اهواز- ایرنا- 17 مرداد یادآور تلاش خستگی ناپذیر کسانی است که در سخت ترین شرایط همواره در کنار مردم بوده و وظیفه خطیر اطلاع رسانی را به نحو شایسته به سرانجام رساندند.
قلمم بنویس از درد کسانی که صدایشان به جایی نمی رسد،از درد کسانی که می خواهند دیده شوند تا این دیده شدن مرهمی بر نداشته هایشان باشد.
قلمم بنویس ،بنویس حرفهای پدری را که توانایی تامین هزینه های درمان فرزند بیمارش را نداشت و به تو پناه آورد تا شاید کسی به فریاد بغض فروخورده و چشمان اشک آلود فرزندش برسد.
بنویس از نیازهای کودکانی که برای عشقشان به تحصیل مجبور به ساعت ها کوهنوردی بودند و به دلیل بیماری ناشی از گذر از رودخانه مجبور به ترک تحصیل شدند و آرزوی تحصیل را برای همیشه به فراموشی بسپارند.
بنویس از دانش آموزانی که برای تحصیل مجبور بودند مدارس کپری را به بی سوادی ترجیح دهند و همپای آموزگار در سرمای زمستان بابا آب داد را با صدای بلند زمزمه کند. بنویس از خانوارهایی که با وجود گذر لوله های نفت از زیر پایشان مجبور بودند برای تهیه آب آشامیدنی که ابتدایی ترین نیاز یک خانواده است چندین کیلومتر را طی کنند و برای روشن کردن منازل محقر خود مجبور به آتش افروختن هستند.
بنویس از زبان مادری که داغ مرگ فرزندش را در جاده های ناامن و کوهستانی به جان خرید و حاضر نشد از سادگی روستایش را به شهرنشینی بدهد. بنویس از درد جوانی که پشت کوههای احمدفداله دزفول از نیش عقرب به خود می پیچید و منتظر دارو بود ولی به دلیل صعب العبور بودن منطقه به او رسیدگی نشد و تلف شد.
بنویس از زن بارداری که هنگام وضع حمل پشت کوهها ماند و تلف شد و آرزوی به دنیا آمدن فرزندش را به گور برد. بنویس از کشاورزانی که پس از چندین ماه تلاش و بی خوابی شبانه در سرما و گرمای روزگار مجبور شدند محصول خود را در زمین رها کنند یا خوراک دام کنند و زیر میلیون ها بدهی کمر خم کنند.
بنویس از نیازمندانی که برای معیشت خود نیاز به تکه نانی داشتند و چشم انتظار کمک یک نیکوکار بودند تا سفره ای در حد سیر شدن شکم فرزندان داشته باشند. بنویس از معلولانی که تنها تفریح آنها استراحت در مرکز توانبخشی با حداقل امکانات است ،معلولانی که به دلیل مشکلات جسمی و ذهنی توسط والدینشان رها شده اند و به آغوش نیکوکاران پناه برده اند.
قلمم بنویس از حال و روز کارگران اخراج شده ای که توان رفتن به خانه و روبرو شدن با همسر و فرزندان چشم انتظار خود با دستهای خالی را نداشت و مجبور شد شب را بیرون از خانه بگذراند.
بنویس از خانه هایی که با سهل انگاری عده ای زیر آب رفت و برای پرداخت خسارت خواست که دیده شود و به تو نیاز داشت.
بنویس از دغدغه جوانانی که برای اشتغال و پاک بودن به هر دری زدند و کسی صدایشان نشنید.
بنویس از تلخی ها و شیرینی ها ،از زیبایی ها و زشتی ها ،از آرزوها و خواستن ها،از نجواها و فریادهایی که باید شنیده شوند و پاسخ گفته شوند.
قلمم بنویس...