شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۴۰۹۰
تاریخ انتشار: ۱۰ مرداد ۱۳۹۵ - ۱۹:۲۷
دکتر حسن دادخواه

 "مدیری که از عهده مسئولیت واگذار شده بر نمی آید، استعفا دهد." جمله ای که به صورت نقل قول مستقیم از جناب عالی در رسانه های خبری آمده است، بهانه  و دستمایه و البته موجب ایمنی اینجانب شد تا گذری بر داستان تراژدی مدیریت در ایران در پس از انقلاب اسلامی داشته باشم. 

پرداختن به این موضوع و موضوع های مانند آن تا چند سال پیش، متاسفانه با احساس ناامنی برای گوینده همراه بود ولی پیشقدمی بزرگانی مانند جناب عالی ، این حاشیه امنیت را فراهم آورد تا دیگران نیز به نوبت خود به واکاوی و نقد و بررسی پاره ای از این موضوعات بپردازند. نکات مورد نظر خود را پیرامون سخنان جناب عالی در دیدار با مدیران استان ، در قالب گزاره های زیر تقدیم می دارد. دقت بفرمایید برخی از اصطلاحات و واژگان به کار برده شده در این نامه ، متاسفانه  پس از گذشت سه دهه از پیروزی انقلاب شکوهمند اسلامی ، هنوز مورد نفرت برخی از مقامات کشور است:

1- رشته مدیریت در دانشگاه ها ، امروزه از سلسله رشته های علوم انسانی است و از دستاوردهای علومی چون روانشناسی، جامعه شناسی ، اقتصاد و حسابداری بهره می برد. این رشته ، هم اکنون با سه گرایش صنعتی ، مالی و بازرگانی  در دانشگاه های ایران وجود دارد و در یک یا دو گرایش آن در ایران ، تا مقطع دکتری دانشجو مشغول تحصیل است . این رشته کاملا محصول کار فکری اندیشمندان غربی است و چون  رگه هایی از پاره ای مسائل مدیریت درلابلای احادیث شریف امامان معصوم (ع)، نیز دیده می شود ؛ از این رو، درس مدیریت اسلامی نیز از دروس این رشته در دانشگاه های ایران است.   رشته مدیریت در هر حال، یک  علم است و مدیرانی که در کشورهای پیشرفته به پست های  مختلف گمارده می شوند، بایستی در مباحث علوم مدیریت و زیر شاخه های آن تحقیقاتی را به انجام رسانده یا تجربه ای را در کارنامه خود داشته باشند.

2-   اهمیت موضوع مدیریت و تجربه مدیریتی در کشورهای درحال توسعه حتی کشورهای اسلامی و از جمله دولت کنونی مصر ، آنقدر مورد توجه است که کمتر تن به تغییر شتاب زده مدیران و انتصابات ناسنجیده می دهند. برای نمونه ، اکنون بیش از نیمی از وزیران  کابینه سی و چند نفری دولت جدید مصر، همان وزیران دولت آقای مبارک هستند. حال آنکه قطعا انقلابیون مصر و اخوان المسلمین و دیگر احزاب و  ارتش ملی مصر آنقدر نیرو و افراد بازنشسته در اختیار دارند که جایگزین وزیران مبارک کنند.

3-   در سی و دو سال پیش که نظام سلطنتی در ایران سرنگون شد ، متاسفانه به اهمیت نقش مدیریت و تجربه مدیریتی در اداره جامعه آگاه نبودند و نمی دانستند که اداره یک کشور بزرگ مانند ایران و جامعه انسانی ایران با همه تنوع، نیازمند مدیران توانا و با تجربه است.

از این رو ، در مدت کوتاهی گذشته از سران سلطنت که منشاء جرم بودند؛  کلیه وزیران، مدیران عالی ، مدیران میانی حتی مدیران پایین دستی ( که جرمی نداستند ) از کار برکنار شدند و صرف همکاری در دستگاه اجرایی رژیم سلطنتی و یا یک خطای کوچک ، به عنوان یک جرم دامن همه آنان را گرفت و از نظام اداری پاکسازی شدند و به جای آنان استخدام های جدید صورت گرفت. اکنون ، گذشته از سطح مدیران ارشد ، سطح کارشناسان و کارمندان نیز از فقر مدیریتی در رنج است زیرا:

 1-  کارشناسان و کارمندان پیش از انقلاب ، همگی بازنشسته شده اند.

2- کارشناسان و کارمندان دهه 60 که اولین تولیدات پس از انقلاب بودند و تعهدی داشتند همگی بازنشسته شده اند.

3- کارمندان و کارشناسان کنونی که بیشتر از نسل دوم انقلاب هستند ، متاسفانه از نظر وجدان کاری ، انگیزه خدمت به مردم، توانایی، تجربه اندوری، مسئولیت پذیری و دانش شغلی از کارمندان و کارشناسان پیش از انقلاب و حتی دهه 60 ، عقب تر هستند.

4-  گذشته از کاستی ها در سطح کارشناسی و کارمندی ، در سطح انتصابات مدیران ارشد کشوری و ادارات و دستگاه ها نیز  چند ضعف بزرگ دیده می شود:

1- انتصابات بر اساس هیچ شرط و توانایی علمی صورت می گیرد. یعنی هر فردی با کمترین دانش و تجربه می تواند رئیس جمهور، استاندار، فرماندار، مدیرکل ، رئیس دستگاه و سفیر سیاسی شود.

 2- در حین کار و پس از انتصاب، نظام بازرسی و کنترل به طور جدی در ادارات و دستگاه های دولتی وجود ندارد تا از ناکارآمدی مدیران ، گزارش تهیه کند.

3- پس از تغییر یک مدیر، هیچ گزارشی در باره عملکرد  او تهیه و ثبت و ضبط نمی شود و چه بسا مدیری ، به رغم عدم موفقیت در پستی، چند ی بعد در پست بالا تر گمارده شود.

 4- تجربه مدیران مورد استفاده مدیر بعدی قرار نمی گیرد و بر این اساس ، تجربه ها به باد می رود و مدیر جدید از صفر شروع می کند5- نظام تعریف شده و جامع ای برای ارزیابی کار مدیران در تمام سطوح وجود ندارد . 6- برخی از مدیران در پست هایی گمارده می شوند که هیچ سنخیتی با پست قبلی ایشان ندارد.

7- متاسفانه و از همه فاجعه آمیزتر، حفظ منافع ملی و جلب نظر مردم ، دو اصل فراموش شده در نظام مدیریتی کشور است. مدیران فقط کوشش می کنند تا رضایت مقامات(رسمی و غیر رسمی) ذی نفوذ را برآورند تا در پست خود بیشتر باقی بمانند یا به پست های بالا تر ارتقاء یابند.8- در این نظام اداری و مدیریتی، صفات ناپسندی مانند دروغ، دیگر ستایی، تظاهر، کتمان حقیقت رواج پیدا کرده و شایسته سالاری و راست گویی رنگ باخته است. بر این اساس این پرسش بزرگ و مهم باقی است که چگونه ثابت شود که مدیران از عهده مسئولیت خود بر آمده اند یا نه؟ آیا مدیران می توانند خود را ارزیابی کنند و بگویند که ضعیف هستند و استعفا بدهند؟

5-   در کشورهای پیشرفته و در حال توسعه، افزون برپیش بینی و راه اندازی  نظام کنترلی سخت در تمام سطوح مدیران حتی سیاست مداران بلند پایه مانند نخست وزیر و رئیس جمهور،  چاره را در راه اندازی احزاب و انتشار مطبوعات مستقل از دولت دیده اند. مطبوعات ، عملکرد مدیران را در تمام سطوح ، به نقد می کشند و احزاب ضمن مراقبت و نظارت بر حزب پیروز، در دل خود ، سیاست مدار، مدیر و وزیر و سفیر پرورش می دهد و از آنان پشتیبانی علمی و فکری می کند و گماردن افراد بر پست های اداری ، پس از آزمون ها و تجربه اندوزی ها صورت می گیرد و هر مدیر جدید ، راه و برنامه تدوین شده مدیر قبلی را حتی اگر از حزب رقیب باشد ؛ دنبال می کند. بر این پایه، کم کاری، کم فروشی، رکود، موازی کاری، خنثی کردن کوشش رقیب و .....در این کشورها، جایی ندارد. به دیگر سخن ، کارها در طول هم و نه در عرض هم ، پیگیری و به انجام می رسد. متاسفانه نظام اداری و مدیریتی در کشور ما تا کنون فاقد این شیوه بوده است.

6-   حال که سیستم نظارتی و کنترل در نظام اجرایی کشور ، به هر دلیل فاقد کارآیی است ؛ اصل خود انتقادی  و حساب کشی از خود ، که در احادیث شریف امامان معصوم (ع)، نیز آمده است ؛ می تواند مورد استفاده مدیران و مومنان قرار گیرد. خوب است هر کس ارزیابی را از خود شروع کند و خود را به جای مخاطبان خود بنشانید .
 

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار