سخنان رئیس جمهور آمریکا بیشتر نصیحت بود. اینکه ما باید نژادپرستی و بنیاد گرایی را کنار بگذاریم، برای هویت انسانی و قدرت واقعی...
شوشان / جمال درویش
سه شنبه 20 سپتامبر2017 (سی ام شهریور 1395) آخرین سخنرانی باراک حسین اوبامای دوم در مقام چهل و چهارمین رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا در سازمان ملل متحد ایراد شد.
بدون شک عده ای او را به دروغگویی متهم خواهند کرد و خواهند گفت ژست بشر دوستانه و اظهار خوشحالی از جلوگیری از یک جنگ هسته ای در جهان و کمک به آتش بس در کلمبیا و به قدرت رسیدن یک رهبری دمکراتیک در میانمار و تجدید روابط دیپلماتیک با کوبا و موفقیت در مذاکرات هسته ای با ایران و مبارزه با گرمایش زمین و... همه فقط برای فریب افکار عمومی و سرپوش گذاشتن بر جنایاتی است که آمریکا شبانه روز در گوشه و کنار جهان انجام داده و میدهد.
خود وی نیز به این موضوع اشاره کرد و گفت که عده ای در جهان فکر می کنند مشکلات همه زیر سر آمریکاست و یا گمان دارند آمریکا به تنهایی قادر به حل مشکلات جهان است . ولی نگارنده که اصولا آدم خوش باور و ساده دلی است نمی خواهد حتی نسبت به رهبر آمریکا که دشمن شماره یک کشورمان است نیز اینگونه قضاوت کند و دوست دارد باور کند این رهبر مسلمان ! و سیاه پوست که تنها سیاه خالصی است که در آمریکا به ریاست جمهوری رسیده (ابراهام لینکلن دورگه بود ) ممکن است واقعا ایده های بشر دوستانه ای در سر داشته باشد و علاوه بر او افراد و گروه های زیادی در آمریکا و اروپا هستند که ایده های بشر دوستانه و حتی حیوان دوستانه و گیاه دوستانه دارند !
اما نکته اساسی این است که آیا نظام سرمایه داری جهانی و طوفان تکنولوژی برآمده از آن تا کجا با آنان همکاری خواهد کرد و آیا به آنها اجازه تغییرات اساسی خواهد داد ؟
بیایید صرف نظر از اینکه اوباما کیست و در چه جایگاهی قرار دارد سخنان او را به نقد بنشینیم. اوباما خیلی شفاف به تضادهای درونی نظام سرمایه داری جهانی اشاره کرد و گفت که یک روی سکه سرمایه داری فاصله طبقاتی است و روی دیگر آن کمک به گسترش آگاهی در جوامع بشری از طریق تکنولوژی روبه رشد ارتباطات است. این امر نهایتا به فشارهای فزاینده بر نظام سرمایه داری خواهد انجامید (نقل به مضمون).
اوباما در این بخش از صحبت خود دقیقا به چالشی که نظام سرمایه داری جهانی را تهدید می کند اشاره کرد اما راه حلی که ارائه نمود نه دولت سالاری بلکه کمک به توسعه کشورها (به مفهوم کاپیتالیستی آن) است.
او خیلی صریح گفت که اقتصادی که در آن دولت حرف اول را می زند به بن بست خواهد رسید و در جای دیگری تاکید کرد که اگر منافع جهانی عادلانه تقسیم نشود بنیادگرایی (که در ادبیات امروز غرب جایگزین فاشیسم ، تروریسم و آنارشیسم شده است ) جهانی خواهد شد .
اوباما همچنین اقتصادی را موفق دانست که شکاف میان فقیر و غنی را پر کند و اضافه کرد در قرن 21 رشد اقتصادی حد معینی دارد !
این سخنان دلنشین در باب اقتصاد تنها برای کلاس های درس مفید است نه در عرصه عمل. تردید ایالات متحده برای پیوستن به پیمان کیوتو به روشنی به ما میفهماند که نباید زیاد برای "به سر عقل آمدن سرمایه داری" امیدوار بود !
رهبر آمریکا چطور می تواند از کمک به کاهش گازهای گلخانه ای سخن بگوید در حالی که تعطیلی یک کارخانه به منزله خالی کردن میدان به نفع رقیب است ؟ یا چگونه می تواند از تقسیم عادلانه منافع جهانی دم بزند در حالی که اضافه شدن هر شریک جدید به منزله کم شدن سهم دیگر شرکا است؟ او چطور از دیگر دولتها میخواهد در اقتصاد دخالت نکنند درحالی که دولت خودش و دیگر دولتهای لیبرال اروپایی هر وقت لازم دیدند با تمام قوا در اقتصاد وارد میشوند و نام آن را دفاع از منافع ملی میگذارند .
اوباما ضمن اعلام پایبندی خود به اندیشه لیبرالیستی به تضاد درونی این مکتب نیز اشاره کرد و توهین به مقدسات ملت ها به بهانه آزادی را یکی از گره های درونی لیبرالیسم دانست ! اگر لیبرالیسم را رهایی از تعصبات بدانیم آنوقت حل این گره (یا همان تضاد درونی ) چگونه خواهد بود؟ و در عین حالی که گفت هر دولتی حق دارد بر اساس تاریخ ، جغرافیا ، و باورهای مردم خود حکومت کند افزود که این امور نیز نباید بهانه ای برای دیکتاتوری شود .
اوباما تلویحا (و بلکه صراحتا) از وجود ناسیونالیسم افراطی در بین مردم کشورش اعتراف کرد و نیز به اشغال سرزمین فلسطین توسط اسرائیل اقرار نمود. وی همچنین گفت که مرزهای کشورهای جهان (خصوصا خاورمیانه ) در گذشته توسط استعمار گران تعیین شده اند .
همه این سخنان صحیح و منطبق بر واقعیت است اما در همین ماه ها و هفته های اخیر که تبلیغات انتخاباتی در آمریکا در جریان است کاندیداهای مطرح اطمینان های لازم را به اسرائیل داده اند و شخص اوباما نیز در طول دوران زمامداری اش بارها ارادت خود و دولتش را به اسرائیل اعلام کرده است آیا با علم به اشغالگر بودن اسرائیل آن موضع را اتخاذ میکرد؟
سخنان رئیس جمهور آمریکا بیشتر نصیحت بود. اینکه ما باید نژادپرستی و بنیاد گرایی را کنار بگذاریم، برای هویت انسانی و قدرت واقعی باید به دیگران کمک کرد نه اینکه آن ها را تحقیر کنیم ، کسانی که به دمکراسی معتقدند باید با قدرت حرف بزنند زیرا تاریخ و واقعیات آنها را تایید می کنند. ما نباید نظم دلخواه خود را به دیگران دیکته کنیم و قس علیهذا ...
همه این نصایح درست اما وقتی اوباما این سخنان را بر زبان می راند خصوصا زمانی که از رویاهای دولتمردان روسیه و بعضی کشورهای خاورمیانه می گفت سرگی لایروف حواسش جای دیگری بود و برخی دیگر از حضار تبسم بر لب داشتند !