امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان – عبدالرحیم سوار نژاد :
گاهی خبری می رسد و با شنیدنش متوجه می شوی که کاروان رفته است و در ایستگاه جا مانده ای ! تاخیر گریه ات می اندازد و برای جبران فرصتی نگذاشته است ! و در محکومیت محض احساس جاماندن سخت ترین درد یک مسافر است که هیچ مرهمی التیام بخش آن نخواهد بود بسی سنگین و سوزناک و چنان دشوار به نظر می رسد که یارای ایستادن را می گیرد!
امروز
شنیدم حسین مسیبی جانباز بی ادعایی که مدتی توفیق مجالست با او را در آموزش و پروش
منطقه ده تهران داشتم به شوق دیدار یاران به ملکوت پر گشود و رخت سکنی به جوار حق تعالی
پوشید و سرنشین کاروان امیر قافله عشق گردید، او مربی تربیتی بود و برای پرورش یک نمونه
و الگو ارائه داد که همه ویژگی های حسنه را داشت و رنجی سالهای طولانی بر دوش کشید
و بی توقع در انجام رسالت خویش کوشش نمود و هرگز در دشوارترین لحظه ها به غیر نیندیشید
و توکل داشت ، نام حسین برازنده اش بود و از این امانت بخوبی نگهداری کرد و برای عقیده
اش درد را به جان خرید و چون کوه استوار می نمود، سال ها از وی بی خبر بودم و دراین
جهل دنیازدگی خود را از موهبت دیدارش محروم کردم و لبخندهای پر معنایش را از میان انبوه
دردش نفهمیدم و امروز بازهم گریستم نه بر حسین مسیبی جانباز ۷۰% دفاع مقدس که مهمان
شهدا گردید و بسوی رب کریم پرگشود و رفت بلکه بر خود که نتوانستم مجدد زیارتش کنم و
بوسه ای بر سجده گاهش بزنم و رفت! و باز برای خود تاسف خوردم که غافل می شویم و در
این غفلت نقش و رسالت انسانی خویش را از یاد می بریم و از نعمت های بزرگی خود را محروم
می سازیم و در این زیان خود ساخته چنان دست و پا می زنیم که برای دیدن درهای رحمت الهی کور می می شویم!
وقتی
باز می گردیم و چشم باز می کنیم فقط بر محرومیتهای خویش متاسف می شویم ای دریغ، حسین
رفت ، دوست داشت برود که دلتنگ بود و من به یاد مهربانی هایش و صبوریش می افتم و برای
نگاهش که پر از راز بود ، اشک امان ازمن می گیرد ولی دل نهیب می زند که کوه شکسته نمی
شود ، کوهها میخ های زمین هستند و روبروی کوه می ایستم و عظمتش را از دامنه تا قله
به تماشا می نشینم.
درود بر شهید حسین مسیبی مربی تربیتی که چون کوه
صبور بود ، عشق را فهمید و عاشق پیشگی را فهماند،یادش بخیر، روحش شاد