علیزاده ادامه داد از نظر من خوزستان چه در گذشته و چه امرزو مهمترین استان کشور و سبد نان ایران بوده است. بزرگترین تحولات فرهنگ بشری در کنار مصر و جنوب بین النهرین در خوزستان اتفاق افتاده است و تبلور این تحولات در شوش بوده است.بعد از آن دکتر علیزاده گزارشی از کارهای انجام شده در شوش را ارائه کرد.
گزارش از :ندا عزیزیه
یازدهمین نشست از سلسله نشست های میراث فرهنگی انجمن تاریانا با حضور پروفسور عباس علیزاده استاد شرق شناسی دانشگاه شیکاگو و دکتر عبدالمجید ارفعی متخصص زبان عیلامی و اکدی با عنوان باستان شناسی در خدمت جامعه در سالن کنفرانس سازمان میراث فرهنگی اهواز برگزار شد.
مجتبی گهستونی دبیر انجمن تاریانا در ابتدای این برنامه گفت وضعیت باستان شناسی خوزستان مساعد نیست و متاسفانه باستان شناس بومی در حد عظمت و بزرگی خوزستان نداریم که باعث شده کارشناسانی از خارج از استان وارد بشوند که به شناسایی میراث فرهنگی خوزستان و استفاده از نیروی های داخلی توجهی ندارند.
در ابتدای جلسه دکتر علیزاده با ضمن تشکر از انجمن دوستداران میراث فرهنگی تاریانا خوزستان گفت: یکی از آرزوهای دیرینه ی من دیدن مضیف بود و امروز به این آرزو رسیدم و آقای گهستونی لطف کردند خودشون هماهنگی ها را انجام دادن و من به اتفاق دوستان توانستم به سوسنگرد بروم و ساختمان مضیف را از نزدیک ببینم. امروز زیباترین روز زندگی من بود ساختمان مضیف حدود 5500 سال قدمت دارد، یکی از این مضیف ها سمبل الهه اینانا در بین النهرین بوده و من همیشه عاشق این بودم که یکی از این ساختمان ها را از نزدیک ببینم.
چرا باستان شناسی انجام می دهیم و باستان شناسی چه نقشی در حیات یک ملت دارد؟ اگر بخواهیم به آن همچون پزشکی و معماری و یا رشته های فنی نگاه کنیم ، معمولا می گویم به هیچ دردی نمی خورد . باستان شناسی خاطره یک ملت است و جالب است که بدانیم از دل جوامع صنعتی بیرون آمده است . چون ما یک جامعه سنتی هستیم متوجه اهمیت باستان شناسی و تاریخ نیستیم. چرا که هر دو رشته پول خرج می کنند و پول درنمی اورند.
ملتی که گذشته ی خود را نمی داند دچار از خود بیگانگی می شود و راهی را که در آینده باید برود پیدا نمیکند. برای روشن تر شدن موضوع به یک فیلمی اشاره می کنم به نام"بروی عرشه" که چند سال پیش آن را دیدم . داستان زنی ثروتمند است که یک کشتی خصوصی تفریحی دارد و نجاری را استخدام می کند که یک قفسه لباس در کشتی برایش طراحی کند اما در اخر پول نجار را نمی دهد و آن را از کشتی بیرون می اندازد. زن با کشتی به سفری می رود که در آن سفر دچار سانحه شده و حافظه اش را از دست می دهد. زن را به بیمارستان می برند. شوهر این زن وقتی می فهمد زنش حافظه اش را از دست داده بدون اینکه خودش را معرفی کند اورا رها می کند.
داستان زن دراخبار تلویزیون نشان داده می شود. نجار که با چهار پسرش زندگی می کرده تصویر زن را در اخبار می بیند و وقتی متوجه می شود او حافظه اش را از دست داده تصمیم می گیرد از این موقعیت استفاده کرده و از زن انتقام بگیرد و با هماهنگی پسرانش به بیمارستان می رود و می گوید شوهر زن است . زن را به خانه می برند و او را مجبور می کنند تمام امور خانه را انجام دهد و به او می گویند قبلا هم همینطور بوده و او تمام کارهای خانه را انجام می داده است. زن هم تصور می کرده قبلا هم همینطور بوده و بدون اعتراض تمام کارهای سخت را انجام می داده است به طوریکه از پا می افتد . این داستان نشان می دهد از کسی که حافظه ندارد می توان هر سواستفاده ای را کرد و ملتی که هویت ندارد را به راحتی می توان استثمار کرد چراکه گذشته ای که بتواند به آن افتخار کند یادش نمی اید.
وی با نشان دادن تصویر مرد مفلوکی که با نگاه کردن به آینه خود را داریوش شاه می بیند، گفت هویت شمشیر دولبه است . یعنی هم می تواند سبب توسعه شود و هم می تواند ملتی را فلج کند. . من فکر می کنم ملت ایران امروز دچار این حالت فلج شدگی است .ما به جای آنکه به آینده فکر کنیم به گذشته چسبیده ایم گویی برای ایرانیان آینده ای وجود ندارد. این ارادت فلج کننده را باید کنار بگذاریم و به سمت جلو حرکت کنیم.
علیزاده ادامه داد از نظر من خوزستان چه در گذشته و چه امرزو مهمترین استان کشور و سبد نان ایران بوده است. بزرگترین تحولات فرهنگ بشری در کنار مصر و جنوب بین النهرین در خوزستان اتفاق افتاده است و تبلور این تحولات در شوش بوده است.بعد از آن دکتر علیزاده گزارشی از کارهای انجام شده در شوش را ارائه کرد.
دکتر علیزاده در خصوص سوالی که چرا در تاریخ ایران در مورد تاریخ عیلام غفلت شده و تاریخ ایران را از دوره ماد آغاز می کنند؟ گفت: من فکر می کنم این بیشتر جنبه سیاسی داشته است زمانیکه که پهلوی روی کار آمد برای اینکه می خواست خودش را به چیز بزرگتر در تاریخ ایران نسبت بدهند بخشی از تاریخ ایران برجسته تر کرد و چون نمی توانستند با عیلامی ها ارتباط برقرار کنند آنها را کنار گذاشتند.متاسفانه اگر به دپارتمان های باستان شناسی و تاریخ هم سری بزنید قبل از هخامنشی پیش از تاریخ محسوب می شود ، مانند این می ماند ما سه هزار سال در چادر زندگی کرده ایم و یه هو از چادر بیرون امدیم و دولت هخامنشی را تشکیل دادیم. در صورتی که هخامشی ها کوچ نشین بوده اند ، لباس هخامنشی ها عیلامی هست ، کاتب هاشان نیز عیلامی بودند ، مجبور بودند به زبان عیلامی بنویسند چرا که جمعیت عیلامی بوده است. به هر حال به دلایل که بیشتر سیاسی بوده در مورد تاریخ قبل از هخامنشی بخصوص عیلامی ها غفلت شده است. من و اقای ارفعی مانند جنگجویان صلیبی شدیم که می خواهیم حق عیلامی ها را برگردانیم. و منم سالها که می نویسم راجع به عیلام می نویسم و معتقدم ایرانی ها به جز ترک زبان ها چه کسی می تواند ادعا کند عیلامی نیست. عیلامی ها در بیشتر ایران بوده اند ، فرهنگ پرتو عیلامی تا فلات مرکزی می رود.تمام لوحه هاشان در انجا پیدا شده ، در کرمان هم هست ، حتی قبل از زمانی که شاهنشاهی شان قوام بگیره در گستره ی زیادی از فلات ایران وجود داشته اند و ما هنوز هم ریشه عیلامی ها را یعنی رابطه ای که اینها در کوهستان و دشت با هم داشتند می بینیم ، برای همین هم هست که در طول تاریخ عیلامی ها هیچ وقت شکست نمی خوردند همیشه دوباره برمی گشتند چرا که کوهستان پناهگاهشان بوده ، موقعی که اقوام ایرانی وارد ایران می شوند و در کوهستان و در فارس مستقر می شوند عیلامی ها در خوزستان محدود می شوند و محل فرار ندارند برای همین است که شکست می خورند. ولی باز هم وقتی از نظر سیاسی شکست می خورند جامعه هخامنشی حتی هنرهخامنشی متاثر از عیلام است .
وی در سوالی در مورد اموزش نیروهای بومی استان گفت: آموزشی که من در شوش می دهم فقط به سفال محدود می شود، مشکل بزرگ باستان شناسی در ایران اینست که باستان شناسان محلی ضعیف اند و یرو از مرکز می ایند ، ادعای زیادی دارند و دلسوزی ندارند و نیروهای بومی رو کنار می گذارند و حتی اجازه نمی دهند در پروژه ها مشارکت کنند.ولی اگر باستان شناسان محلی قوی بشوند این مشکل حل می شود. من قصد دارم در سال آینده یک تپه را بگیریم و برنامه هایی در طول یک ماه ترتیب دهیم و تمام نیروهایی که در خوزستان هستند را آموزش میدانی بدهیم و من مطمئنم اگر این اتفاق بیافتد هیچ نیروی از تهران نمی تواند با اینها برابری کند. البته این فقط برای خوزستان نباید باشد تمام استانها باید این کارو بکنند اگر می خواهند پیشرفت کنند.
وی در مورد چرا شهری مانند رامهرمز در باستان شناسی مورد توجه قرار نگرفته است و فقط حفاری های غیر مجاز در ان اتفاق می افتد گفت:
من خبر خوبی در این مورد دارم، کتابی 350 صحفه ای در مورد رامهرز به انگلیسسی توسط من و آقای مهدی امید فر و احمد لقمان زاده منتشر شده است، که تمام تاریخ دشت رامهرمز را گفته است ، خود من سه چهار فصل در رامهرمز کاووش کرده ام، این کتاب ترجمه شده و قرار توسط سازمان میراث فرهنگی به فارسی برگردنده و منتشر بشود و بعد از آن رامهرمز دیگر نقطه کور و ناشناخته ای در خوزستان نخواهد بود. یکی از مشکلات رامهزمز و تمام خوزستان این است که به نیروی محلی را اعتبار نمی دهند.انجمن ها باید در این مورد تلاش کنند . اگر افراد محلی قوی بشوند دیگر نیرویی خارج از استان نخواهد امد.
دکتر ارفعی نیز ضمن انتقاد از حذف تاریخ در کتب درسی گفت تاریخ هویت ماست و کار من هم بازخوانی این تاریخ است.متاسفانه تاریخ گذشته ایران را در کتب درسی ندارم و ظلم کرده ایم در حق کسانی که در این سرزمین زندگی و فرماروایی کرده اند و باعث و بانی بسیار از تحولاتی بوده اند که امروز ما انها را به ارث برده ایم . کار من خوندن این کتیبه هاست و بدانم چی نوشته اند و چه دیدگاهای دینی داشتند وبرای دین خودشان چکار کرده اند. تاریخ عیلام بسیار پیچیده تر و فراتر از آجر نوشته هاست ما از گذشته های بسیار دور نخستین بار در متون سومری با نام عیلام اشنا می شیم ، در دوره های تاریخی گوناگون نبردی بین این دو همسایه عیلام و تمدن های بین النهرین وجود داشته است. و پس ان به ذکر تاریخ عیلام با توجه به گل نوشته ها و اجر نوشته ها تا دوره هخامنشی پرداخت. وی گفت اگر تاریخ عیلام را از آغاز تاریخ از حدود سه هزار سال قبل از میلاد تا دوره هخامنشی که 500 ق م است ملاحظه کنیم ، شاهد دوهزار و پانصد سال فرمانروایی مداوم با یک نام و بدون تغییر در عیلام هستیم در تفاوت با بین النهرین که تغییر قدرت بین سومری ، اکدی، بابل و آشوری ها شاهد هستیم که متاسفانه همانطور که ابتدا گفتم در کتب های درسی به آن ها نپرداخته اند.
دکتر ارفعی در بخشی دیگر از سخنان خود به سیستم پادشاهی عیلام اشاره کرد و گفت: همانطور که دکتر علیزاده در یکی از کتب خود گفته اند انتقال قدرت مشابه خان ها ایل بختیاری است که برادر پادشاه مهترین فرد بعد از پادشاه است.. وقتی پادشاه می میرد، برادر جانشین پادشاه و پسر پادشاه ، جانشین عمو می شود و پسر عمو جانشین پسر پادشاه که حاکم شوش بوده است ، می شود. و به همین طریق پادشاهان عیلامی توانسته اند تا 2500 سال به فرمانروایی خود ادامه دهند.
دکتر ارفعی در مورد خط میخی و پرتوعیلامی گفت: خواستگاه خط میخی در بین النهرین است و در این شکی نیست و خط پرتو عیلامی در عیلام بوده و یک دفعه ظاهر شده ، و از روی کتیبه های اداری که کشف شده متوجه می شیم که خط پیشرفته ای هست. اینکه از چه دوره شروع میشود دقیقا نمی دانیم حتی فرانسوی ها هم که در این زمینه کار کردند نمی دانند، اخرین نشانه ها را در کتیبه های پادشاهان عیلامی می بینیم در پوزورو ایشوشینک که تعداد شکلهایی که در خطوط عیلامی داریم از حدود سه چهار هزار تا کم می شود و به حدود سیصد چهارصد تا می رسد ، که در جامی که در جنوب صفه تخت جمشید پیدا شده است و بعد از آن یک دفعه می بینیم این روند قطع شده و دیگر اثری از خط پرتو عیلامی نمی بینیم شاید چون خط میخی ساده تر بوده جانشین خط پورتو عیلامی شده اما چرا از بین رفته دقیق نمی دانیم.
وی در بخش دیگری از سخنانش گفت عیلام را فقط خوزستان در نظر نگیریم. ما در بلوچستان عیلام داریم ما در قندهار گل نوشته های هخامنشی پیدا کردیم و می توانیم احتمال بدهیم که عیلام مورد نظر ما تا قندهار هم می رود. دشت فهلیان تا بهبهان سرشار از آثار عیلامی هاست . مرکزیت حکومت شوش است اما گستره عیلامی فراتر از خوزستان است .
وی در پاسخ به سوالی در مورد اینکه آیا الیمایی هایی را استمرار دوره عیلامی هستند پاسخ گفت: از نظر حکومتی می شود گفت اینها عیلامی هایی بودند که در خوزستان بودند اما مشکل می توان آنها استمرار دوره عیلامی دانست چرا که فرهنگشان عوض شده و کمی فرهنگ یونانی به آن وارد شده است. من زیاد در این مورد چیزی نمی دانم که آیا می توان ان را تداوم دوره عیلامی دانست یا نه . چرا که یک ساتراپ یا شهربانی و یک ناحیه کوچک است در مقابل آن پادشاهی بزرگ.
وی در پاسخ سوالی "آیا می توان الیمایی ها را ایالتی خودمختار در دوره هخامنشی دانست؟" گفت: من در گل نوشته های تخت جمشید با این تفاوت رو به رو نمی شم فرقی بین پارسی و عیلامی در گل نوشته های تخت جمشید نیست.اگر برای خدای عیلامی مراسمی اجرا می شود برای خدای ایرانی نیز می شود و گاه سهم خدای عیلامی از سهم خدای ایرانی یعنی اهورا مزدا بیشتر است. ما چندین مورد داریم که یک روحانی عیلامی نام خوب پارسی دارد و به عکس.. من این تفاوت را نمی بینم که عیلامی ها قومی باشند که تحت فشارند و بعد از سقوط هخامنشی ها دوباره به قدرت گرفته اند.
وی در پاسخ سوالی که انشان یا انزان مرودشت است یا ایذه گفت: با فعالیتهای که گروه دانشگاه پنسیلوانیا و میشیگان در منطثه تل بیضای فارس داشتند در سال های 1350 تا دوران انقلاب آنها موفق شدند کتیبه هایی را کشف بکنند که انجا نام انشان نوشته شده تقریبا 15 از این اجر نوشته ها را مرحوم راینر چاپ کرده که کاملا نشان می دهند ملیان همان انشان است.
وی در مورد سوالی در مورد کلمات باقی مانده از زبان عیلامی بر گویش های محلی خوزستان گفت: متاسفانه با گویش محلی آشنایی ندارم که بدانم چه مقدار از واژه های عیلامی ممکن است بدان ها وارد شده است.زبان عیلامی قدیمی به صورت زبان خوزی تا اوایل دوره اسلامی رواج داشته اما بعد گزارشی نداریم که تداوم داشته است اما بی شک خیلی از واژه هایش وارد زبان فارسی شده است ماننده خرخون یا خرگوش و یا خرسنگ که از "خرش" عیلامی آمده و شد خر که به معنی بزرگ است.اگر واژه نامه ی خوبی از گویش های محلی داشته باشیم شاید بتوان واژه های بیشتری پیدا کرد.اما کسی که این کار را انجام می دهد باید زبان عیلامی را بداند تا بتواند در این زمینه اظهار نظر کند.
وی در پاسخ در مورد ترجمه منشور حقوق بشر کوروش که آیا این در این منشور حرفی از حقوق بشر بوده یا خیر گفت: این گل نوشته یا استوانه را یک روحانی بابلی نوشته و متعلق به پرستشگاه مردوخ خدای بابلی است با امدن نبونید که تلاش می کرد خدا ماه را جانشین مردوخ بکند با شکست ان، مردوخ دوباره مطرح می شود و کسی که این استوانه را نوشته آشنا با فرهنگ بین النهرین است و متن را برای بین النهرینی ها نوشته است نه برای ایرانی ها . بنابراین خدای خودش را ملاک می گیرد. در آن کتیبه نامی از اهورا مزدا نیست مردوخ است که در تمام سرزمین ها می گردد تا پادشاهی عادل پیدا کند و در نهایت کوروش را پیدا می کند و ان را به سرزمین بابل می برد اما در مورد حقوق بشر. اگر منظور حقوق بشر امروزی باشد پاسخ شما خیر است اما در ان زمان در جنگ ها رسم بوده شکست خورده ها را به اسارت می گرفتند و تبعید می کردند. ما این تبعیدها را در کوروش نمی بینیم و می بینیم وقتی وارد می شود فرمان صلح و اشتی را می دهد و این پیام را در کتیبه ی دیگری نیز داریم. و قطعات گل نوشته های مشابه دیگری که پیدا شده نشان می دهد نسخه بیشتری از این گل نوشته بوده است.کوروش ان برده داری را که بر اساس جنگ است از بین بردهاست. ما چند نوع برده داری داریم، یک نوع برده داری که شکست خورده ها را به اسارت میبرند و خرید و فروش می کنند ، نوع دیگر برده اقتصادی است ، به عنوان مثال من از کسی پولی قرض می کنم و نمی توانم بازپرداختش بکنم خودم و خانواده ام را برای چند سال مشحض به بردگی شخص می دهم ان شخص از ما کار می کشد تا بدهی ما تمام شود. یک نوع دیگر بردگی خانگی است. برده های جنگی و برده های اقتصادی برای صاحبانشان پول می اوردند درکارگاه های آنها کار می کردند و سود اقتصادی برای صاحبانشان داشتند. برده خانگی نوعی کمک است و ثروت خانواده را بالا نمی برد ، برده خانگی تا صد سال پیش در ایران رواج داشته است .اما کوروش ان نوع بردگی صنعتی که برده تولید کند و صاحب آن نفع ببرد آن نوع برده داری لغو کرده است.