مرتضی بندری
شاید دولت تدبیر و امید هرگز تصور نمی کرد تصمیمی که در حیطه سیاسی اخذ نمود و خروجی آن منجر به برکناری مقتدایی استاندار پیشین خوزستان شد با تحرک مردمی مواجه شود و این برکناری که در روند مناسبات سیاسی شاید اتفاقی روتین باشد تبدیل به عارضه ای اجتماعی با تبعات فراوان شود.
به طور معمول و تا جایی که بررسی تحرکات جوامع مختلف نشان می دهد کاستی ها و نارضایتی ها در مباحث اقتصادی می تواند منجر به بروز یک بحران اجتماعی شود، بی توجهی به این گونه بحران ها و عدم تلاش در راستای مرتفع نمودن آنها می تواند زمینه ساز بروز یک بحران سیاسی شده و بدین گونه یک عارضه اقتصادی، اجتماعی در محدوده و جغرافیای مربوط به خود تبدیل به عارضه ای سیاسی در همان جغرافیا شود لذا تلاش و پیگیری مسئولان و پژوهشگران حوزه اجتماعی بر این نکته متمرکز است که عوارض و نارضایتی های اقتصادی به موقع شناسایی و مرتفع شده تا تبدیل به عوارض اجتماعی و پس از آن یک بحران سیاسی نشوند.
اما اینکه یک عارضه سیاسی تبدیل به بحرانی اجتماعی شود از جمله اتفاقات نادر و کمتر مشاهده شده در طول تاریخ است که البته در استان خوزستان با برکناری ناگهانی و بدون مقدمه استاندار پیشین عبدالحسن مقتدایی رخ داد و متاسفانه به دلیل عدم مطالعه و شناخت کافی دولتمردان و کارشناسان مسائل سیاسی، اجتماعی از موقعیت و شرایط استان خوزستان و از طرفی بی اطلاعی آنها از پایگاه مردمی قدرتمند و ریشه دار مقتدایی در استان خوزستان و میزان محبوبیتی که این نماینده ارشد دولت در بین ملت خوزستان از آن برخوردار است یک برکناری در حیطه سیاسی تبدیل به عارضه ی فراگیر و پرتنشی در حیطه اجتماعی شد.
عدم توجه به نکته مذکور توسط دولتمردان تنش و دغدغه ای در حوزه اجتماعی استان خوزستان به وجود آورده است به گونه ای که در هر نشست و محفلی چه اجتماعی، چه فرهنگی، چه هنری، چه سیاحتی، چه سیاسی، چه مذهبی و یا حتی خانوادگی محور اصلی مذاکرات حول مساله چرایی برکناری استاندار محبوب خوزستان می چرخد! شاید هم دلیل این امر این باشد که مقتدایی قدرت تفکیک گرایش های سیاسی را در جایی که به زندگی و حیات اجتماعی مردم مربوط می شد داشت و به عبارتی آنجا که پای منافع اجتماعی و عمومی مردم در میان بود با برخورداری از روحیه ( اصرار بر ارزش های جمعی ) می توانست خط کشی های سیاسی را محو کرده و تکلیف کند که : اکنون زمان حزب طلبی نیست بلکه زمان انسان طلبی و ارزش های انسانی را طلبیدن است!
دولت یازدهم سهوا یا تعمدا یک برخورد غیر انسانی با خوزستانی ها انجام داد چرا که اولین رکن حقوق انسانی در یک جامعه مردم سالار دینی احترام به خواسته های عمومی و همسو با سیاست های نظام است که با اعتراف صریح مسئولان ارشد کشور، مقتدایی یکی از ارزشی ترین و وفادارترین عناصر به آرمان های نظام جمهوری اسلامی است.
همچنین این تصمیم شتابزده که بدون بررسی همه جانبه منفعت و زیان حاصل از آن اتخاذ شد ، شیرازه امور را از دست مسئولان خارج نموده است و حال نمی دانند در وهله اول چگونه این عارضه اجتماعی که هیچ گونه پیش زمینه ذهنی از آن نداشته اند را حل و فصل کنند تا بیش از این بابت چنین اشتباهی از محل اعتبار و جایگاه مردمی خود هزینه نپردازند و پس از آن چه تدبیری بیندیشند تا در دوران سرازیری عمر دولت یازدهم مجددا دل مردم خوزستان را به دست بیاورند چرا که همان طور که در ابتدا ذکر شد عارضه اجتماعی می تواند تبدیل به عارضه سیاسی شود و اگر دغدغه و مطالبه اجتماعی حال حاضر خوزستانی ها وارد چرخه ی تبدیل مطالبه اجتماعی به سیاسی شود این بار دیگر کنترل امور و نظم جامعه تقریبا حالتی مانند فرض محال خواهد داشت چرا که مطالبه سیاسی اگر از سوی تشکل، احزاب، سازمان ها و نهادهای مربوطه درخواست شود قابل هدایت می باشد اما اگر از سوی مردم درخواست شود قابل هدایت نیست زیرا قابل پیش بینی نیست و یک کلاف سردرگم است که هر قشری از جامعه با نگاه خاص خود آن را تحلیل و ارزیابی کرده و مورد درخواست قرار می دهد و چه بسا در یک جغرافیای واحد چند دستگی ایجاد شود و هر دسته خود را محق بداند و بدین ترتیب یک اهمال و ساده انگاری منجر به ایجاد عارضه ی چشمگیر سیاسی امنیتی در استان حساس خوزستان شود، راه حل چیست؟
در برهه کنونی درخواست اکثریت قریب به اتفاق جامعه خوزستان واحد و یکسان است! همگی خواستار بازگشت و ابقای مقتدایی بر مسند استانداری خوزستان هستند که حتی اگر تن دادن به این خواسته برای دولتمردان هزینه بر باشد به یقین هزینه ای به مراتب کمتر از زمانی پرداخت خواهند نمود که ندانند به چه درخواستی و چگونه و از چه راهی پاسخگو باشند که بتوانند آرامش و ثبات را به جامعه بازگردانند، عقل سلیم حکم می کند به پذیرفتن یک درخواست تن داد برای جلوگیری از بروز اتفاقات غیر قابل پیش بینی؛ چنان چه بنیان گذار انقلاب اسلامی ایران نیز در برهه ای از زمان جام زهر را نوشید! برگرداندن مقتدایی که سخت تر از نوشیدن جام زهر نیست چرا که وی از فرزندان همین نظام و همین انقلاب و همین خاک است.