مطبوعات و رسانه های استان خوزستان خوب نیست! راستی چرا علی رغم افزایش کمّی رسانه های استان چه در بستر مکتوب و چه در عرصه سایبری بر این اعتقادم.
بی تردید در طول پانزده سال گذشته می توانیم حضور مستمر این روزنامه نگار خوزستانی را در همه عرصه های فرهنگی این استان رصد کنیم. او که بارها برگزیده جشنواره های مطبوعاتی سراسری و منطقه ای و استانی بوده است و سابقه فعالیت در نشریات معتبری چون فجر، کارون، فرهنگ جنوب، نور، روزان، بهار سبز، شرق، نود و جنوبگان و بسیاری دیگر از نشریات استانی و سراسری را در کارنامه خود دارد و گرچه سال هایی را نیز در عرصه اجرایی فعالیت نموده اما آن تلاش های اجرایی نیز عمدتاً در ارتباط با حوزه فرهنگی و رسانه ای استان بوده است. روزنامه نور خوزستان با وی در آستانه روز خبرنگار گفت و گویی صورت داده که از نظر می رود.

وضعیت مطبوعات خوزستان را چگونه ارزیابی می کنید؟

اجازه می خواهم حالا که در آستانه بزرگداشت روز خبرنگار مجال گفت و گو با روزنامه شریف و صادق «نور خوزستان» را یافته ام به برخی زوایای تاریک حوزه رسانه و فرهنگ در استان اصطلاحاً «نور» بتابانم. البته پیشاپیش انتظار دارم دوستان همکار و اهالی این حوزه که به یُمن پدیده آزادی، عاج نشین رکن چهارم هستند و احدی از دایره نقد ایشان خارج نیست و بزرگ و کوچک را با تیزی و بُرّانی قلم خود نواخته اند با کمی سعه صدر و سینه فراخ عرایض بنده را تحمل کنند.

اگر بخواهم در یک جمله پاسخگوی پرسش کلیدی شما باشم؛ خواهم گفت: حال مطبوعات و رسانه های استان خوزستان خوب نیست! راستی چرا علی رغم افزایش کمّی رسانه های استان چه در بستر مکتوب و چه در عرصه سایبری بر این اعتقادم.

اولاً در حوزه فرهنگ، عیار ارزیابی و سنجش، قطعاً کیفی است. دوماً افزایش کمی و تعدد رسانه های مکتوب و سایبری استان، آن جایی حائز اهمیت است که به گردش فکر و تولید اندیشه و موفقیت بیشتر رسانه در اهداف واقعی خود که روشنگری و ارتقاء فرهنگ عمومی و نقد عرصه های مختلف است انجامیده باشد. متاسفانه و شوربختانه، تعدد حال حاضر تعدد در نام و ظاهر و فرم است، که البته به تعبیری می توانیم گفت حتی تنوع در فرم هم نیست.

 پس کمیت فعلی نه تنها مطلوب نیست بلکه از نظر من امری خارج از ظرفیت های فعلی حرفه ای در مطبوعات و رسانه های محلی است. از این روست که کمیت فعلی را یکی از دلایل ایجاد وضعیت نامطلوب رسانه های استان می دانم. بگذارید مثالی بزنم. برای افزایش تیراژ یک خودرو به طور قطع باید تمهیدات تازه ای در خط تولید و چرخه خدمات پس از فروش آن ایجاد کرد. که البته خودرو یه طور محض یک پدیده فیزیکی و مادی است. آیا بستر لازم برای تولید 14 روزنامه در استان خوزستان فراهم بود که مجوزهای اخیر داده شد؟ آیا اصولاً در دنیا و یا شاید کشور خودمان یا منطقه روزنامه ای سراغ داریم که با تعداد کارکنان کمتر از انگشتان یک دست فعالیت کند.

 ایا این امر وهن روزنامه نگاری نیست؟ اصولاً چه لزومی به انتشار روزنامه است وقتی حرف تازه ای نداریم. وقتی از امکانات لجستیکی کافی برخوردار نیستیم. وقتی آموزش های حرفه ای و تخصصی را ندیده ایم. وقتی توان ایجاد چرخه تولید فکر را نداریم. و نکته بعدی این است که چرا مجوزهای اعطا شده به افرادی تعلق می گیرد که کمترین سابقه حرفه ای نداشته و تنها لابی موثری با ارشاد و مبادی مربوطه برقرار کرده اند. چگونه چرخه تولید فکر و اندیشه جامعه به افرادی فاقد صلاحیت های لازم سپرده می شود.

نکته دیگر این که تیراژ کلیت ناوگان رسانه مکتوب در استان خجالت آور است. و حتی یک درصد جمعیت استان را تحت پوشش قرار نمی دهد. نکته بعدی کیفیت نازل نشریات استان در حال حاضر است. صفحه بندی و گرافیک سطحی، آشفته و غیر حرفه ای، وابستگی تام و تمام به مطالب اینترنتی، نداشتن تحریریه نخبگانی و حتی ضعف در اصول پایه خبرنگاری به این معنا که بنده باید ماه ها بگذرد تا یک گزارش خوب یا یک مصاحبه حرفه ای و یک مطلب چالشی در مطبوعات استان مطالعه کنم. پس کارکرد رسانه مکتوب چیست؟

 اگر قرار باشد پرینت سایت ها و خبرگزاری ها باشد که تردید نکنید تا چند صباح دیگر با گسترش بیشتر اینترنت و سرعت آن و ارزان تر شدن تکنولوژی های ارتباطی باید مرگ مطبوعات محلی را اعلام کنیم. آن ها باید هر چه زودتر نقاط تمایز خود را با رسانه های سایبری که سرعت بالایی در انتقال اخبار و تحلیل دارند مشخص کنند.

 بکارگیری و تربیت روزنامه نگاران حرفه ای و کاربلد راه گریزی از این بحران است. پس مطبوعات محلی به سبب تیراژ پایین و کیفیت نازل امروز فاصله زیادی با برخی مقاطع درخشان در کارنامه کاری خود در گذشته دارند. و اگر هر چه زودتر نسبت به آسیب شناسی روند حرکتی خود اقدام نکنند از چرخه تاثیرگذاری بر افکار عمومی و قرارداشتن در ذیل گروه های مرجع خارج خواهند شد. البته در این میان خبرگزاری ها و پایگاه های خبری در استان وضعیت بهتری دارند گرچه آفت حضور دلالان اقتصادی و سیاسی نیز متاسفانه چند وقتی است که این عرصه را نیز تهدید می کند.

دلیل ورود و خروج زیاد نیروی انسانی غیر متخصص در حوزه مطبوعات چیست؟

پرسش عجیبی کردید! چرا نباید این اتفاق بیفتد! مگر شاخص خاصی برای ورود به عرصه مطبوعات لازم است؟ بنده پانزده سال است که افتخار تنفس بی وقفه در فضای مطبوعات محلی را دارم، به جرات می گویم که بیشترین مشکل و آسیب از جانب افرادی این صنف و حوزه را تهدید کرده است که فاقد حداقل استانداردهای لازم برای کار فرهنگی و مطبوعاتی بودند.

 چگونه است برای کنترل و راندن خودرو باید با طی مراحل و آموزش های نظری و عملی و اخذ گواهینامه، اقدام کنیم چرا، چون نا بلدی ما به آسیب جسمی شهروندان منجر می شود، اما برای در دست گرفتن فرمان یک نشریه که با جان عمومی اجتماع، روح مردم و وجدان آگاه انسان ها ارتباط دارد و گاهاً ریزش مرکب مسموم قلم بر کالبد سطور مطبوعۀ ما به انحراف جمعی و فردی در جامعه هدف و مخاطب منجر می شود نیازمند هیچ گونه ارزیابی، آموزش و حتی کنترل نیستیم.

نکته بعدی جذابیت های کاذب این حرفه است که برخی را وادار می کند برای ارضاء برخی نیازهای درونی وارد این عرصه شوند. این که با درج اسم و عکس و مطلب شما می توانید به شهرت برسید، یا به واسطه این شغل می توانید با برخی افراد قدرتمند و با نفوذ جامعه که در شرایط عادی امکان ارتباط با آن ها را ندارید، ارتباط بگیرید یا اگر خدای ناکرده اهداف اقتصادی و سیاسی داشته باشید می توانید با اداره یک نشریه و سوء استفاده از بستر خبر و رسانه به اهداف خود برسید، این ها چالش هایی هستند که باعث ورود برخی افراد سودجو به این حرفه می شود. این افراد وقتی با این نگاه غیر فرهنگی وارد حوزه رسانه می شوند و می بینند که اصطلاحا «از این خبرها نیست» و خبرنگاران واقعی و باورمند و متعهد به سختی معیشت خود را تامین می کنند و عاشقانه ساعت ها وقت خود را به پای نوشتن و خواندن می نهند مه شاید سود آنی و قابل توجهی نداشته باشد، عطای حضور در این عرصه را به لقایش می بخشند.

 البته در سال های اخیر، فعالیت رسانه ای افرادی که نیت های اقتصادی و سیاسی نابخردانه و غیر فرهنگی داشتند ضرباتی به وجهه عمومی اهالی رسانه استان وارد کرد که به نظر می رسد ترمیم آن نیازمند فعالیت های کیفی جدی تری است. نقش وزارت ارشاد به عنوان متولی حوزه فرهنگ در کشور ما قابل چشم پوشی نیست و البته عدم وجود صنف پویا و واحد در این میان بسیار مخرب بوده است. اگر مانند پزشکان و یا مهندسان و حتی کشاورزان، مدل هایی مانند نظام پزشکی، نظام مهندسی و نظام کشاورزی صدر حوزه مطبوعات وجود داشت به طور قطع نهادهای صنفی خود ساز و کار لازم را برای جلوگیری از نفوذ و سوء استفاده سودجویان از صنف خود تعبیه می کردند و مشکلاتی که امروز متاسفانه زیر پوست بزک شده مطبوعات وجود داشت، اجازه ظهور و بروز نمی یافتند. 

و حرف آخر در پاسخ به این سوال جمله ای از ابوریحان بیرونی است که می گفت: یک بزهکار تنها به خودش و معدودی لطمه می زند، اما یک نویسنده و شاعر خود فروخته یا مزدور کشوری را به آتش می کشد.

یک خبرنگار حرفه ای چه ویژگی هایی دارد؟
امروز حوزه رسانه دیگر یک علم و فنّ و مهارت است که در کنار تجربه آموزی و تجربه اندوزی نیازمند درک دانش و علوم و مراتب علمی خاصی است. پس از منظر من یک خبرنگار حرفه ای می بایست دوره های آموزشی و مهارت افزایی ویژه این رشته را گذرانده و یا واجد تحصیلات مرتبط باشد. در کنار این البته گذراندن دوران کارآموزی بسیار ضروری است.

 ببینید، از نظر من جریان سیّال خبر و رسانه مانند رودخانه ای موّاج و خروشان است که شنا در آن نیازمند کسب مهارت های تجربی خاص است. دانش آموختگان و آکادمسین های حوزه رسانه الزاماً روزنامه نگاران یا خبرنگاران خوبی نخواهند بود.

حوزه رسانه، عرصه ای چند وجهی است. هم تجربه و هم تخصص می بایست در این حوزه در کنار یکدیگر قرار بگیرند تا منجر به پختگی یک خبرنگار شوند. اضافه بر این معتقدم یک خبرنگار حرفه ای یک هنرمند است. شما وقتی یک مقاله خوب، گزارش متوازن و یا گفت و گوی چالشی را مطالعه می نمایید حض می کنید و به التذاذ معنوی و فکری می رسید.

 فلذا یک خبرنگار خوب و حرفه ای به مقام شانیتی هنرمندانه دست یازیده از این رو فکر می کنم ملات لازم برای آفرینش یک اثر هنرمندانه عشق باشد، پس یکی دیگر از ویژگی های یک خبرنگار حرفه ای این است که او عاشق کارش باشد تا بتواند اثری هنرمندانه خلق کند. من خودم گاهی اوقات یک شب تا سحر و ساعت ها وقت برای ارائه یک تحلیل یا پیاده سازی یک مصاحبه یا تولید یک گزارش صرف می کنم، خوب چه محرکی غیر از عشق می تواند انسان را چنین برای تولید یک محصول فکری برانگیزاند. عشق به قلم که باعث می شود انسان بداند این مرکب فکری و اندیشه گی از چه جایگاه والای الهی برخوردار است، آن زمان دیگر شاهد خرید و فروش کلمات و توهین به ساحت قلم نخواهیم بود، چرا که قلم عاشق قیمت ندارد.

یک رسانه به چه میزان می تواند کسی را بر مسند قدرت برساند و یا پایین بیاورد؟

البته کارویژه و رسالت رسانه دقیقاً نکته ای نیست که شما به آن اشاره کردید. نگاه ابزاری و مادی به مفهوم رسانه و کاربرد آن نتیجه ای جز این حقیقت تلخ را در پی نخواهد داشت که گاهی رسانه ای در خدمت و خیانت به اصحاب قدرت و ثروت در جامعه قرار می گیرد. کارویژه آرمانی رسانه، نقد است و نقادی. صاحب رسانه در حکم چراغ به دستی است که زوایای تاریک جامعه را می نمایاند. در این میانه ممکن است یک رسانه چنان در عمل به رسالت خود موفق باشد که دروغی آشکار شود، تزویری نمایان، یا قصوری عریان! خوب، چاره چیست؟

 نقد عریان به طور قطع هزینه هایی نیز بر افراد یا جامعه متحمل می سازد. نقاد در حکم جرّاحی است که تیغی بُرّان در کف گرفته است و کاربری نقد و نقادی او مسلماً درد دارد، دردی که جوامع آگاه و توسعه یافته به جان و دل می پذیرند و البته در جوامع عقب مانده و غیر فرهنگی این هزینه ها به گُرده رونامه نگاران و خبرنگاران تحمیل می شود و افشاگر به ناگهان خود افشا می شود. پس اگر رسانه ای در پی ایجاد تغییرات مصداقی در جامعه است دیگر رسانه نیست چیزی شبیه یک حزب، لابی یا گروه فشار است. البته رسانه ها در کشور ما نقش های دوگانه و بعضاً چندگانه ای بر عهده می گیرند که آن ها را در عمل به وظیفه ذاتی خود باز می دارد.

با این همه معتقدم، جهت پیکان رسانه باید نقد ناروایی و کمبودها و در عین حال پیشنهاد دادن راه حل ها و نسخه ها و البته فرهنگ سازی باشد. اگر رسانه ای در این راستا یعنی روشنگری و نقادی؛ فعالیت های حرفه ای خود را سامان داد بدون تردید از نفوذ و تاثیرگذاری بالایی در جامعه برخوردار خواهد شد که بر عرش بری و بر فرش کشی از آثار ثانویه اقدامات چنین رسانه ای به شمار می روند.

نظر شما در خصوص درجه بندی خبرنگاران و مطبوعات چیست؟

یکی از مشکلات کار فرهنگی، درجه دار نبودن و رتبه ناپذیری این حوزه است. یعنی چه، به کسی که ده ها فیلم برجسته و موثر ساخته در اصطلاح می گوییم کارگردان و در عین حال اگر کسی تنها یک فیلم ضعیف و بی اهمیت هم ساخته باشد به او هم کارگردان می گوییم. در حوزه روزنامه نگاری و خبرنگاری هم چنین است. بنده با پانزده سال سابقه مفید خبرنگاری هنوز خبرنگارم. حبیب بهرامی و منصور قنواتی هم با ربع قرن سابقه هنوز خبرنگار نام دارند. حاج سردار هم که چهار دهه است فعالیت خبری و نوشتاری دارد تنها یک خبرنگار است. حالا اگر کسی چند صباحی مشغول این حرفه بوده و بلد باشد ضبطش را پلی کند به او هم خبرنگار می گویند.

 در حالی که امروز نظام رتبه بندی و رشد طبقاتی بر اساس شایسته سالاری دیگر یک امر روشن و بیّن جهانی و دارای منطق همه پذیر انسانی است. اما حوزه فرهنگ و هنر فاقد چنین نظام رتبه ای و طبقاتی است. هر گونه تلاشی هم که در این زمینه یعنی دسته بندی خبرنگاران و رتبه بندی نشریات صورت بگیرد چون با ماهیّت و ذات کار فرهنگی در تضاد است، ابتر و ناکام مانده و تلاش بیهوده ای خواهد بود. حتی اگر بر فرض محال قائل به دسته بندی عناصر فرهنگی باشیم به طور قطع متر و عیار استانداردی برای این امر مهم نخواهیم یافت.

مگر در این سال های طول و دراز که از تطور علوم انسانی گذشته است، بشر توانسته یک تعریف جامع یک خطی از مقوله فرهنگ که مورد نظر و تایید اکثریت نخبگان این حوزه باشد دست یابد پس چگونه می تواند افراد شاغل به امری که هنوز تعریف جامعی برای آن وجود ندارد را در طبقات کارشناسانه تمییز داده و رتبه بندی کند.نکته و چالش بعدی این است که حالا کدام نهاد و مجموعه ای مقرر شده که رتبه بندی و طبقه بندی خبرنگاران و نشریات را صورت دهد که به نهاد دولت و قدرت نزدیک و وابسته نباشد.

چنان چه به نیکی می دانیم اراده معطوف به قدرت نهاد دولت همیشه در حوزه فرهنگ میل به تصدی گری و دخالت دارد. دخالتی که همواره مورد نکوهش اهل فرهنگ بوده و چون مستقل نبوده و دولتی بوده، دوام نیافته است. پس بهتر است دولت ها به وظایف اصلی خود برسند و حوزه فرهنگ را به اهلش بسپارند که از اهلیت بیشتری برخوردارند و چون بهره ای از قدرت ندارند یحتمل منزّه تر نیز می باشند.

تعامل مدیران با خبرنگاران جهت اطلاع رسانی را چگونه می بینید؟

بنده در طول این پانزده سال فعالیت مطبوعاتی کارت خبرنگاری نداشته ام و نخواستم که داشته باشم. معتقدم خبرنگار واجد چنان جایگاه والا و برتری است که اگر نیازمند ارائه معرفی نامه و کارت شد از موضع خود عدول کرده و تقلیل یافته است.

همیشه هم در این زمینه حاج سردار و حبیب بهرامی را برای دوستان مثال می زنم که اگر بکراند و شناختی از آن ها نداشته باشید باز هم در دیدار اول می توانید تشخص فرهنگی و اشتغال هنری آن ها را تشخیص دهید. ظاهر مشغله فرهنگی باید در قالب کنشگر فرهنگی حلول یابد و اگر این گونه شد این دیگرانند که وقتی به یک خبرنگار می رسند باید با احترام و دوری از پرخاش خود را معرفی کنند.

 البته این اتوریته فرهنگی با کاور و ضبط آن چنانی و تجهیزاتی که گاهی مرا به خنده می اندازد و بیشتر پُز روشنفکری فروشی است حاصل نمی شود. بهتر است با دقت به چهره بهرامی ها و حاج سردارها بنگرید تا به نکته مورد نظر من دست یابید.

نکته بعدی این است که متاسفم برای مدیرانی که روابط عمومی هایشان به جای این که حائز سابقه رسانه ای و دانش ارتباطات اجتماعی باشند تبدیل به حیات خلوت سازمانی و ادارات متبوع شده اند و پر مسلم است که سازمانی فاقد یک روابط عمومی رسانه ای ارتباط مطلوبی با اصحاب رسانه و ارباب جراید نخواهد داشت.

 برخی دوستان لابی زدن، چانه ساییدن و شلوغ کاری را برابر با دارا بودن مهارت رسانه ای می دانند که این غلط مصطلحی است که البته فراوان بکار می رود. امیدوارم مدیران و مسئولان با درک جایگاه رسانه و در راستای احترام به افکار عمومی از افراد کاربلد رسانه ای برای مشاغلی که ارتباط بیشتری با اصحاب رسانه دارند استفاده کنند تا ارتباط منطقی و بهتری در حوزه اطلاع رسانی و برخورد با بدنه افکار عمومی در استان شکل گیرد.

چقدر سعی کردید حق و حقوق خبرنگاران خود را بدهید؟

به نظرم اگر رسانه که وظیفه گرفتن حق و مطالبه حقوق اجتماع را از اصحاب قدرت و متنفذین دارد خود ناقض حقوق کارکنانش باشد که باید هزار افسوس خورد. تصور می کنم در پانزده سال گذشته در این زمینه کارنامه روشنی در نشریاتی که در مقام سردبیری فعالیت داشته ام از خود به جای گذاردم که قابل قضاوت و بررسی است.

در خانواده شما کسی مشوق خبرنگار شدن شما بود یا مانع تراشی می شد؟

صادقانه می گویم که به دلیل وضعیت خانوادگی و تحصیلی و شناختی که نزدیکانم از مخاطرات فعالیت در حوزه رسانه داشتند هیچ کس موافق و مشوق حضور من در این حوزه نبود و این علاقه شدید بنده بود که باعث می شد ناملایمات این عرصه را به جان خریده و همچنان از میدان خارج نشوم. البته این روزها دیگر کسی را برای فعالیت در عرصه رسانه تشویق نمی کنم چرا که بستر را آماده و مناسب فعالیت نمی دانم و معتقدم عمل به رسالت و تعهدی که قلم برای نویسنده ایجاد می کند در شرایط فعلی بسیار سخت و گاهی در حد فعلی ناممکن شده است.

 با این حال آروزی همیشگی من برای همه فعالان حوزه فرهنگ سلامت و عاقبت بخیری است و لازم است به این نکته اشاره کنم که اگر چه منتقد فضای فعلی فرهنگی استان و به خصوص حوزه رسانه هستم اما به دلیل وجود گذشته درخشان این حوزه و حضور بسیار قلم به دست سالم، متعهد و تلاشگر امیدوارم با ورود موجی تازه، هوایی تازه نیز وارد فضای رسانه ای استان شود و در آینده خوزستان به جایگاه واقعی خود در این حوزه دست یابد مانند گذشته های نچندان دور.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار