سیّد حسن هم از آقا میخواهد که انگشترشان را بعد از مراسم به او هدیه دهند اما آقا منتظرش نمیگذارند: «چرا بعد از مراسم؟ همین حالا»
شوشان : جانباز مدافع حرم «سید حسن موسوی نژاد» که در مدت حضور وی در خط مقدم جبهه های حق علیه باطل در دفاع از حرم در خارج از مرزهای کشورمان و با حضور در مرزهای ایمانی و اسلامی فرماندهان ارشد نظامی کشور نام "حسن باقری خوزستان" را برای او گذاشته بودند سرانجام پس از مدت ها حضور در جبهه در روز دوازده بهمن در عملیات بزرگ آزاد سازی دو شهر شیعه نشین نوبل و الزهرا به شدت مجروح می گردد و جراحات سنگین باعث می شود که مدتی را جهت درمان و عمل های جراحی متعدد در بیمارستان های بقیه الله عج و خاتم النبیاء ص سپری کند.
با رسیدن اخبار عملکرد و شرح حال این بزرگ مرد خوزستان توسط فرماندهان ارشد سپاه به مقام معظم رهبری حضرت آیت الله امام خامنه ای ، حضرت آقا دستور ملاقات با وی را در تاریخ سه شنبه 24 فرودین را می دهند که در این ملاقات حضرت آقا با «اعطای نشان شجاعت و ایثار» از این بزرگ مرد خط مقاومت تقدیر می نماید ...
در این دیدار که خانواده این جانباز عزیز و فرمانده لشکر عملیاتی هفت ولی عصر عج سردار پاسدار عبدالرحمن پورجوادی و سرلشکر باقری برادر شهید حسن باقری و تعدادی از فرماندهان عالی رتبه نیز حضور داشتند..
یکی از فرماندهان عالی رتبه سپاه می خواستند به حضرت آقا شرح ما وقع کند از کلیات عملیات نوبل و الزهرا و رشادت های سید حسن که فرمودند من در جریان همه موضوعات هستم ... و در پاسخی به سوال سید حسن ... آقا فرمودند : جای خوشحالیست آزادی این دو شهر و در آینده ان شاءالله آزادی فوعه و کفریا ...
آقا با تقدیر و تشکر از جانباز مدافع حرم سید حسن و خانواده وی به آنها فرمود شما باعث افتخار این انقلاب هستید. مادر جانباز مدافع حرم سید حسن به آقا فرمود : سید حسن کار بزرگی نکرده است ... ایشان فدایی و خاک پای شماست .
در این دیدار ، مقام معظم رهبری انگشتری 33 ساله با آیه قرآن را تقدیم جانباز مدافع حرم سید حسن موسوی نژاد (حسن باقری خوزستان) کرد .
بخشی از حاشیه نگاری پایگاه اطلاع رسانی دفتر مقام معظم رهبری از دیدار 24 فروردین:
* همین روزها قرار است هر دو چشمش را عمل کنند؛ چشمهایی که در دفاع از حریم اسلام و اهلبیت(ع) در عملیات آزادسازی نبل و الزهراء داده تا برای روزی که همه چشمها به زیر هستند، این چشمها او را سربلند کنند؛ و حالا آمده اینجا تا با کورسویی که مانده، آقا را ببیند؛
* به آقا میگوید شما خیلی دوست داشتید نبل و الزهراء آزاد شود؛ آقا با لبخند تأیید و برای سیّدحسن جانباز دعا میکنند که بیناییاش را دوباره به دست آورَد.
* سیّد حسن هم از آقا میخواهد که انگشترشان را تبرّکاً بعد از مراسم به او هدیه دهند؛ این همهی درخواست جانباز مدافع حرم از آقاست؛ اما آقا منتظرش نمیگذارند: «چرا بعد از مراسم؟ همین حالا»
آقا انگشترشان را میدهند و نقش انگشتری را برای سیّدحسن میخوانند: «وَ مَن يَتَّقِ اللَّهَ يَجْعَل لَّهُ مَخْرَجًا وَ يَرْزُقْهُ مِنْ حَيْثُ لَا يَحْتَسِبُ وَمَن يَتَوَكَّلْ عَلَى اللَّهِ فَهُوَ حَسْبُهُ إِنَّ اللَّهَ بَالِغُ أَمْرِهِ قَدْ جَعَلَ اللَّهُ لِكُلِّ شَيْءٍ قَدْرًا» .