شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۴۸۷۳۷
تاریخ انتشار: ۰۶ شهريور ۱۳۹۵ - ۱۴:۲۵
در «برنامه هفت» مطرح شد؛
غفوریان همچنین به نمونه عجیب دیگری اشاره کرد و گفت: در حین تولید یکی از کمدی های سخیف، کارگردانی هفت روزه تله فیلمی ساخت.
برنامه «هفت» این هفته با یادبود زنده یاد داود رشیدی آغاز شد و با نقد نمادگرایی افراطی فیلم‌های سینمایی که توسط برخی اشخاص به شدت باب شده و سپس بررسی کمدی‌های سخیف سینمایی با حضور مهران غفوریان ادامه یافت.

به گزارش «تابناک»، برنامه سینمایی هفت امشب (جمعه 5 شهریورماه) ساعت 22:30 روی آنتن شبکه سه سیما رفت. بهروز افخمی در آغاز برنامه «هفت» این هفته با تسلیت درگذشت داود رشیدی او را هنرمندی دانست که از نوجوانی کارهایش را دنبال می کرده و به آثار او به خصوص «کندو» و «فرار از تله» علاقه مند بوده است.
 
او رشیدی را مدیری خوشنام و هنرمندی خوش چهره در حوزه مدیریت تئاتر در تلویزیون دانست و یکی از تئاترهای تلویزیونی به یاد ماندنی رشیدی را «روزی از این روزها» عنوان کرد. افخمی همچنین معتقد است، او هنرمند خوشبختی در دوران زندگی اش بود.
  
هفت همچنین شاهد مناظره محمدرضا رضاپور و شاهین شجری کهن از منتقدان سینما، پیرامون نمادگرایی در نقد سینما بود. شجری کهن در این بخش گفت: طبیعتا هر فیلمی این میدان را برای منتقد ایجاد نمی کند تا با نگاه نمادگرایانه به آن نگاه کند. اما در سال های اخیر، در سینمای ایران جریان هایی را شاهدش بودیم، فرضشان این گونه است که همه فیلم ها نمادگرایانه هستند و این نوع مواجه با فیلم ذاتا این تناقض دارد. یک آنکه با پیش فرض سراغ هنر رفتن، سبب می شود، دست پر برگردیم و بالاخره یک شئی در آن پیدا می شود که قابل تفسیر باشد. نکته دوم تناقض ذاتی این نگاه است؛ یعنی با کشف و سخن آن منتقد به تبیین آن نمادها در نگاه بیننده کمک می کند.

رضاپور در مقابل گفت: نوعی نقد متوهمانه در این سالها نه تنها در ایران بلکه در غرب نیز رشد پیدا کرده است. البته سینما یک حداقلی از زبان روایی هست و صرفا عینیت گرا و واقع گرا نیست. هرچند نظیر ادبیات نمادگرا و ایهام انگیز نیست. همان جایی هم که سینما در آن متولد شده یعنی غرب، آنها هم برای مخاطبین ویژه خود، متاعِ گران بهاتری دارند و برای مخاطبان هوشمند خود لایه های بالاتری را نیز در نظر گرفته است.
 
روایت مهران غفوریان از گریه‌اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی

شجری کهن نیز گفت: البته این معنا در فیلم گنجانده شده، نه آنکه بدان بگنجانند؛ یعنی می توان نشانه هایی از این نمادها را در فیلم دید و پی گرفت. اینکه برخی می گویند، سینما با نمادگرایی نسبتی ندارد یا هر فیلمسازی که برای نمادپردازی کوشش کند، ابزارش را نمی شناسد، اساسا در حیطه کار کارگردان نیست و کاری است که منتقد پس از تولید فیلم و در حین تماشای فیلم، نشانه هایی را برای ما نشان دهد که به ادراک درست فیلم برای ما کمک کند. یعنی برای کارگردان هم چیزی شبیه به ناخودآگاه است و نشانه شناسی منتقد، یک نوع مواجهه پیشنهادی است.

در مقابل رضاپور عنوان کرد: اگر وظیفه منتقد را این بدانیم که به مخاطب در فهم بهتر فیلم کمک می کند و هم به فیلمساز در بیان حرف فیلمش کمک می کند، من گمان می کنم این به جنم فیلمساز مربوط است که بتواند با خودآگاهش این نشانه ها را در فیلم جای بگذارد یا ناخودآگاهش.

وی تأکید کرد: درباره نقدهای سمبولیستی متوهمانه همه ما متفقیم که اشتباه است. در این جنس نقدها، گاهی این نقدها یک پاس گل برای فیلمساز است تا حرف های نامفهوم خود را به خورد مخاطب بدهد یا یک فیلم کوچک را بزرگ کند. نمادها اگر در جای خود به کار نرود به کلیشه تبدیل می شود. نظیر شمایل آدم های مذهبی که در سال های اخیر با این دلالت های کلیشه ای گاهی فیلمسازان توانسته اند نظر برخی نهادها نظیر قوه قضائیه را درباره فیلم خود جلب کنند، حال اینکه آن فیلم دقیقا در نقطه مقابل تفسیر و احکام قرآنی بوده است.
 
افخمی درباره فیلم «خانه پدری» گفت: فیلم به هیچ وجه سمبلیک نیست و نمی شود تفاسیر مختلفی را درباره این خانه و... داشت و رضاپور ادامه داد: در این فیلم صحنه ای وجود دارد که برادر به پدر می گوید دختر را کشته ای یا نه و می رود به زیرزمین که ببیند راست می گوید یا خیر؛ و نهایتا برادر با شمشیر تعزیه، داخل خاک می کند و شمشیر خونی را بیرون می کشد. نظر شما درباره این سکانس چیست؟ من فکر می کنم مصرف این صحنه بیشتر برای مدیران فرهنگی و فیلمساز است که موضع فیلم خود را قبول کند. ما امروز با برخی فیلمسازان روبه رو هستیم که پس از نمایش فیلمشان، راه می افتند در نشست ها منظورهای خود را از نمادها بیان می کنند!

همچنین بهروز افخمی در این زمینه گفت: من اصلا از این سکانس برداشت خاصی ندارم. به نظر من سینما اصلا با نمادپردازی مناسبت ندارد. سینما هنر تصویر و عینیت است. اگر برخی فیلم سازان سعی می کنند، فیلمی را که نساختند توضیح دهند، شما هم با اصرار بر اینکه فیلمساز به نمادهای پنهان فیلمش اقرار کند، به همین مسأله کمک می کنید. در نظر من، به محضی که فیلمساز از اشتراک یک تجربه با مخاطب به سطح حرف زدن با او برسد، سقوط می کند. در این حالت یا من با این حرف او موافقم یا مخالف.

رضاپور نیز گفت: اما من نهایتا فکر می کنم راه را برای تماشای بالاتر فیلم برای مخاطب نبندیم تا اگر کسی خواست، بتواند به لایه های بالاتری از فیلم برسد.
 
روایت مهران غفوریان از گریه‌اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی

در ادامه این برنامه، گفت وگو با فریدون حسن پور و مهران غفوریان، کارگردان و بازیگر فیلم سینمایی «ناردون» برقرار شد. در این بخش مهران غفوریان با انتقاد از فیلم های کمدی مبتذل سال های قبل سینمایی ایران گفت: نسخه های اول این فیلم ها خوب فروخت و فیلم های بعد نظیر قسمت دو و سه همین فیلم ها تولید می شد. این فیلم ها، فیلم های کم خرج و کم دردسری بود که گاهی در ده روز و یک هفته تولید می شد و همگی از یک تم مشابه خواستگاری یک دختر از پسر برخوردار بود.
 
غفوریان عنوان کرد: «ناردون» اولین فیلم جدی من از جنس کمدی موقعیت است که تاکنون روی پرده رفته و بنا دارم دیگر در فیلم های کمدی سخیف بازی کنم. اغلب فیلم های کمدی سخیف سال های قبل، فیلم هایی با فیلمنامه ضعیف و بی نمک بودند که طنز آن بر پایه نمک خود افراد و بعضا بر پایه شوخی های دمه دستی و فحش های رکیک سوار بود. جالب آنکه کارگردان ها از ما کمدین ها انتظار داشتند که سناریو بنویسیم و شوخی به آن اضافه کنیم!

این بازیگر سینما و تلویزیون ادامه داد: حرکات موزون به نماد دایمی این فیلم ها تبدیل شده بود و گاهی از نمونه موفق بازی من را در یک فیلم می خواستند عینا آن را تکرار کنم و این خیلی برای من عجیب بود! این شیوه بازی در سینما که من مجبور بودم به آن تن بدهم، باعث می شد گاهی آنقدر خسته از سر صحنه به خانه می آمدم که انگار کارگری بوده ام!

غفوریان در بخشی از خاطرات تلخش از سینمای مبتذل گفت: من مقید به گوش کردن حرف های کارگردان سر صحنه هستم. اما در یکی از فیلم ها یک بار کارگردان از من خواست یک سکانس کامل را برقصم و من قلبا دوست نداشتم. اما خیلی خوب رقصیدم اما شب که به خانه بازگشتم از شدت ناراحتی گریه کردم! اگر فیلمنامه و قصه ایجاب می کرد که من آنجا برقصم اصلا ناراحت نمی شدم اما کارگردان صرفا برای پرکردن فیلم خود و جذابیت آن این خواسته را داشت و این نمونه بازی کارگری بود.

غفوریان همچنین به نمونه عجیب دیگری اشاره کرد و گفت: در حین تولید یکی از کمدی های سخیف، کارگردانی 7 روزه تله فیلمی ساخت. بدین صورت که وقتی ما از ماشین پیاده می شدیم دکمه رکورد دوربین زده بود و وقتی من از کارگردان پرسیدم، گفت: نگران نباش من ابتدایش را می برم.
 
روایت مهران غفوریان از گریه‌اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی 
در این برنامه مسعود فراستی با هوشنگ گلمکانی منتقد برجسته سینمایی پیرامون نقد سینمایی در مجله «فیلم» مناظره کردند. گلمکانی در ابتدای این برنامه به جنجال آفرینی در برنامه «هفت» اشاره کرد و با تأکید بر حواشی سینمای ایران گفت: این حرکت عوامل برنامه هفت در دوره افخمی، صرفاً انرژی اهالی سینما را تلف می‌کند.
 
گلمکانی معتقد است، زندگی از نقد سینما مهم تر است و می پرسد، چرا عوامل برنامه هفت در این برنامه مدام به دنبال جنجال هستند: «اگر می خواهید جاذبه ای داشته باشد، برنامه نباید از طریق جنجال عمل کنید. به نظرم این کلمه مناظره جنجالی یک نشانه است».

افخمی جواب جالبی می دهد و معتقد است سینما چندان جدی نیست و هر برنامه ای در تلویزیون درباره سینما باید یک بخش غیر جدی و خنده دار داشته باشد و همه چیز نباید آنقدر جدی باشد. اما پاسخ گلمکانی بسیار جدی است: «شما می دانید عده ای هستند که می خواهند اصلا سینما وجود نداشته باشد و ته ذهنشان هم این است که خیلی از کشورها سینما ندارند و این جنجال ها در نهایت به آن ها کمک می کند. خود شما (افخمی) سینماگر و فیلمسازید، این جو مطلوب شما به عنوان یک سینماگر است؟ چرا باید به آن عده کمک کنید؟».

مسعود فراستی پس از صحبت های اولیه گلمکانی و افخمی وارد بحث می شود و خطاب به سردبیر مجله فیلم می گوید: «من این بخش را قبول دارم، ولی بحث جنجال روحیه تو را نشان می دهد که کمی محافظه کاری. این روحیه مال هوشنگ است و من و بهروز بدون آن که بخواهیم حاشیه ایجاد کنیم روحیه مان این نیست».

فراستی در ادامه می گوید: فضایی که مسئولان ما در این سی سال ایجاد کرده اند مرده و تعارف است. آن ها مانع ایجاد فضایی رک و حتی پرشور شده اند و افزود: «این باعث می شود این دوستان ما سینما را اشتباه بگیرند و به این وضع عصاقورت داده ادامه بدهند...وقتی سینما خالی از این نقدها بشود، می شود سینمای بی خاصیت، نقد هم در این فضای غیر عادی گاها واکنشی می شود. یعنی واکنش به این دروغ، عبوسی و فرهیختگی کاذب!».
 
گلمکانی در پاسخ به فراستی می گوید: «من بخشی از حرف های تو را قبول دارم اما یک چیزی که ما از همان دهه 60 با احتیاط مطرح می کردیم و من همیشه می گفتم این بود که ما زندگی طبیعی نداشتیم؛ یعنی این که مردم برای سرگرمی به سینما می روند، ولی عده ای برای این که سینما مشروعیت پیدا کند می گفتند سینما برای تفکر است».

افخمی از گلمکانی می خواهد از کسانی که نمی خواهند سینما باشد، نام ببرد که گلمکانی قبول می کند محافظه کار است و از نام بردن امتناع می کند. اما می گوید می داند چه کسی فیلم مارمولک را در اوج پایین آورد؟ و ادامه داد: «این چیزی که من درباره جنجال و هفت به خصوص می گویم درباره کلام است، (رو به مسعود فراستی) تو وقتی کلمه ای به کار می بری این کلمه  تاثیرهایی در سینما و جامعه می گذارد. من و تو روی میز بیلیارد ممکن است حرف هایی بزنیم که نباید روی آنتن زنده گفت. این حرف ها تنش ایجاد می کند. اگر قصدت این است که موفق شدی اما اگر نیست که باید مواظب حرف زدنت باشی!».

فراستی به ماجرای استفاده از کلمه ای جنجالی در مورد سینمای کیمیایی که چند سال پیشش در برنامه گفت اشاره نی کند و می گوید: «وقتی آن اصطلاح را به کار بردم، قصد جنجال و آشوب نداشتم، از این واژه سر بونوئل هم استفاده شده! نوشته فراستی درباره هامون و مخملباف را ببین. با همین ادبیات حرف می زدم مخملباف که خواند آمد دفتر من فحش داد و قهر کرد!».
 
روایت مهران غفوریان از گریه‌اش با رقصیدن در یک فیلم سینمایی، پس از نقد نمادگرایی افراطی

گلمکانی هم گفت: «خیلی از نظرات تو را قبول دارم و معتقدم جامعه نقد فیلم ایران به یکی مثل تو احتیاج دارد حتی جا دارد 4-5 تا مثل تو باشد. اما چند مسأله درباره تو هست؛ اول این که در تلویزیون این کار را می کنی و سمبل نقد فیلم در میان عامه شناخته می شوی و کارت می شود این که منتقد فقط باید ایراد بگیرد. این سوال پیش می آید که فراستی از چه فیلمی خوشش می آید؟ سینما برای این است که لذت ببری.. تو از کدام فیلم لذت می بری.. به نظر می آید مسعود فراستی مدام زجر می کشد و همه چیز درنیامده و مقواست!».

فراستی در جواب گلمکانی تاکید کرد: «این جمله ای است که مهرجویی هم درباره من گفته و گفته این مازوخیست است که من یواشگی گفتم، بگو سادیست است. جواب تو و مهرجویی این است که من از فیلم و نقد لذت می برم. وقتی که بد است نقد را جایگزین آن می کنم».
گلمکانی هم می گوید:« این یک جنبه روانی پیدا می کند -البته در سینمای جهان هم نسبتا فیلم های بد بیشتر از فیلم های خوب است».

گلمکانی در ادامه از فیلم های فرهادی به عنوان فیلم های خوب سینمای ایران نام می برد و جدایی نادر از سیمین را شاهکار می خواند و به فراستی گفت: «تو آنقدر سخت گیری که تعداد کمی از فیلم ها راضی ات می کند، اما نمی دانم ترویج آن در جامعه ای که دچار خشونت شده، درست است یا نه؟»

گلمکانی بحث خود یا مسعود فراستی را در هفت چنین ادامه داد: «این تکرار بلد نیست و درنیامده و مقوایی است و باعث می شود اگر حرف حسابی هم هست، دیده نشود و بگویند همه اش منفی بافی است.» گلمکانی در ادامه می گوید: «این را هم بگویم که من هیچ نمایندگی از سوی همکاران و شرکایم ندارم و از سوی خودم اینجا هستم».

سردبیر مجله فیلم در ادامه به بحث هفته گذشته برنامه هفت درباره این مجله پرداخت و گفت: «این حرف نادرستی است که مجله فیلم دهه شصت توبه نامه ای نوشت و نقد فیلم را کنار گذاشت. این دروغ محض است.»

گلمکانی درباره سرمقاله معروفی که در آن دوران نوشته اشاره کرد: «ندامتنامه بود نه توبه نامه. مجله فیلم سردمدار نقد بود اما یک جا بریدیم و ندامت نامه نوشتیم. با این حال 28 سال است که نقد یکی از پایه های مجله فیلم است».

هوشنگ گلمکانی در ادامه بحث چگونه نقد کردن فیلم ها توسط مجله فیلم گفت: «وقتی شروع به نقد کردیم، برایمان مهم بود دور و برمان چه می گذرد، می خواستیم به آنچه می گذرد بپردازیم. قصدمان این بود، هر فیلمی که روی پرده می آید یا در تلویزیون نشان داده می شود و هرچه می آید نقد بکنیم. این یک سنت جدید بود چون قبل از انقلاب سنت مداوم نقد فیلم ایرانی وجود نداشت تک و توک مثلا برای فیلمی مثل خشت و آینه بود و بعدا وقتی موج نو آمد برای بعضی از فیلم ها برایش نقد نوشته شده که بده بستان های منتقدان و تهیه کنندگان بود.

وی ادامه داد: «بعد از مدتی با اهل سینما دچار مشکل شدیم، چون قبل از انقلاب بر اساس یک بده بستان هایی بود. این ها دیدند که جدی دارد به فیلم هایشان پرداخته می شود و تاب این جدی شدن را نداشتند. ما نه قصد آموزش دادن داشتیم و نه نمایندگی کردن یک تفکر خاص، بلکه آنچه از دلمان برمی آمد، می نوشتیم. یک عده خوششان آمد یک عده نیامد. اما بعدها از خیلی ها شنیدم از هم نسلانمان و بقیه که خیلی چیز یاد گرفته اند. گفتم ما قصد آموزش نداشتیم ولی خوشحالیم. واقعیت این است که بعد از آن نقد ادامه پیدا کرده است».

فراستی در ادامه بحث با هوشنگ گلمکانی تایکد کرد: «مجله فیلم برای آن سوی مه، اولین پرونده فیلمش درآورده که سید محمد بهشتی خودش فیلمنامه را نوشته و پایه گذار عرفان دروغی در سینما هم هست.» و گلمکانی پاسخ داد: «دروغ محض است آقا! از سال 64 و 65 یک سکشن برای جشنواره های خارجی باز کردید و یکی از دو خط گذار سینمای ایران به سینمای جشنواره ای مجله فیلم است. دفاع از محسن مخملباف و تو بوق کردن سینمای جشنواره ای از دستاوردهای مجله فیلم است. پاراجانف افتخار شماست!»

بهروز افخمی در ادامه بحث آن شماره مجله فیلم که فراستی می گوید برای فیلم «آن سوی مه» پرونده درآورده شده را می آورد تا ثابت کند فراستی دروغ نمی گوید. گلمکانی به فراستی می گوید: «گفتی سرمقاله را بهشتی نوشته. کجای مطلب نوشته سرمقاله را بهشتی نوشته؟ ما قبل از نمایش آن سوی مه به قالب پرونده برای فیلم های خوب یا فیلم های مهم فکر کرده بودیم. مثلا فیلم «جعفر خان از فرنگ برگشته» که فیلم له و لورده ای بود را برایش پرونده تشکیل درآوردیم. یکی از فیلم های مهم سال هم آن سوی مه بود، چون بنیاد فارابی به قصد الگوسازی آن را ساخته بود که دیدید ساخته شد، ولی اگر آن پرونده را نگاه کنید، چند یادداشت در آن هست که همه منفی هستند! فیلم نامه این فیلم را محمد بهشتی مدیرعامل فارابی نوشته بود و خط دهنده بود».

مسعود فراستی در ادامه بخش هایی از پرونده را می خواند که نشان می دهد، مجله فیلم معتقد بوده این فیلم متوسط است. او همچنین بخش دیگری از این پرونده را می خواند که در آن اذعان شده برخی ویژگی های ضعیف کم گفته می شود و درباره برخی ویژگی های خوب که اغراق می شود به این دلیل شرایط آن روزگار است.

گلمکانی هم در پاسخ به فراستی می گوید: «من با همان صراحت نوشته ام، ما دهه شصت را زندگی کرده ایم. آن زمان دو کانال وجود داشت، الان زیاد شده است. یادتان می آید که فوتبال که با تاخیر پخش می شد، گزارشگر می گفت امیدوارم نکات آموزشی را برداشت کرده باشید؛ یعنی که لذت بردن از فوتبال مکروه بود و آن موقع نمی گفتند».
 
مسعود فراستی در ادامه بحث با هوشنگ گلمکانی درباره نقدنویسی در مجله فیلم گفت: «همان موقع که شما از مخملباف دفاع کردید، من علیه مخملباف در سروش نوشتم...از کیارستمی به عنوان پرچمدار فیلمساز جشنواره ای می نوشتید. ما آنجا نقد می نوشتیم آقای خاتمی عزیز که خیلی محترم اند، رفتن پیش آقای زم و گفتند: آقای فراستی ننویسد، آقای زم گفتند تا وقتی من هستم آقای فراستی می نویسد».

وی ادامه داد: «شما خط سینمای جشنواره ای را در بوق کردید؛ از مخملباف و کیارستمی بگیر تا بقیه.. شما اولین کسی هستید که برای پاراجانوف فیلمساز ارمنی و عارف عزیز کتاب درآوردید. فیلمسازی که 5 نفر هم در سینما فیلمش را نمی بینند! درست است آن زمان نقد زیر قدرت بوده اما یک خط دیگری هم در این زمینه بوده است که نه از فیلم فارسی حمایت می کرد و نه از سینمای جشنواره ای!»

و در آخر گفت و گوی ضبط شده بهروز افخمی نیز با میگل لیتین، کارگردان شیلیایی پخش شد.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار