شوشان / فرشید خدادادیان
بیست و هشتمین روز از امرداد هرسال یاد آور یکی از تلخ ترین رویدادهای سیاسی و تاریخ سیاسی نفت در ایران است. کودتایی که باعث شد تا دولتی که تمامی تلاش خود را برای احقاق حقوق ایران در عرصه ی جهانی و در مقابل کمپانی نفت انگلیس و ایرانAIOC بخرج داده بود سرانجام در چنین روزی بدست عوامل داخلی و با حمایت مالی و برنامه ریزی قدرتهای جهانی ذینفع سرنگون شود.کودتا آخرین راه برای ساقط کردن این دولت بود و علاوه بر دلوپسان خارجی،دلواپسان داخلی نیز در تحقق آن موثر بودند!
در کنار دلواپسی طبیعی کمپانی نفت و دولت بریتانیا جهت از دست دادن منافع هنگفت و بدون حساب و کتاب اقتصادی،حقیقت این است که دربار و همچنین برخی افراد و گروهها نیز هراس داشتند با تداوم دولت دکتر مصدق و جولان حزب توده در ایران، بلوک شرق و کمونیسم ضد خدا و دین بر ایران مستولی شود.
در بهار سال1332 مقامات انگلیسی توانستند همتایان امریکایی خود را به این باور برسانند که ایران دارای مشکلات اقتصادی فراوانی است و در معرض افتادن به دامان شوروی است و از این موضوع بعنوان توجیهی برای برکناری مصدق از سمت خود استفاده کنند.
شرایط بد اقتصادی در این زمینه بسیار موثر بود.حقیقت این بود که کل صادرات نفت ایران طی سال1952 میلادی(1331خورشیدی)و شش ماهه اول سال1953 فقط یکصد و هجده هزار تن بود که مقایسه این رقم با کل صادرات سال1950میلادی یعنی آخرین سال فعالیت کمپانی نفت انگلیس و ایران که سی و یکمیلیون تن بود نشان می دهد که کل فروش نفت ایران طی این مدت برابر با یک روز تولید AIOC بود!
ویلیام راجر لوئیس معتقد است؛مصدق نیز با توجه به همین شرایط و تبعات اقتصادی آن تلاش کرد با تهدید اینکه ایران در معرض نفوذ کمونیسم است،امریکاییان را به موضوع حساس کند.او ایالات متحده را به دلیل اجازه دادن به تحریم و ایجاد مشکلات اقتصادی برای ایران مورد سرزنش قرار داد و تهدید کرد که در صورتی که امریکایی ها راه و رسم خود را تغییر ندهند با دولت ایالات متحده نیز همانند دولت فخیمه برخورد خواهد شد!(گازیوروسکی و برن/1384)ترفندی که البته کارگر نیفتاد و راه به جایی نبرد!دلیل اصلی این امر شاید این بود که دولت ایران متاسفانه در آن مقطع درک درستی از روابط اقتصادی بین الملل نداشت!
مستندات منتشر شده ی تاریخی نشان می دهد که در واقع نبودن درک درست در این زمینه را باید یکی از دلایل عدم موفقیت دولت دکتر مصدق دانست.دولت ایران تصور می کرد بستن شیر نفت ایران بازار جهان را متلاطم خواهد کرد،اما اینگونه نبود!گو اینکه در همین رابطه دولت جدید آیزنهاور در امریکا،هرچند معترف بود که شرایط در ایران به هیچ عنوان خوب نیست،اما از ارائه کمک اقتصادی به دولت مصدق نیز خودداری ورزید و در عوض ابراز امیدواری کرد که آن دولت قبل از اینکه دیر شود در زمان قدرت قدم هایی را برای جلوگیری از وخامت بیشتر اوضاع بردارد.هنگامی که سخن آیزنهاور مبنی بر امتناع از ارائه کمک های اقتصادی به ایران در تهران منتشر شد،مصدق که مردم را به این باور رهنمون کرده بود که کمک امریکا در راه است،ضربه ای مهلک خورد.
ماری آن هایس در زمینه موضع گیری کمپانی های نفتی در قبال مناقشه ایران و انگلیس آورده است؛شرکت های امریکایی با بی میلی نسبت به برانگیختن آنچه برخورد غیرمنصفانه با یکی از برادران خود می دانستند،به تحریم نفتی ایران از سوی کمپانی نفت انگلیس و ایران تن در دادند و با عزم راسخ از بارگیری نفت ملی ایران امتناع ورزیدند.(گازیوروسکی و برن/1384)
دکتر داود هرمیداس باوند،استاد روابط بین الملل معتقد است؛مسئله ی ایران در سال32 تنها در ایران شکل نگرفت.ایران بدلیل قرارگرفتن در چهارراه مهم جهانی برای قدرت های آن روزگار قابل توجه و همانگونه که تعاملات جهانی بر ایران موثر بود،اتفاقات ایران نیز در جهان تاثیر گذار بود و این نکته ای نبود که از دید قدرتهای جهانی پنهان بماند.در کنفرانس یالتا در 1945 میلادی،روسیه و امریکا،جهان را بین خود تقسیم کرده بودند و بدیهی بود که از نقطه ی مهم و استراتژیکی چون ایران غفلت نورزند!کنفرانس بین المللی انرژی در واشنگتن به سال 1944 با تاکید بر سهم خواهی امریکایی ها از ایران و مقاومت کمپانی نفت انگلیس و ایران در آن مقطع،گویای بسیاری از جهت گیری های سیاسی قدرتهای اقتصادی در حوزه خاورمیانه است!نکته ای که البته دولت وقت ایران از آن غافل بود!(میراث پارس/1394)
در همین رابطه باید به سخن هریمن،فرستاده ویژه امریکا برای حل مناقشه بین ایران و کمپانی نفت توجه کرد که بعد از شکست اقداماتش گفت؛ایرانیان اطلاع کارشناسی درستی از نظام انرژی جهانی ندارند.(خدادادیان/1389)
کارشناسان اقتصادی و مقامات انگلیسی و امریکایی معتقد بودند که ایرانیان این واقعیت را به لحاظ فکری بپذیرفته اند اما با دشواری های حاصل از وخامت اوضاع اقتصادی شان کنار نمی آیند!چنانچه آنان تشخیص داده بودند احتمال ناآرامی های کارگری،اعتصابات کمرشکن و سرانجام فروپاشی اقتصادی وجود داشت مگر آنکه دولت به سرعت اقدامی برای بهبود شرایط زندگی و ثبات بخشیدن به قیمتهای داخلی به عمل آورد.در غیر این صورت بر اساس برآورد آنان،این تحولات فقط در صورتی تحقق می یافت که دولت جدیدی دعوای نفتی با کمپانی نفت را حل کند و بار دیگر امکان روانه شدند نفت ایران به بازارهای جهانی نفت را فراهم کند.
دربار،یکی دیگر از دلواپسان بود!دکترداریوش رحمانیان در این زمینه معتقد است؛اگر دربار و شخص شاه نقشی در کودتا نداشت،چرا به رامسر رفت و همزمان با خبر شکست کودتا در بیست و پنجم مرداد هراسان شد؟!وی همچنین با اشاره به"قیام ملی"خواندن آنچه در بیست و هشتم مرداد اتفاق افتاد معتقد است؛ادعای قیام ملی بودن اتفاق 28مرداد حرف امروز نیست،از فردای کودتا این موضوع وجود داشت و روزنامه شاهد مطفر بقایی فردای کودتا آنرا قیام ملی بر علیه مصدق السلطنه نامید و هرسال نیز جشن بزرگداشت این مثلاً قیام ملی توسط دربار برگزار می شد و بسیاری نیز دعوت می شدند.(میراث پارس/1394)
اشتباهات کارشناسی و اشتباه در تحلیل سیاسی و تصمیمات اشتباه در هر دولت و قوه اجرایی ممکن و متصور است و دولت مصدق نیز از آن مبرا نبود.بعنوان نمونه می توان به انحلال مجلس توسط دولت اشاره نمود که بهانه بدست خیلی ها داد،اما اگر با تحمل بیشتر به اصلاح اشتباهات دولت پرداخته می شد،نتیجه آن به مراتب برای کشور سودمندتر از کودتا بود.
آنچه اتفاق افتاد این بود که علاوه بر اشتباهات استراتژیک دولت مصدق،ترس سنت گرایان از نفوذ شوروی های کمونیست و ضد خدا و نگرانی برخی افراد بابت احساس حذف از حلقه ی رهبری قیام و همچنین اقدامات دربار در داخل و معامله قدرتهای جهانی بر اساس منافع مشترک با یکدیگر در خارج،باعث شد پایه های دولت دکتر مصدق با کودتایی ننگین منهدم گردد!