دکتر حسن دادخواه- دانشیار دانشگاه شهید چمران اهواز
پیام نوروزی سال 94 مقام معظم رهبری در بردارنده چشم اندازهای نو برای جامعه امروز ایران است. این یادداشت بر آن است تا به روشن سازی آن چشم اندازها بپردازد و راه های رسیدن به آنها و دشواری های پیش رو را مورد بررسی قرار دهد.
بی گمان گذر از سختی ها و دشواری ها و رسیدن به آن چشم اندازها، نیازمند اتخاذ تصمیم های مهم از سوی عالی ترین نهادهای سیاسی کشور است.
در صورت خودداری از اتخاذ تصمیم های مهم، راه های رسیدن به چشم اندازها همچنان بسته باقی خواهد ماند و وضعیت کنونی بهبود نخواهد یافت.
به نظر می رسد تغییر در پاره ای از رویکردها، تنها راه بی خطر برای فراهم آوردن زمینه های تحقق آن چشم اندازهاست و دوری از اصلاح و تغییر، موجب فرسایش توان کشور و واگرایی نیروها و بدتر شدن اوضاع می گردد.
مقام معظم رهبری در پیام نوروزی 94 خویش، به ضرورت همدلی و همزبانی میان دولت و ملت تاکید فرمودند و دولت را "کارگزار" و ملت را "کارفرما " دانستند.
مفاد این پیام و واژگان کلیدی آن در بردارنده چشم اندازهایی نو برای فضای سیاسی کنونی کشور است و از این رو، ضروری به نظر می رسد تا محافل فرهنگی و سیاسی کشور به بررسی و روشن سازی ابعاد این پیام همت گمارند. نگارنده در این یادداشت، نقطه نظرات خود را در قالب فرازهای زیر بیان می دارد:
1- واژگان ملت و دولت از واژگانی اند که از زمان مشروطه، یعنی یکصد و بیست سال پیش، در معنای جدید و مدرن خود به ادبیات سیاسی ایران وارد شدند. تا پیش از مشروطه، رابطه حاکمیت با مردم در ایران، رابطه چوپان- گله بود، یعنی حاکمان در ایران، مردم را رعیت و گله و رمه تلقی می کردند و خویش را چوپان و تصمیم گیرنده بی منازعه می دانستند.
2-پس از مشروطیت، دولت به معنای امروزی آن یعنی هیات وزیران و شورای وزیران به ریاست صدراعظم یه وجود آمد و مسئول اداره امور کشور شد و با تشکیل مجلس قانونگذاری به نمایندگی از مردم، مفهوم ملت، یعنی جمعی از مردم که در کشوری با هدف واحد و زیر نظر یک رژیم سیاسی، زندگی می کنند؛ در ادبیات سیاسی کشورمان شکل گرفت.از رهگذر تشکیل هیات دولت و مجلس قانون گذاری بود که قدرت مطلقه پادشاه در ایران برای نخستین بار، محدود و مشروط شد.
3- از آنجا که تا پیش از مشروطه، دولت ها فاقد قانون اساسی بودند و خود را پایبند به رعایت حقوق ملت و مردم نمی دانستند و اصولا، مردم مستقل از حاکمیت زندگی می کردند و تنها، مالیات می پرداختند و در جنگ ها ، سرباز حکومت می شدند؛ از این رو، شکاف میان مردم و حکومت ها در تاریخ ایران به عنوان یک بیماری مزمن و به عنوان یک مشخصه، مطرح بوده است.
مردم خود را از دولت نمی دانستند و دولت ها نیز برخاسته از خواست مردم نبودند و عموما با کودتا و با زور شمشیر و به صورت قبیله ای و خانوادگی، مشغول حکمرانی بودند.
4- در دولت های مدرن و در عصر جدید، دولت ها برخاسته از رای و خواست مردم هستند و با برگزاری انتخابات و شمارش آرا، روی کار می آیند و مشروعیت و مقبولیت خود را از مردم دریافت می کنند و از این رو، در خدمت مردم هستند و کوشش می کنند تا برای ماندگاری بیشتر، همچنان رای مردم را برای خود نگه دارند.
5- به باور نگارنده، کارگزار خواندن دولت و کارفرما خواندن ملت از سوی مقام رهبری، دقیقا به این معناست که دولت، مقبولیت و مشروعیت خود را از رای و خواست مردم و ملت دریافت می کند.
6- نباید از یاد برد که در ساختار سیاسی کشورمان، دولت به معنای حقوقی آن یعنی شورای وزیران و هیات دولت به ریاست جمهور، فقط عهده دار بخشی از امور اجرایی کشور است و در بخشی از سیاستگذاری های کلان، قانونگذاری، فرماندهی نیروهای مسلح، نظارت بر رسانه ملی، و... نقش چندان مهمی ندارد و بر این پایه، نمی تواند در جلب رضایت مردم و برآوردن خواسته های آنان به تنهایی نقش آفرینی کند .
7-بر اساس آنچه گذشت به این نتیجه می توان رسید که جلب نظر مردم و همدلی و همزبانی با مردم در کشورمان از عهده دولت بیرون است و مجموعه قوای کشور، بایستی با همدیگر در این راستا، همکاری و هماهنگی داشته باشند.
8- دولت در کشورمان، یک دولت دینی است و تنها می تواند به آن دسته از خواسته های مردم تن دهد، که تغایری با مسلمات دینی نداشته باشد.
به نظر می آید که در کشورمان، در حوزه های فرهنگی میان گفتمان رسمی و گفتمان غیررسمی و مردمی، شکاف و تغایرهای معناداری قرار دارد و برای کاستن از آن باید تدابیری اندیشید. البته تحقق دو موضوع « تدبیر» و « اندیشه »، در گرو بررسی های علمی و به دور از توهمات و اراده ایجاد تغییر و تجدید نظر در رفتارها از سوی هر دو طرف است.
از آنجائیکه تداوم یافتن وجود شکاف میان این دو گفتمان، ممکن است به یک معضل اجتماعی تبدیل شود ، برای کم کردن این تغایر و گریز از مخاطرات احتمالی، به نظر می رسد که انجام مطالعات میدانی در حوزه علوم اجتماعی و متعهد شدن به نتیجه مطالعات و خودداری از پا فشاری هر دو طرف بر اشتباهات خود، بهترین و تنهاترین گزینه پیش رو مسولان دولتی و مردم باشد.
از این روست که به نظر می آید ایجاد تغییر در پاره ای از نگرش ها، تنها راه برقراری همدلی و همزبانی میان مردم و دولت در ایران است. این اصلاح و تغییر البته با دشواری هایی روبه روست و گذر از این دشواری ها نیازمند اتخاذ تصمیم های بزرگ و سخت است.