درست بیخ گوش تهران دور از برجهای کوچک و بزرگ، خانوادههایی زندگی میکنند که خشتهای آبادانی وطن خویش را با دستان خود میسازند. در دمای 1800 درجه، دمایی برابر با یک سوم دمای سطح خورشید!
درست بیخ گوش تهران دور از برجهای کوچک و بزرگ، خانوادههایی زندگی میکنند که خشتهای آبادانی وطن خویش را با دستان خود میسازند. در دمای 1800 درجه، دمایی برابر با یک سوم دمای سطح خورشید! کودک کار در اینجا معنی ندارد، کل خانواده از زن، مرد، کوچک و بزرگ محکوم به کار هستند. اینجا جهنم تهران است.
افغان و ایرانی کنار هم
حوالی ساعت 9 شب است، اتوبوس شبگردی شهرداری در قالب طرح «یک لقمه مهربانی» قصد پخش افطاری میان 1200 نفر نیازمند را دارد. تا چشم کار میکند خاک است و خشت. پسری مودبانه کنار سفره طویل افطاری نشسته. موهایش را کامل تراشیده اند شاید به خاطر فصل گرما. مهر ماه قرار است کلاس سوم ابتدایی برود؛ بعد از صرف غذا با برادر بزرگترش که او هم سن زیادی نداشت به سمت یک کوره پز خانه حرکت می کند. از او می پرسم روزی چند ساعت کار میکند. مودبانه می گوید: «هر روز 10 ساعت.» برادرش میان حرفمان می آید و می گوید: « زیاد نمیتواند کار کند، فقط چند تا خشت جابه جا میکند.» به دستان کوچکش نگاه کردم، دستانی که هر بار مسیر طولانی را برای جابه جایی خشت میپیماید. به یکی از کورهها رفتم و بلافاصله بعد از ورود، توان ایستادن در گرمای کوره را نداشتم و سریع مسیر خروج را پیش گرفتم. یکی از کارگران کوره پزی می گوید:«دمای اینجا 1800 درجه است. البته الان که خشت ها پخته اند، خنک تر شده.»
2 نفر در داخل کوره مشغول خالی کردن آجرهای آماده اند و یک نفر آنها را در کامیونی بیرون کوره میچیند. آن طرفتر یک زن و مرد مشغول قالب گیری خشتها هستند با نوری به اندازه یک لامپ 100! زن قالب میگیرد و مرد خشاب های خشت را حمل میکند. هوا تاریک شده و جز چند نور زرد لامپ چیزی دیده نمی شود. روی پشتبام یکی از کورهها با یک کارگر به نام «محرم» همکلام می شوم. او می گوید فصل تابستان از مشهد خانوادههای زیادی برای کار در کورهپزخانهها به این منطقه میآیند و دوباره پاییز بر میگردند به شهرشان. افغان و ایرانی در این اقامتگاهها ادغام شده اند. محرم می گوید: «ماه رمضان بیشتر شبها کار میکنیم؛ چون طول روز هوا گرم است و تقریبا تعداد زیادی از ما روزه میگیریم ولی در ماههای دیگر سال از صبح زود شروع به کار میکنیم تا آخر شب.»
نصف سال را خانهنشین هستیم
محرم میگوید هر کارگر روزی حدود 1000 خشت را تهیه میکند و درآمدی 30 هزار تومانی نصیبش میشود. او تنها مشکل را گرمای شدید و فصلی بودن این کار عنوان میکند. او میگوید:«از اردیبهشت شروع میکنیم و تا آبان کار ادامه دارد. بعد بیکار هستیم تا دوباره سال بعد.»
بوی گاز شدیدی به مشام میرسد. لولههایی که اصلا ایمن نیستند از میان ما رد شده و به کوره پز خانه میرود. چند کوره آجر پزی قدیمی و بلند آن طرف تر قرار دارد؛ کوره هایی که در زمان های قدیم از آن استفاده میکردند و فقط 8 مورد از آن باقی مانده. محرم به کوره های 50 متری قدیمی اشاره میکند و می گوید: «این کورهها نقش هواکش را داشتند. آجرها در پای آن چیده میشد و به آن گرما میدادند و خشتها در آن میپخت و دودش نیز از محفظه بالایی خارج میشد.»
محرم از بازار فروش آجرها گلایه میکند. گویا تغییر در ساختار شهری و استفاده از ایتال، سفال و بلوک در ساخت ساختمان ها بیشتر شده و فروش آجر را کساد کرده است. او میگوید: روزانه 50 تن خشت در کورهها پخته میشود و هر خانواده به میزان توانی که دارد دست به تولید میزند. زن، مرد، بچه و تمام اعضای خانواده برای امرار معاش تلاش میکنند. هر خانواده روزانه 5 هزار خشت تهیه می کند.
کودکان کار در این محیط ها بیشتر دیده می شوند. هر چند شب شده اما زنان و بچه ها کم کم آماده می شوند تا به سمت کوره ها بروند، به استقبال یک شب سخت دیگر.
کوره های آدم سوزی تهران
محرم 34 ساله، یک پسر و دختر دارد، او میگوید: «خطرات زیادی مارا تهدید می کند. جدا از گرمای شدید و بوی گاز و مسائل اینچنینی، در زمان هایی که باران میآید، خطر برق گرفتگی روی سقف کورهها وجود دارد. او با ناراحتی از خاطرهای سخن میگوید از روزی که سقف یکی از کوره فرو ریخت و دوستش به داخل آن پرت شد و از او فقط یک بند آهنی ساعت باقی مانده.»
میان حرف هایمان یکی از همکاران محرم با دو کتری در دست روی سقف کوره پز خانه آمد و آنها را روی سقف قسمتهای روشن کوره گذاشت تا گرم شوند. محرم با لبخند می گوید: «یکی دو دقیقه دیگر جوش میآید.»
کورههای آجر پزی را یک بار روشن میکنند و بعد از آن برای همیشه روشن خواهد بود. حدود 20 روز طول میکشد تا یک دور کامل کورهها پخت شوند. به هر قسمت از کوره قمیر میگویند، در هر قمیر 35 تن خشت جا میگیرد. محرم می گوید:«هر خانواده که 4 یا 5 نفر هستند روزانه حدود 5000 خشت آماده میکنند. حدود 60 درصد افرادی که اینجا هستند افغان هستند و یا از استان خراسان جنوبی و رضوی میآیند.» از او پرسیدم در این بیابان اگر کسی مریض شود چه میکنند، محرم میگوید: «درمانگاه 30 دقیقه از اینجا فاصله دارد. در خاور شهر درمانگاه است، کسی مریض شود به آنجا میرود. زیاد دور نیست.» برای او دور تعریف و تعبیر متفاوتی دارد. بین او و خورشید درون کوره آجر پزی فاصله ای نیست. بین او و 30 خانوار مستقر در آنجا فاصله ای نیست. او خاک های تپه شدن منطقه 20 تهران را مانند نان و روزی میبیند. محرم هرچقدر از شهر دور است ، به همان میزان به خدایش نزدیک است.
در کنار تمام 15 هزار نفری که در تهران نیازمند نان شب هستند، کودکان کار و زنان و مردانی هستند که به دور از چشم مسوولان زیر خروارها خاک برای تهیه یک لقمه نان،نامهربانیهای زندگی را تحمل میکنند.
کمپین یک لقمه نان
شنبه 29 خرداد ماه کمپین یک لقمه نان به کوره پز خانه های اطراف تهران رفت تا با نیازهای آن ها دسته پنجه نرم کند. نیازهایی که در میان خاک و خشت گم شده بود. طرح یک لقمه مهربانی یک سال است که به عنوان یک مدل از مشارکت های اجتماعی در سطح تهران فعالیت میکند. این طرح هم به صورت نقدی و هم به صورت غیر نقدی که بحث غذاهای مازاداست و شامل غذاهای نذری و آماده میشود، از میان تهرانیها جمعآوری میشود تا به دست نیازمندان برسد.
زینب نصیری ، معاون توسعه رفاه اجتماعی و امور گردشگری سازمان رفاه که این جمع را همراهی می کند در جمع خبرنگاران با بیان اینکه تاکنون 60 کلونی فقیرنشین در شهر تهران پیش بینی شده می گوید: در ماه رمضان برای این 60 کلونی یک بار افطاری داده می شود، که 19 هزار و 390 نفر را تحت پوشش قرار میدهد. تاکنون 36 میلیون تومان برای طرح یک لقمه مهربانی جمع آوری شده که بیش از پیش بینی ما بوده است. نصیری در ادامه با اشاره به اینکه بر اساس اعلام فائو، 35 درصد غذای مردم شهر تهران یعنی 15 تُن غذا دور ریخته میشود، گفت: نیازمند این مساله هستیم که کمپین یک لقمه مهربانی در طول سال پایدار باشد. وی تصریح کرد: بدون محدودیت هر ساعتی که شهروندان بخواهند میتوانند با شماره تلفن 4379 تماس بگیرند و هر تعداد پرس غذا را که علاقه مند بودند به ماموران ما تحویل دهند که تاکنون مردم 9 هزار و 850 پرس غذا به نیازمندان هدیه کرده اند.
سونامی آسیب های اجتماعی در تهران
فرزاد هوشیار، مدیر عامل سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران نیز در جمع خبرنگاران گفت: اعتیاد، کارتون خوابی، خانههای مجردی و ... جزو آسیبهای فعال شبانه تهران هستند. آسیبهای اجتماعی شهر تهران تبدیل به سونامی شده و نیازمند مشارکت مردمی در این حوزه هستیم اما خوشبختانه حضور مردم برای مقابله با این آسیبهای اجتماعی نیز در حال تبدیل شدن به سونامی است. وی در ادامه به فعالیت های سازمان خدمات اجتماعی شهرداری تهران در خصوص کودکان کار و خیابانی اشاره و گفت: مراکز پرتو ویژه کودکان کار و خیابانی در 18 مدرسه راهاندازی شده است که سه هزار کودک در آن تحصیل کرده و در خصوص توانمندسازی رفتاری، خانوادگی و شغلی آموزش میبینند. 60 درصد این کودکان اتباع خارجی هستند و 95 درصد آنها خانواده دارند و 100 درصد این مراکز نیز توسط خیرین اداره میشوند. وی با اشاره به اینکه در شهر تهران بیش از 40 هزار پلاک فقیر شناسایی شده است، گفت: در تهران 15 هزار نیازمند نان شب هستند.