دولت یازدهم تصور کرده است که راه مبارزه با تحریمهای ظالمانه از مذاکره با تحریمکنندگان عبور میکند، در حالی که فقط با نگاه به درون و تمرکز بر عوامل قدرت داخلی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی، به راحتی میتوانیم اوضاع را تغییر دهیم.
پس از تفاهم لوزان بسیاری به دنبال موضع محمود احمدینژاد رئیسجمهور سابق کشورمان درباره این تفاهم بودند. با این وجود وی هیچگونه اظهارنظری در اینباره انجام نداد و تنها به برخی گمانه زنیهای رسانه ای در این زمینه بسنده کرد.
آرمان به همین دلیل و برای آگاهی از دیدگاه احمدینژاد با علی اکبر جوانفکر، مشاور رسانه ای احمدینژاد در دوران ریاست جمهوری و یکی از نزدیکان وی گفتوگو کرد.
ارزیابی شما از تفاهم لوزان بین ایران و 1+5 چیست؟
درباره یک توافق وقتی میتوان اظهارنظر کرد که دو طرف روی متن واحدی اتفاق نظر داشته باشند. آنچه از سوی وزیر امورخارجه ایران ارائه شده با آنچه طرفهای آمریکایی ادعا کرده اند، یکسان نیست و تفاوتهای بسیار مهم و بعضا خطرناکی را به دست میدهد، لذا اظهارنظر در باره چیزی که عملا مورد توافق دو طرف نیست، کاری عبث به نظر میرسد. انرژی هستهای یک مساله ملی و مرتبط با سرنوشت نسلهای امروز و فردای ملت ایران است، بنابراین تصمیمگیر اصلی در این زمینه مردم هستند و بس. همان مردمی که هشت سال فریاد زدند انرژی هستهای حق مسلم ماست و انرژی هستهای به جان ما بسته ای. به اعتقاد بنده ، محروم کردن مردم از فرآیند تصمیمگیری در باره این مساله بسیار مهم و حیاتی که منبعث از دانش بومی ایران عزیز است، به هیچ وجه قابل قبول نیست و نسلهای آینده درباره کسانی که این حق مسلم را از مردم ایران سلب کنند، قضاوت تلخی خواهند کرد. فکر میکنم روند جاری برای اطلاع رسانی به افکار عمومی از طریق برگزاری مناظرههای تلویزیونی یا دانشگاهی، نوعی توجیه محسوب میشود، زیرا اطلاع رسانی به مردم باید قبل از اتخاذ هرگونه تصمیم و توافقی انجام شود. وقتی توافق یا تفاهم صورت گرفته، این اطلاع رسانی چه مفهومی میتواند داشته باشد؟ متحدان اوباما از سوی آمریکا در جریان جزئیات مذاکرات قرار میگیرد اما دولت ایران، همه جزئیات را بیان نمیکند.
آیا این تفاهم را برد- برد میدانید؟
مدعیان برد– برد، باید برای مردم روشن کنند با این چیزی که اسمش را تفاهم گذاشته اند، ایران عزیز چه چیزی را برده یا به دست آورده است؟ آنچه تاکنون شاهدش بودهایم باخت ما و برد طرف مقابل بوده است و به راحتی هم میتوان فهرستی از آنچه باختهایم و آنچه آنها بردهاند، تهیه و ارائه کرد. من قادر به نادیده گرفتن تضعیف روحیه خودباوری در مردم نیستم و در حیرتم که خسارتهای سنگین وارده ، چگونه قابل جبران خواهد بود. ملتی که با سرعت در مسیر نیل به پیشرفتهای بزرگ علمی حرکت میکرد وحتی در رشد علمی سرآمد جهان شده بود، اینک شاهد ایستایی در دستاوردهای علمی خود است!
دیدگاه آقای احمدینژاد درباره توافق هستهای ایران و 1+5 چیست؟
آقای احمدینژاد فعلا بنا ندارند در این زمینه اظهارنظر کنند و بنده نیز نمیتوانم از طرف ایشان مطلبی را بگویم.
آیا شما هم دلواپس مذاکرات ایران و کشورهای غربی هستید؟
من بیش از آنکه نگران نتیجه مذاکرات باشم، دلواپس سرنوشت کشور و ملت بزرگ ایران هستم. یادمان باشد که وقتی صحبت از ملت ایران به میان میآید، در واقع یک ملت متمدن ، تاریخ ساز ، شجاع، مقاوم، انقلابی و امتحان پس داده در کانون توجه ما قرار دارد، بنابراین کسانی که به نمایندگی از این ملت با دنیا صحبت میکنند، باید در طراز شأن و شخصیت و ویژگیهای ممتاز ملت ایران باشند. تجربههای نهچندان دور، عواقب غمانگیزی از سرنوشت کسانی را به دست میدهد که به جای تامین منافع ملت ایران و به دست آوردن دل مردم خویش، اهتمام شان را مصروف امتیازدهی و جلب رضایت دیگران کردهاند.
بسیاری از کارشناسان معتقدند سیاستهای محمود احمدینژاد بود که کشور را به تنگناها و مشکلات بزرگی چون تحریمهای سنگین کشاند. شما به چه میزان سیاستهای احمدینژاد را در مشکلات اقتصادی و سیاسی به وجود آمده در سالهای اخیر موثر میدانید؟
این اشتباه مهمی است که تصور کنیم سیاست خارجی دولت قبل باعث شکل گیری تحریمها علیه ایران شده است. ابتکار عمل در سیاست خارجی ایران در دست دولت دهم و شخص دکتر احمدینژاد بود، بویژه زمانی که ایران توانست دو کشور مهم برزیل و ترکیه را وارد دور مذاکرات کند. با کمی دقت در مسائل داخلی ایران بویژه در سالهای پایانی دولت قبل، متوجه میشوید که برخی عوامل داخلی در زمینه سازی برای تحریمهای خارجی بسیار موثر بودند. آمریکا و چند کشور معدود غربی همپیمان او وقتی به اعمال تحریم علیه ایران پرداختند که اطمینان یافتند شرایط مناسبی در داخل کشور برای موثر واقع شدن تحریمها و تشدید آنها بوجود آمده است. برخی عناصر و مراکز مشخص با استفاده از موقعیتهای رسمی خود به تخریب و تضعیف دولت دهم و بهطور ویژه مواجهه با رئیس جمهور وقت پرداختند و خواسته یا ناخواسته آب به آسیاب دشمن ریختند. سوال این است که چرا تحریمهای آمریکا در زمانی که ایران تصمیم به غنی سازی اورانیوم 20 درصد گرفت، اجرا نشد؟ پاسخ روشن است زیرا در آن هنگام شرایط داخلی و حتی خارجی برای این کار فراهم نبود. اما از همان لحظه، فشارهای همه جانبه بر دولت دهم به صورت تدریجی آغاز شد و با گذشت زمان ابعاد گستردهتری پیدا کرد. به هر حال این مساله کاملا روشن است که آمریکا، انگلیس و رژیمصهیونیستی در برابر ملت ایران صف آراسته اند و مساله انرژی هستهای فقط بهانه ای برای تشدید خصومتهاست و اگر متوجه این حقیقت نشده باشیم، مرتکب اشتباهات فاحشی خواهیم شد.
دولت یازدهم تصور کرده است که راه مبارزه با تحریمهای ظالمانه از مذاکره با تحریمکنندگان عبور میکند، در حالی که فقط با نگاه به درون و تمرکز بر عوامل قدرت داخلی در زمینههای سیاسی، اقتصادی و حتی نظامی، به راحتی میتوانیم اوضاع را تغییر دهیم. موقعیت آمریکا، انگلیس و رژیم صهیونیستی در منطقه بسیار شکننده است و با درک صحیح از شرایط و توقف برخی علائم از داخل کشور، بهراحتی میتوانیم دست برتر را در همه مسائل از آن ملت ایران کنیم.
آیا اگر احمدینژاد دوباره به قدرت باز گردد همان روش سابق خود را دنبال میکند یا اینکه تلاش میکند با کشورهای غربی به توافق برسد؟
روش آقای احمدینژاد مبتنی بر روشنگری و ابتکارعملهای هوشمندانه در عرصه بینالمللی بود و اگر دستگاه سیاست خارجی کشور توان همراهی با ایشان را داشت، موقعیتهای بهتری برای کشور خلق میشد. متاسفانه وزارت امورخارجه به دلایلی که خارج از این بحث است، ضعیف عمل میکند و با نگاه آرمانی همسو و هماهنگ نبوده و نیست. در دولتهای نهم و دهم و به طور اخص به همت دکتر احمدینژاد و تحت تاثیر ابتکار عملهای شخص ایشان، مناسبات گستردهای میان ایران با سایر کشورهای جهان وجود داشت و شاهد رفت و آمد عالی ترین مقامات رسمی کشورها به ایران و بالعکس بودیم. این یک ادعای مستند و قابل اثبات است اما امروز در صحنه بینالمللی فقط محدود به مذاکراتی بی حاصل شده ایم و حتی فعالیت در سایر بخشهای بینالمللی را به این مذاکرات گره زدهایم و من این را بدترین بیتدبیری ممکن میدانم.
آیا اگر احمدینژاد به قدرت بازگردد حاضر خواهد بود با مناسبات جدید بین المللی با آمریکا مذاکره کند؟
منظور شما از «مناسبات جدید بینالمللی»روشن نیست، با این حال توجه داشته باشید که هیچ دولتی در ایران از مذاکره رویگردان نیست و نخواهد بود. مذاکره دولت ایران با دولتهای مشروع و قانونی در سایر نقاط جهان، یک اصل ثابت و پذیرفته شده است، لیکن باید توجه کنید که هر مذاکراتی قواعد مخصوص به خودش را دارد. یعنی شما بر پایه همان قواعدی که با کشورهای دوست مذاکره میکنید ، نمی توانید با دولتهای متخاصم و کینه توز وارد مذاکره شوید. مذاکره با آمریکا هم قاعده خود را دارد. به اعتقاد بنده دولت یازدهم نه فقط قاعده مذاکره با آمریکا را رعایت نکرد بلکه حتی شاهد اظهاراتی از سوی مقامات عالی دولت بودیم که بسیار آسیب زننده و در ضدیت با قاعده این مذاکرات بود و نتیجه به دست آمده نیز به روشنی گویای این حقیقت است.
احمدینژاد زمانی که تحریمها شدت بیشتری پیدا کرد تلاش کرد مراودات اقتصادی ایران با چین، روسیه، ترکیه و هند را بیشتر کند و شدت ببخشد.به نظر شما این کشورها از وجود تحریمها علیه ایران سوءاستفاده نکردند؟ برخی از این کشورها مانند چین بهجای پول نقد کالاهای خود را به ما میدادند و برخی مانند ترکیه بهره بانکی بسیار زیادی از ما میگرفتند.
تحریم شرایط خاص خودش را به دنبال میآورد. حتی المقدور باید سعی شود پولهای ناشی از فروش نفت در همان کشورها ذخیره گردد و فقط در حد نیازهای ضروری، خریدهایمان را از آن کشورها انجام دهیم.
نظر شما درباره شایعه دیدار اصلاحطلبان با احمدینژاد که آقای داوری مدعی شده است، چیست؟
اگر آقای داوری مطلبی را بیان کرده است، توضیحاتش را از خود ایشان جویا شوید.
برنامه احمدینژاد برای انتخابات مجلس به چه صورت است؟
دکتر احمدینژاد با طیف وسیعی از مردم و نیروهای موثر سیاسی ارتباط نزدیک دارند.
آیا احمدینژاد به دنبال تشکیل یک فراکسیون از نزدیکان خود در مجلس آینده است؟
آیا آقای احمدینژاد حرفی زده یا موضعی اتخاذ کردهاند یا کاری انجام داده اند که موجد این سوال در ذهن شما شده است؟
نظر شما درباره مجازات زندان برای محمدرضا رحیمی چیست؟
پرونده آقای رحیمی هیچ ارتباطی با دولت دهم ندارد و شبهات مربوط به پرونده ایشان را دستگاه قضایی روشن میکند.
چرا احمدینژاد از رحیمی برائت جست؟
دکتر احمدینژاد فقط بر این نکته تاکید کرد که پرونده اتهامی ایشان با وجود ابهاماتی که نسبت به آن مطرح است، به دوران قبل از تصدی مسئولیت وی در دولت دهم مربوط میشود و در واقع حساب دولت قبل از این پرونده جداست. این در حالی بود که مسئولین پیوسته از آقای رحیمی به عنوان معاون اول دولت قبل نام میبردند که این امر برخلاف عدالت و انصاف بود زیرا ایشان به عنوان معاون اول، محاکمه و محکوم نشدند.
نامه رحیمی علیه احمدینژاد بسیاری از پشت پردههای دولت دهم را افشا کرد. چرا رحیمی دست به چنین کاری زد؟
شاید آقای رحیمی انتظار داشت رئیسجمهور سابق در دفاع از او اقدامی را انجام دهد و البته کار درست را دکتر احمدینژاد انجام داد زیرا موضوع اتهامی آقای رحیمی کاملا بی ارتباط با دولت دهم بود و هیچ منطقی برای دفاع از ایشان جز درخواست رعایت قانون و عدالت و انصاف نسبت به وی، وجود نداشت.
چرا فسادهای اقتصادی در دولت احمدینژاد که مدعی مبارزه با فساد اقتصادی بود تا به این اندازه زیاد شد؟
دولت دکتر احمدینژاد، پاکدستترین دولت پس از انقلاب بوده است و اگر در دولت ایشان فسادی رخ میداد، آیا دستگاه قضایی نسبت به آن اغماض میکرد؟ جوسازیها و دروغ پردازیهای سیاسی و رسانهای علیه دولت قبل را معیار قضاوت خودتان قرار ندهید.
به هر حال برخی افراد چون بابک زنجانی و سعید مرتضوی رابطه بسیار نزدیکی با دولت احمدینژاد داشتند و از نزدیکان رئیس جمهور به شمار میرفتند.
آقای سعید مرتضوی متهم است وهنوز محکوم نشده است. بابک زنجانی یک سرمایه دار ایرانی است که هیچ ارتباطی میان او و دولت قبل وجود ندارد. ضمن آنکه من در باره این فرد هیچ اظهارنظری نمیتوانم بکنم زیرا نزدیک به دو سال است که در زندان به سر میبرد وهنوز اعلام نشده رسما جرم اصلی او چه بوده است؟ شما توجه داشته باشید که دولت یازدهم دهها میلیارد دلار نفت را به کشورها و شرکتهای خارجی فروخته ولی پول آن هنوز به حساب ایران واریز نشده یا برای استفاده در اختیار ایران قرار نگرفته است. ظاهرا از میان همه کسانی که پول ایران را پس ندادهاند، فقط بابک زنجانی در دسترس بوده است!
چرا دلواپسان بهجای دلواپسی درباره فسادهای اقتصادی نسبت به مذاکرات ایران و کشورهای غربی دلواپسند؟
منظور شما از این سوال روشن نیست و اصولا چرا بنده باید در مورد انگیزههای دیگران به شما پاسخ بدهم؟!