یادداشت: پریسا زنگنهمنش
جوانان با تعصب عبدالله ویسی پس از ماراتن 30 هفتهای لیگ برتر فوتبال، در نهایت کاری کردند کارستان و با بالای سر بردن جام قهرمانی، حقانیت فوتبال خوزستان را بار دیگر به رخ همگان کشیدند.
استقلال خوزستان در سومین حضورش در لیگ برتر، با جوانانی با اهداف بلند برای اثبات حقانیت فوتبال خوزستان، گرد هم آمد؛ کمتر کسی با توجه به دو فصل ناموفق این تیم و در آستانه سقوط بودن آن، آبیها خوزستان را باور داشت.
موفقیت و قهرمانی لسترسیتی ایران در چند سکانس رقم خورد.
سکانس اول؛ اعتماد دوباره به ویسی: مسوولان باشگاه استقلال خوزستان با وجود اینکه دو فصل ناموفق را در حضور دو سالهشان در لیگ با ویسی، مربی جوان خود پشت سرگذاشته بودند، بار دیگر به این مربی با اخلاق اعتماد کردند؛ اعتمادی که به طور حتم، همین مسوولان سالهای بسیار به آن افتخار خواهند کرد.
سکانس دوم؛ ترکیب استقلال خوزستان متحول شد: دیگر خبری از بازیکنان اسم و رسمدار دو فصل گذشته نبود. گویا ویسی مبنای کارش را بر جوانگرایی و بومیگرایی گذاشته بود. ویسی تیم را با ترکیبی متشکل از بازیکنان جوان و بومی، آن هم با قیمت بسیار ارزان بست.
سکانس سوم؛ آغاز مسابقات لیگ پانزدهم: ویسی تیم جوان و گمنامش را مدبرانه راهی رقابتها کرد. آبیهای خوزستانی از همان ابتدا گامهایشان را استوار بر داشتند. گویا دیگر نمیخواستند گزینه سقوط باشند و در پی ثبت شاهکاری ماندگار در ذهن همگان بودند، هرچند در ابتدا این مهم بسیار دور از ذهن بود.
سکانس چهارم؛ آشتی هواداران با فوتبال خوزستان: وقتی تماشاگران سرزمین نخل و استواری، نظارهگر گامهای استوار شاگردان ویسی و شاهد زنده شدن دوباره فوتبال خوزستان شدند و شادی به قلبشان برگشت و بار دیگر صدای شیپورهایشان و هلل یوس هلل یوسهها در غدیر و تختی پیچید.
سکانس پنجم؛ قهرمان آبیپوشان در نیم فصل اول لیگ: شاگردان ویسی آرام آرام و پله پله، لیگ را طی کردند و به دور از کوچکترین حاشیه، ادعا و غرور، بر صدر جدولی تکیه زدند که هیچ کسی آن را برای این تیم متصور نبود.
سکانس ششم؛ حفظ روند موفقیتآمیز در نیمفصل دوم: استقلالیها کمکم بر این باور رسیدند که دیگر نوبت قهرمانی آنها است. شیران خوزستانی دیگر در مصاف با هیچ حریفی چه پایتختنشین و چه دیگر رقبا، لحظهای پا پس نکشیدند و هرگز به نشانه تسلیم در اوج نابرابری شرایط تیمشان با دیگر تیمهای متمول، زانو نزدند و برای شادمانی مردان و زنان خوزستانی با تمام وجود ایستادگی کردند.
سکانس هفتم؛ خوزستانیها در اندیشه قهرمانی: با مسیر موفقیتآمیزی که استقلال خوزستان طی کرد، لسترسیتی ایران لقب گرفت و هرچه به پایان لیگ نزدیکتر میشدیم، شعار "استقلال خوزستان، لسترسیتی ایران" هم بیشتر به گوش میرسید؛ یعنی خوزستانیها فقط و فقط به قهرمانی فرزندانشان فکر میکردند.
سکانس هشتم؛ روزهای پایانی لیگ با طعم استرس و هیجان برای خوزستانیها: همه جا در هر خانه و خیابان، دیگر حرف از قهرمانی استقلال خوزستان بود. کار با هیجان و استرس بسیار دنبال میشد که آیا جام در اهواز، سرزمین زرین میماند؟
سکانس نهم؛ ایستگاه پایانی لیگ و رسیدن روز موعود: استقلال خوزستان در غدیر پذیرای ذوب آهن شد. همه آمدند فارغ از هر رنگ و قومیتی. پرچمهای آبی، قرمز و طلایی خوزستانیها بر آسمان غدیر برافراشته شد. هیجان از دقیقه یک به اوج خود رسید. خوزستانیها یک نگاه به غدیر و یک نگاه به آزادی تهران، محل بازی پرسپولیس و راه آهن داشتند. هر دقیقه و با هر ضربه، صدای تپش قلبهایشان بیشتر به گوش میرسید.
و اما سکانس پایانی؛ 24 اردیبهشتماه سال 95، جام قهرمانی در دستان شاگردان ویسی: حق به حقدار رسید و رویای ویسی به واقعیت پیوست. تلاشهای این مربی با تعصب و با اخلاق فوتبال ایران و خوزستان بالاخره به ثمر نشست. ویسی و شاگردانش با قلبشان، برای خوزستانیها و شاد کردن دل آنها بازی کردند و در نهایت هم طبق وعدهشان جام را تقدیم آنها و شهدای استانشان کردند.
درود بر شرافتتان آبیهای خوزستان؛ مردم استان، قدرشناس زحمات شما و شادی که به آنها هدیه دادهاید هستند و خوزستانیها و تمام کسانی که بزرگی کار شما را درک کردند، امروز به افتخار شما میایستند و سر تعظیم فرود میآوردند.
باید خطاب به ویسی و تیمش گفت خدا قوت، شادی و موفقیتتان مستدام. با قهرمانی در لیگ برتر نشان دادید که استعدادهای معدن زرخیز فوتبال خوزستان تمام نشدنی هستند. شما گرد ناامیدی را که بر پیکره فوتبال خوزستان نشسته بود، زدودید تا دوباره غیرت و تعصب خوزستانی بر سر زبانها باشد.
جام طلایی لیگ پانزدهم در خوزستان ماند تا افتخار دیگری در تاریخ فوتبال خوزستان ثبت شود و این افتخارات ادامه خواهد داشت...