امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
سایت بهار نيوز وابسته به روزنامه کارون نوشت : اين گزارش به اين موضوع خواهد پرداخت كه آيا «وضعيت مطبوعات محلي كشور در مقياس با وضع كنوني مطبوعات سراسري وخيم تر است؟»
ارزيابي و پاسخ به اين سئوال از زواياي مختلف مقدور و قابل ارزيابي است. از سويي مطبوعات محلي اگر روزگاري به دليل كيفيت پايين تر نوشتاري و ظاهري نسبت به مطبوعات سراسري همواره مخاطبان كمتري داشتند، حالا زير فشار مالي و ... فقط براي جلوگيري از لغو امتياز با تيراژهايي بين ۲۰۰ تا ۵۰۰ نسخه!! منتشر و بدون اينكه روي كيوسك مطبوعات بروند فقط به ادارات و مراكزي كه آگهي اشان در آن شماره به چاپ رسيده، ارسال و توزيع ميشود!
البته كاهش شديد شمارگان (تيراژ) روزنامهها و نشريات تا مرز ۵۰۰ نسخه! تنها به مطبوعات محلي مختص نميشود و گريبان نشريات و حتي روزنامههاي سراسري را هم گرفته است. براي مثال معاون مطبوعاتي وزير ارشاد مدتي پيش در مراسم اختتاميه سومين جشنواره فصلي مطبوعات و خبرگزاريها با ذکر مثالي درباره نشريهاي که خواستار دريافت يارانه بيش از حد نياز خود شده بود، گفت: مديران يکي از روزنامهها اعلام کرده بود که بايد بر اساس تيراژ به ما يارانه بدهيد. من بارها گفتهام که تيراژ براي ما ملاک نيست؛ چون هنوز رقم دقيق آن مشخص نيست.
محمدزاده ادامه داد: من به او گفتم که تيراژ شما چقدر است، اما اعلام نميکرد و ما هم ديديم که اين روزنامه اصلا روي دکه نميآيد و در هيچ جا سراغي از آن نيست. به همين خاطر به مسئولان اين حوزه گفتم برويد از چاپخانه درباره تيراژ دقيق آن کسب اطلاع کنيد. معاون مطبوعاتي وزير ارشاد اضافه کرد: وقتي که دوستان من به چاپخانه رفتند متوجه شدند که فقط ۵۰۰ نسخه از اين روزنامه چاپ شده است و من بعداً متوجه شدم که با اين وضعيت يارانهاي که اين روزنامه گرفته براي ۴۰ ماهش کافي بوده است! اين وضعيت نشان دهنده شرايط نامطلوب مطبوعات ايران در كل و مطبوعات محلي بطور اخص ميباشد.
اما از سويي ديگر ميزان موفقيت يا ناكامي فعاليت نشريات محلي را از يك زاويه حساس و مهم ديگر كه اتفاقا سالهاست در ارزيابي جايگاه مطبوعات بومي و محلي به آن توجه نشده ميتوان نگريست و به نتايج متفاوت ديگري هم دست يافت.
موضوع مورد غفلت در چرايي ناكامي و ايستايي بسياري از نشريات محلي كشورمان اين است كه اغلب مديران و صاحبان امتياز نشريات محلي از مسئولان و يا نمايندگان مجلس استان خود بشمار ميروند كه هيچگاه و در هيچ مقطعي حتي سابقه اي يك روز خبرنگاري يا نويسندگي و كلا رسانه اي نبوده اند هيچ كه حتي با الفباي اين عرصه هم بيگانه اند! در اين باره يك پيشكسوت مطبوعات بومي در جنوب كشور ميگويد: در طول يكي - دو دهه اخير اكثر نمايندگان مجلس و يا مديران ارگانهاو ادرات از رانت مسئوليت خود بهره برده و يك امتياز نشريه هم گرفته اند. وي افزود: پس از سالها ظاهرا حالا وقتش فرا رسيده تا به دليل افزايش شديد كمي مطبوعات محلي، عملا فضا براي نشرياتي فراهم آيد كه از كيفيت بالاتري برخوردارند به همين دليل نشريات رانتي با صاحبان غير متخصص در اين حوزه، عملا يا ناچارند به كيفيت بالا روي آورند (كه بعيد است توانايي آن را داشته باشند) كه و در غير اين حالت، به تدريج به تعطيلي كشيده ميشوند و يا به برخي از فعالان حوزه تبليغات و آگهيها اجاره داده ميشوند تا در تيراژهاي بسيار اندك به چاپ برسند. امري كه در حال حاضر به شدت شيوع يافته و مشكلات فراواني را نيز براي ادارات ارشاد برخي استانها به وجود آورده است. به گفته اين فعال مطبوعاتي « قرار نيست مردم شهرهاي مختلف نشريه ي محلي ديار خود را با در سبد خريد روزانه يا هفتگي خود قرار دهند اما شاهد دعواهاي شخصي بي حاصل و بدون كمترين منافعي براي منطقه و عموما بر سر مقام مديران و مسئولان شهر و استان خود باشند»
بر همين اساس بسياري از روزنامه نگاران قديمي در استانها عقيده دارند پس از سالها ظاهرا موعد غربال شدن سره از ناسره در حوزه نشريات محلي فرارسيده است. در اين تحليل و ارزيابي، نشرياتي محلي كه با رانت مديران غير مطبوعاتي مجوز گرفته اند و در ساليان اخير عمدتا نشريات خود را به تريبون هايي براي تسويه حساب با ديگر مديران استانهاي خود تبديل كرده اند، عملا هيچ انگيزه و بستري براي مردم استان خود ايجاد و مهيا نكردند تا به جانب اين گونه نشريات اقبال آورند، قاعدتا تن به قواعد بازي جوانمردانه و غير رانتي داده و عرصه را به اهالي واقعي اين حرفه سخت و پر مخاطره واگذار نمايند. خصوصا در صورتيكه مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي نگاهي تخصصي و حرفه اي تري به اين حوزه داشته باشند عملا فضا براي آن گروه متخصص و حرفه اي در شهرستانها فراهم ميشود تا در رقابتي برابر (و نه رانتي) حرف اول را در استانهاي خود زده و باعث پويايي مطبوعات محلي در كشور شوند.
به گزارش پايگاه خبري- تحليلي بهار نيوز، در طي يكي - دو دهه اخير فقط ۶-۵ روزنامه محلي در بين صدها نشريه و روزنامه محلي در حال انتشار توانسته اند با برخورداري از تيمهاي حرفه اي و مستقل و بعضا منتقد جايگاه خوبي را در استانهاي خود و مردم اين مناطق پيدا كرده كه در چند مورد، شمارگان (تيراژ) آنها از تيراژ روزنامههاي پر امكانات دولتي سراسري، هم بيشتر است. جالب اينكه مديران اين نشريات موفق و پرتيراژ محلي همگي از روزنامه نگاران و يا فعالان صنعت انتشارات و چاپ بخش خصوصي ميباشند.
از جمله روزنامههاي موفق محلي ميتوان به روزنامه خبر جنوب(استان فارس)، روزنامه خراسان (استانهاي خراسان رضوي، شمالي و جنوبي)، روزنامه كارون (استان خوزستان) و... اشاره كرد كه طبق آمار و ارقام تيراژ آنها در اين استانها از تيراژ روزنامه هايي متمول و مقتدري چون جام جم و همشهري و ايران(كه همگي از پشتوانههاي ميلياردي شامل چاپخانه اختصاصي، تحريريه قوي، صفحات بيشتر، قيمت كمتر و ... برخورداند) نيز بيشتر است! جالبتر اينكه روزنامه جام جم در حال حاضر در ۸ استان كشور چاپخانه اختصاصي دائر نموده كه در همه اين استانها بدليل عدم توجيه اقتصادي، حتي يك چاپخانه شبيه آن (چاپ رول) وجود ندارد! اما به دليل رقابت حتي حاضر نيست در قبال اخذ دستمزدي بيشتر، روزنامههاي محلي آن استانها را به چاپ برساند!
همين امر به خودي خود ارزش و جايگاه آن مثلا روزنامه خوزستاني كه در ۱۲ صفحه (۴ صفحه رنگي و ۸ صفحه) با قيمت ۳۰۰ تومان در چاپخانههاي تهران منتشر و مجددا با سختي و هزينه طاقت فرسا به استان ارسال ميشود را با روزنامه اي چون جام جم با حدود ۴۰ صفحه تمام رنگي با قيمت ۲۰۰ تومان آنهم چاپ همزمان در تهران و اهواز! كه از نظر تيراژ با هم برابري ميكند را كاملا نشان ميدهد.
در عين حال وضعيت بسياري از نشريات كم كيفيت و عمدتا وابسته به نمايندگان مجلس و مديران سازمانها و ادارات در يكي دوساله اخير بغرنج تر شده و بدليل تشديد مشكلات عمدتا مالي و عدم اقبال مردم (به دليل ضعف مفرط تحريري و كيفيت نازل مطالب و ...) در آستانه توقف انتشار قرار گرفته اند. به گونه اي كه بسياري از هفته نامههاي محلي در بسياري از استانها عملا به جاي هفتگي در
در طي يكي - دو دهه اخير فقط 6-5 روزنامه محلي در بين صدها نشريه و روزنامه محلي در حال انتشار توانسته اند با برخورداري از تيمهاي حرفه اي و مستقل و بعضا منتقد جايگاه خوبي را در استانهاي خود و مردم اين مناطق پيدا كرده كه در چند مورد، شمارگان (تيراژ) آنها از تيراژ روزنامههاي پر امكانات دولتي سراسري، هم بيشتر است
فاصلههاي زماني چند هفتگي، ماهانه و حتي فصلي ميشوند!
در عين حال اندك نشرياتي هم در برخي استانها وجود دارند كه با لابيهاي گسترده اي كه با مديران روابط عمومي برخي مراكز و ادارات و شركتهاي داراي آگهيهاي مناقصه و مزايده هستند، برقرار كرده به ثروتهاي باد آورده اي دست يافته اند!
به گزارش پايگاه خبري- تحليلي بهار نيوز، در مجموع انتشار هفته نامههاي محلي در مقطع حاضر، براي نشريه هايي که رويکردي مستقل از جريانهاي رسمي پيش گرفته اند، مقرون به صرفه نيست. اگرچه بسياري از هفته نامههاي مستقل در دو سال اخير از انتشار مطالب انتقادي دست برداشته اند، به دليل مواضع انتقادي سابق شان و نيز به دليل تلاش در حفظ استقلال حرفه اي، به طرزي نامحسوس محکوم به تعطيلي شده اند. جهت دار بودن رفتارها... و توزيع ناعادلانه آگهيهاي دولتي، در شرايطي که بخش خصوصي از قدرت چنداني در شهرستانها برخوردار نيست، معنايي جز تزريق سموم مرگ آور در شريان روزنامه نگاري محلي ندارد».
در ادامه اين گزارش نظرات تامل آور سه نفر از سردبيران نشريات محلي در استانهاي آذري زبان کشور را ميخوانيد تا مشخص شود اوضاع و احوال حوزه فرهنگي در بخش مطبوعات در كشور چه حال و روزي دارد!
وقتي از «رضا.خ»، سردبير يک نشريه محلي، با لحن انتقادي پرسيدم چرا در نشريه دوازده صفحه اي اش جز «آگهي ـ مصاحبه» و چند خبر چيز ديگري چاپ نشده، گفت: «نشريه ما تمام رنگي منتشر ميشود. به غير از چند خبر بقيه صفحهها آگهي است، اما باز هم کفاف هزينههاي چاپ و کاغذ و اجاره دفتر را نميکند.»
او که چند ماهي است هفته نامه اش را به صورت ماهانه به چاپ ميرساند، افزود: «انتشار نشريه، ديگر به هيچ وجه مقرون به صرفه نيست. آگهيهاي اين شماره رپورتاژـ مصاحبههاي انتخاباتي است. اگر دم انتخابات نبود اينها را هم نداشتيم و معلوم نبود کي ميتوانستيم نشريه را منتشر کنيم. وقتي کارمان را سال ۸۲ شروع کرديم، بيشتر از نصف نشريه را با مطالب توليدي پر ميکرديم. مخاطباني هم داشتيم. به مرور زمان با افزايش هزينه ها، ناچار شديم از حجم مطالب کم کنيم. حالا ميتوانم بگويم ديگر خريداري جز روابط عمومي ادارهها نداريم. آگهي هم زياد نيست. به زور ميتوانيم هر ماه يک شماره را جمع و جور کنيم. از آنجا که تيراژ خوبي نداريم، گرفتن آگهي از بخش خصوصي منتفي است. بخش دولتي هم با هزار اما و اگر به ما آگهي ميدهد؛ چون روزگاري که نشريه مان مطلب داشت، مطالب به نفع جريان حاکم نبود. حالا اينها به ما آگهي نميدهند تا خودمان در نشريه را تخته کنيم. گو اينکه انتشار نشريه با اين اوصاف آبروريزي است.»
رضا که بنا به گفته خودش زماني عشق روزنامه نگاري داشت، حالا بايد بين «آگهي نامه» و خداحافظي از کارش يکي را برگزيند. «اگر نشريه را رنگي درنياورم، اين چند آگهي را هم از دست ميدهم. خيال نکن به افرادي که آگهي ـ مصاحبه شان را کار کرده ام علاقه دارم. از سر ناچاري است. براي اينکه از اتکا به آگهيهاي رسمي به طرف اتکا به آگهيهاي مردمي برويم، نياز به حامي مالي مستقل داريم که بتواند يک سال از ما حمايت کند و ما در آن مدت بتوانيم به توليد مطالب جذاب محلي بپردازيم. وجود چنين حمايتي مثل روياست. به هر حال ظاهرا بايد در همين سطح نازل به کار ادامه بدهيم. گزينه ديگري هم هست: رها کردن نشريه. دو سه سالي است نشريه را به کار دومم بدل کرده ام، چون نميشد از اين طريق امرار معاش کرد. اما دلم نميآيد از هفته نامه دست بردارم. هنوز اميدوارم شرايط کاري تغيير کند. زمان آقاي خاتمي از خيلي چيزها ناراضي بودم، اما امروز حسرت آن روزها را ميخورم.»
دومين فردي که با او گفت و گو کردم، «اکبر. د» سردبير يک هفته نامه محلي منتقد دولت بود. او خبر از تعطيلي قريب الوقوع نشريه شان داد: «فقط منتظرم ويژه نامه عيد را دربياوريم. با مديرمسوول صحبت کرده ام. ديگر نميشود ادامه داد. درآمد نشريه کفاف اجاره دفتر و حقوق تايپيست و صفحه بند را هم نميکند. ما مثلا جزء چند نشريه پرمخاطب استان هستيم. بخش خصوصي در استان ما آنقدر قوي نيست که بتوان به آنها اتکا کرد. از طرف ديگر چون رويکرد انتقادي داشته و داريم، صاحبان آگهي يکي دو سالي است تمايلي به داشتن آگهي در هفته نامه ما نشان نميدهند. تکليف آگهيهاي دولتي هم که مشخص است. همه آگهيهاي دولتي از نشريههاي حامي دولت سردرمي آورد. خيلي از آگهيهاي دولتي به واسطه اداره ارشاد و بر اساس نرخ رسمي به هفته نامههاي محلي داده ميشود. به نشريه اي که فروشش کمتر از نشريه ماست، در طول يک ماه هفت ميليون تومان آگهي داده اند، اما به نشريه ما به اندازه نيم ميليون تومان هم آگهي نميدهند. متاسفانه ... به نوع رويکرد نشريهها توجه بي طرفانه ندارند و در مواقعي مثل توزيع آگهيهاي دولتي، سليقه خود را دخالت ميدهد. ... نگاههاي تبعيض آميز، هفته نامه هايي مثل نشريه ما را در آستانه تعطيلي قرار داده است.»
وقتي از اکبر پرسيدم چرا نتوانسته اند نشريه شان را به تيراژي برسانند که بشود به درآمد آن اتکا کرد، پاسخ داد: «در شهرستان ها، شرايط عملي کار با آنچه در کتابهاي آموزشي نوشته ميشود فرق دارد. ما براي مديران مسوولي کار ميکنيم که حاضر به پرداخت حقوق نيستند. مديرمسوول ما که يکي از بهترين مديران مسوول در استان به حساب ميآيد، گفته خودتان نشريه منتشر کنيد و پول تان را برداريد و از من توقع کمک مالي نداشته باشيد. او هرگز پولي به عنوان سرمايه در اختيار ما قرار نداده. زماني که نشريه درآمد داشت، هم خودم پول برمي داشتم و هم ميتوانستيم حق التحرير پرداخت کنيم. اما نزديک به يک سال است که خودم نتوانسته ام پولي برداشت کنم. اوضاع مالي بدتر از آن است که بتوانيد باور کنيد. ما در وضعيت فرسايشي شديدي گير کرده ايم. از طرف ديگر مخاطباني داريم که به دليل افت نشريه مدام از ما گلايه دارند. من به آنها حق ميدهم، اما آنها هم بايد به ما حق بدهند. بايد دلايل تنزل سطح هفته نامه را بررسي کرد. وقتي ادارههاي دولتي ما را تحريم کرده اند، چطور ميتوانيم به کار ادامه بدهيم. براي توليد محتوا به سرمايه نياز هست و براي تامين منابع مالي راهي جز جذب آگهي وجود ندارد.»
«محمد. م» سومين و آخرين روزنامه نگاري است که با او حرف زدم. محمد هم سردبير يک نشريه محلي است. او از موضوع جالبي سخن گفت: «وقتي دولت تصويب کرد همه ارگانهاي دولتي بايد آگهيهاي خود را به روزنامه ايران بدهند، سرپرست استاني اين روزنامه در طول دو سه ماه، نزديک به صد ميليون تومان از پورسانت آگهيها سود برد و ما کل اندوخته مالي مان را از دست داديم. در حال حاضر مساله وابستگي سياسي حرف اول را ميزند. هم در دريافت تسهيلات حمايتي وزارت ارشاد، هم در جذب آگهيهاي دولتي. مثلا به نشريههاي مدافع دولت چند برابر بيشتر يارانه تعلق گرفته است. فعلا فضا براي انتقاد مناسب نيست و ما هم در واقع منتقدان سابق به حساب ميآييم؛ اما ظاهرا تصميم گرفته اند با ايجاد تنگناهاي مالي، ما را به سمت تعطيلي خودخواسته سوق بدهند. نميدانم بايد چه کار کنم. هرچه صرفه جويي ميکنيم باز پول کم ميآوريم. نشريه مان خيلي افت کرده. براي برگشتن به وضعيت چند سال قبل، بايد منابع مالي در اختيار داشته باشيم، که خب! نداريم.
«ضعف نشريه نشانه اين نيست که روزنامه نگاري نميدانيم. کافي است شمارههاي چند سال قبل را نگاه کنيد تا بدانيد آن موقع خيلي بهتر از امروز بوديم.»
محمد با گفتن جمله بالا يادآور شد: «الان در شهرستانها مديران مسوول نشريه هاشان را به سردبيران اجاره ميدهند. مديرمسوول هفته نامه را به سردبيري اجاره ميدهد که آخر ماه پول بيشتري به او پرداخت کند. اين سردبيرها هم براي تامين اجاره و هزينههاي خودشان، سخيف ترين چاپلوسيها را در برابر نهادهاي دولتي انجام ميدهند. ما نه چاپلوسي بلديم، نه اسپانسر داريم. دو سالي است دور سياست را خط کشيده ايم. نميتوانيم به خبرنگاران سفارش تهيه گزارش يا انجام مصاحبه بدهيم، چون پول نداريم. بخش خصوصي قوي هم يا وجود ندارد يا از سر محافظه کاري ترجيح ميدهد آگهي اش در نشريه ما ديده نشود. نه ميتوانم به انتقاد مخاطبان جواب بدهم و نه نشريه اي که منتشر ميکنم خودم را راضي ميکند. کار را ول کنم؟ نميدانم. منبع درآمدي ديگري پيدا کرده ام، اما نميتوانم از نشريه دل بکنم؛ هرچند آنچه منتشر ميکنم چنگي به دل هيچ کس نميزند.»