مریم فرطوسي/ عصرایران: روند طبیعی زندگی بشر میتواند به دلایل مختلفی دستخوش دگرگونیهای عمیق شود. جنگ یکی از این عوامل است که میتواند به شکلی کاملاً ناگهانی این روند طبیعی را دگرگون کند.
گاه حجم این تغییرات ناشی از جنگ به اندازهای است که تاریخ آن منطقه را برای همیشه به دو بخش قبل و بعد از جنگ تقسیم میکند. جابهجاییهایی اجباری جمعیت، خالی شدن منطقه از ساکنان، از بین رفتن ساختارهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، کامل نشدن فرایند مهاجرت معکوس جنگزدگان به محل سابق زندگی، آمدن نیروی کار غیربومی و اقامت دائم آنها در منطقه به دلیل وفور کار و اقتصاد نوپای رو به رشد، همه و همه از عواملی هستند که منجر به تغییرات بنیادین در مناطق جنگزده شوند.
با توجه به تئوری اشاعه و انتقال فرهنگی، مهاجرتهای ناشی از جنگ میتوانند انتقال فرهنگی ناخواسته و برنامهریزی نشدهای را موجب شوند. تغییر در مناسبتها و آداب و رسوم فرهنگی اجتماعی و ناهمگونی در هنجارهای فرهنگی و اجتماعی مهاجران را به دنبال میآورد.
جنگ تحمیلی عراق علیه ایران موجب مهاجرت ساکنان مناطق مرزی و تمرکز آنها در استانهای دورتر از مناطق جنگی شد. درطول این جنگ، شهرخرمشهر و دیگر مناطق خالی از سکنه شدند.
مهاجران در سایر شهرهای استان و همچنین بخشهایی از استانهای فارس، اصفهان، تهران و خراسان سکنی گزیدند. در مقابل با پایان جنگ وآغاز دوران بازسازی افرادی از سایر بخشهای خوزستان و کشور به امید یافتن کار به این مناطق آمده و پس از مدتی خانوادههایشان نیز به آنان پیوستند.
این رفت و آمدها که منجر به نوعی تغییر ساختار جمعیتی برنامهریزی نشده و ناخواسته در این مناطق شد، منجر به تغییراتی در مفاهیم هویتی این شهرها و ساکنان آنها شد. برخی جامعهشناسان شهر را یک قلمرو و منطقه روانی که شامل مجموعهای از شیوههای کاربردی، نگرشهای سازمان یافته و احساسات است، میدانند که دارای دو جنبه توأمان، جنبه کالبدی و جنبه ماهیت انسانی که بازتاب تفکرات سازمان یافته در یک منطقه فرهنگی- فضایی همراه با قوانین خاص خود است.
در خرمشهر و سایر مناطق جنگزده به دلایلی که در بالا شرحش رفت، به نظر میرسد توازن فرهنگی مابین شهروندان که در واقع اصلیترین بخش ساختار هویتی شهر هستند از بین رفت.
مهاجران رسوم و عادات فرهنگی جدیدی با خود به این شهرها آوردند که با ساختار هویتی شهر قبل از جنگ تناسب و تطابق نداشت و ساکنان بومی نیز با پایبندی به ساختار فرهنگی سابق، رهآوردهای فرهنگی مهاجران را برنتافتند.
برآیند این تعاملات و کنش و واکنشها، در برخی موارد منجر به برهمکنش فرهنگی و در برخی موارد تقابل فرهنگی شد. از همین روست که تعریف متفقعلیه و دقیقی از مفهوم شهروند و هویت شهری در این مناطق وجود ندارد.
دولت و همچنین نهادهای محلی متولی شهر مانند شهرداری و همچنین نهادهای فرهنگی از جمله ارشاد، سازمان تبلیغات، آموزش و پرورش و سایر ارگانهای ذیربط میتوانند با مطالعه و انجام اقدامات لازم، از جمله ارائه بستههای حمایتی و حتی تشویقی، جنگزدگان مهاجر را به بازگشت به شهرهایشان ترغیب کنند. در کنار این میتوانند با مطالعه اسناد و مدارک تاریخی و اقدام براساس آنها، ساختارهای هویتی شهرهای جنگزده را به دوران قبل از جنگ بازگردانند.
این کار میتوانند با تزریق المانهای بومی به ساختار شهر، حمایت از کنشهای فرهنگی ساکنان اصلی و همچنین ترغیب مهاجران جدید الورود به آشنایی با فرهنگ بومی شهرها صورت گیرد. مجموع این فعالیتها در دراز مدت میتواند ضمن حفظ هویت اصلی شهرها، روند برهمکنش فرهنگی و کاهش تقابل را تسریع کرده و در نهایت بستری مناسب، آرام و ایمن را برای توسعه فراهم کند.