لفته منصوری
میگویند روزی شاهعباس صفوی از کنار مدرسهای میگذشت. ملاعبدالله بشروی مشهور به فاضل تونی را دید که چند طلبهای به دورش گردآمدهاند. پرسید چهکاری میتواند برای رونق مدرسه انجام بدهد؟ ملا جواب داد فردا ظهر که از مدرسه به خانه میروم شاه بیاید و افسار خر مرا بگیرد و مرا به منزل برساند. شاهعباس چنین کرد. بار دیگر که به همان مدرسه رفت دید که پر از طلبه است.
به نظر من یکی از چالشهای بزرگ نظام جمهوری اسلامی ایران در حال و آینده قویتر شدن جامعه و ضعیفتر شدن دولت است؛ البته منظور من از دولت فقط قوه مجریه نیست، بلکه هر سه قوه است و مقصود من از ضعف، ضعف مغز است نه بازو! این موضوع کمتر موردتوجه واقعشده است. شاید بگویید که این خیلی هم خوب است و چرا چالش؟! چالش است چون دولت حداکثری، تمامیتخواه و اقتدارگرا و جامعه حداقلی، انضمامی و تعاملگرا است. به نظر من این چالش حتی از بیکاری، تورم، رکود، فساد اداری و مالی، ناکارآمدی سازمانها و شرکتها، بحران آب، محیطزیست و ... بزرگتر و سهمگینتر است. فرزندان ما از ما باهوشتر و داناتر هستند، بهروزتر و جهانیترند، عمیقتر و جامعترند، فرزتر و چابکتر هستند؛ اما ما دائماً در حکومت کردن تمدید مأموریت میشویم. به زمین و زمان متوسل میشویم که قدرت را از دست ندهیم. در حقیقت در یک مبارزه موذیانه، منفی و بیرحمانه نسلهای بعدی را از تجربهاندوزی و مدیریت جامعه کنار گذاشتهایم. گناه آنها هم به زیبایی و ظرافت در این ابیات مولانا بامهارت هرچهتمامتر به تصویر کشیده شده است:
دشمن طاووس آمد پر او
ای بسی شه را بکُشته فر او
گفت من آن آهوم کز ناف من
ریخت این صیاد خون صاف من
ای من آن روباه صحرا کز کمین
سر بریدندش برای پوستین
ای من آن پیلی که زخم پیلبان
ریخت خونم از برای استخوان
روایتی در این خصوص از امیرالمؤمنین حضرت علی علیهالسلام است که میفرماید: «هرگاه در کاری که برایت پیشآمده است احتیاج به مشورت پیدا کردی ابتدا آن را با جوانان در میان بگذار؛ زیرا جوانان تیزهوشتر و از سرعت حدس بیشتری برخوردارند٬ سپس دربارهی آن با میانسالان و پیران رایزنی کن تا عیبش را بیابند و نیکش را برگزینند؛ آنان از تجربه بیشتری برخوردارند.[1]»
یکی از پیامدهای این دوگانگی جامعه – دولت خود را در «واقعیت اجتماعی» نشان میدهد. واقعیت سیل در بستر جامعه غیر از تبیین و تفسیر سیل در ستاد حوادث غیرمترقبه استانداری است. همینطور واقعیت مرگ چهار بیمار دیالیزی بیمارستان سینا و آتشسوزی در پتروشیمی و ریز گردها و ... در مورد اخیر این دیگر واقعیت اجتماعی نیست این مدل بازسازیشده و دستکاریشده آن است. تکنوکرات دولتی بر روی مدل شبیهسازیشده، تصمیم سازی و تصمیمگیری میکند و نخبهی جامعه بر اساس واقعیت اجتماعی گفتگو میکند. لذا این دو مانند دو خط موازی هستند که هرگز همدیگر را قطع نمیکنند.
راهحل این مسئله همان ایده ملا عبدالله تونی است. دولت با همهی جلال و جبروتش باید چهارزانو در برابر جامعه بنشیند و همان کار شاهعباس را بکند. راهبرد واقعی اصلاحطلبی و اصولگرایی برای توسعه تنها همین است. غیرازاین همهی دعواها بر سرِ پر طاووس، مُشک ناف آهو، پوستین روباه و استخوان پیل است.
پانوشت:
[1] - منبع: شرح نهجالبلاغه لابن ابی الحدید ٢٠/٣٣٧