وقتی وارد بیمارستان نفت اول صبح می شوی خود به خود شتاب در ذهنت نفش می بندد پیرمردها و پیر زنان را می بینی که با تحمل درد ورنج از پله ها بالا وپایین می روند وجوانترها از انان سبقت می گیرند مانند زمان که در دوی مارتون عمر شان پیروز است در کنار پیرمردی می نشینم که می گوید از ساعت پنج امده ام تا رسیدم اینجا می گوید 32 سال است در صنعت نفت کار می کند تمام روزگار جوانیش را مخصوصا در هشت سال جنگ تحمیلی شبانه روز نمی شناخت در شهر اهواز ماند همان زمانکه استاندار غرضی بود واهواز را منطقه جنگی به حساب ریاستش نمی آورد و همه انان که پشت جبهه را نگه داشتند دلگرمی برای جبهه بودند حالا بعداز 25سال شاید بیشتر سر صندلی در کلنیک داخلی نشسته بود و در حال نشسته به عصایش تکیه داده بود.
قیافه اش شیارهایی از خاطرات این تورم کشور شده با تمام هرروز وشب واخبارهایش با دردی ظاهر وپنهان معلوم است امروز جوانان از کنارش رد می شوند بدون نگاه کردن بدون ان صمیمیت های ایمانی وملی که نهادینه در خون ما شده دیگر نیست واو افسوس می خوردتوگویی امسال او در صنعت نفت وجود خارجی ندارند با خودش زمزمه می کرد مانند ارواحی شدم که تنها خودم خودم را می بینم.
سلام می کنم می گویم حالت چطوره نظرت چیه درباره بیمارستان و وضعیت بیمارستان را چطور می بینی نگاهم می کند آهی می کشد سرش را خمیده تر می می کند تا اشک اورا نبینم هنوز غرور داشت دلی پردرد داشت از نسلی بدون ترحم بدون وفا ودوستی دلی پرتراز خون قلبش داشت از وضعیت بیمارستان شکایت دارد.
می گوید روزی بیمارستان شرکت نفت درآبادان عروس بیمارستان های خاورمیانه بود امروز از ان بیمارستان فقط بیمارستان بزرگ نفت دراهواز را یدک می کشد می بینی همه چیز درهم برهم است پیرمرد نگاهم کرد تو فکر می کنی مدیریت قوی می خواهد گفتم بیمارستان مدیریت دارد گفت کجا درتهران است گفتم مدیربیمارستان مگه اقای گفت ایشان ریس بیمارستان است الان چندین سال است که رییس است اما تمام سرنخ ها در تهران است به راستی چرا بیمارستا از تهران باید مدیریت شود
در ادامه گفت دراین بمارستان نظم نیست چرا بخارطر اینکه بازنشسته ها وانانی که کارکنان شاغل حساب می شوند و خانواده ها همه صبح باید بیایند به متخصصین مراجعه کنند چرا باید این طورباشد اگر بازنشسته ها بعداز ظهر بیایند بهتر نیست کارکنان از ساعت دو بعداز ظهر تا چهار برای شاغلان باشد و از چهار تا هفت شب برای بازنشستگان باشد.
آیا بهتر نیست می گویند دکتر نداریم جانم باید پول خرج کند باید دکترهایی را استخدام کند که برای کارکنان کار کنندباید در بیمارستان نظم برقرار شود ازاین مساله که یک روزباید سرصف بیایی تا نوبت دکتر بدهند درهمان تاریی که قید شد وهمان روز باید بیایی سر صف تا شمار بگیری ایا این کار درسته است هر دکتری سی تاچهل نفر می بیند به نظر من باید صنعت نفت دانشکده پزشکی تاسیس کند تا بتوند دکترهای خود را خود با مقررات خودش با بیاور زیادی خواه نباشند که هم مطب داشته باشند هم در بیمارستا ن کار کنند می بینی الان شلوغ شده ساعت 8 به بعد خانواده ها می ایند کارکنان میایند ز سرکار خوب حساب کند چند نفر از سر کار صبح می ایند تا ظهر گیر هستند همه این ها ساعت کار جمع بشود ببینید چقدر به ضرر این صنعت است دم هر کلینکی مردم اذهام کردند ازمایش گاه که نگو ونپرس شلوغه برو و ببین .
دراین جا پیرمرد با عذاب مضاعف بلند می شود تا برود وشماره بگیرد اورا دنبال می کنم شماره 25 است روبرمی گرداند ومی گوید می بینی باید تا ساعت 9 بنشینیم که تازه دکترها از ویزیت بیماران بخش های جراحی وعمومی بیایند
وقتی می رفتم پیرمرد گفت اما اینو بدان که ما ناشکر نیستیم خدارا شکر می کنیم که اگر مدیریت فکرهم برای بهبود خدمات دهی را انجام بدهند ممنونشان می شوم .