شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۵۲۱۷۳
تاریخ انتشار: ۰۲ مهر ۱۳۹۵ - ۱۳:۲۵
محسن خدادادی آرپناهی 
معاون دبستان استثنایی نشاط شهرستان باوی

بسم الله الرحمن الرحیم

سفیر غدیر

«الْحَمْدُ لِلَّهِ الَّذِی جَعَلَنَا مِنَ الْمُتَمَسِّکِینَ بِوِلاَیَةِ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ وَ الْأَئِمَّةِ عَلَیْهِمُ السَّلاَمُ.»

معلمم، بر من ببخشای. وجودم همه چشم است اما تنها، لبخند تور ادیدم. وجودم همه گوش است اما تنها طنین صدایت را به خاطر سپردم. آدمم دیگر... احساسم در بند گلویم گرفتا رآمده است. قلبم ارزانی هرچیزی است غیر تو. 

معلمم، بر من ببخشای، راهی غیر از مرگ برای راه یافتن به تو نیافتم. اوزون چشمم تنهابا مرگ تو بسته می شود و پرده گوشم تنها با مرگ تو به لرزه درمی آید. مرگ... چه واژه بامسمایی! سر و قامت، کوه دماوند، جامه سفید زیبنده وجودت، باده ی مرگ نوش جانت باد.

حاج جلیل محمودی همکار عزیزمان شاغل در شهرستان باوی بعد از خدمات ارزنده شان در شهرستان و برگزاری هر ساله کلاس کنکور رایگان برای داوطلبان  کنکور سراسری ورود به دانشگاه، درست درهمان روز در همایشی که در شهرستان باوی برگزار گردیده بود به عنوان معلم خیر و نمونه معرفی می شود و تنها ساعاتی بعد در شهرستان شوشتر در کارون غرق می شود و جنازه ایشان در روز عید غدیر و درست در روزا علام نتایج کنکور سراسری شاگردانش بعد از طی ۵۰ کیلومتر مسافت در زادگاهش، و در محل خدمتش به خلق الله، درشهرستان باوی از آب بیرون کشیده می شود.

اگر نیک تکه های این جورچین را در کنار هم قرار دهم باورش برایم سخت است، این حوادث به هیچ وجه نمی تواند تصادفی و اتفاقی باشد. ضمن گرامیداشت نام و خاطر دیگر همکار مرحوم مان، مرحوم دکتر رحمان علیمی و به پاس نقش لبخندی که دوست و همکارم حاج جلیل محمودی برخاطرم نشاند، برخودت کلیف می دانم که نقش قلمی بزنم ؛ باشدکه به خودم یادآوری کرده باشم که مبادا از جلیل های شهرم غافل بمانم.نام پدر بزرگوارمرحوم محمودی نعیم و والده مکرمه ایشان خیریه می باشد.

چرا جلیل چند روز باید مفقودالاثر بماند و در روزعید غدیر ظهور کند؟ جلیل من «مهدی» من است خبر از آخرالزمان دارد. جلیل من«مسلمِ علی» من است، دعوت نامه غدیر در ددست دارد، همان غدیری که در احادیث و روایات آمده است که شادی برشادی اهلبیت علیهم السلام ارزشش به مراتب بالاترا ز عزاداری بر عزای آن هاست .ثوابی که برای بزرگداشت عید غدیر ذکرشده برای بزرگداشت هیچ کدام ازاعیاد و شهادت ائمه هدی علیهم السلام ذکرنشده است. و در این روز به اطعام سفارش بسیارشده است و روزه گرفتن در آن ثواب بسیار عظیمی دارد.

آری غدیر را باید جشن بگیریم، بایدخبر کنیم همه عالم را بفهمند ما ایرانی ها چه چیزیمان است که آنقدر غوغا هستیم، آنقدر عاشورایی هستیم، آنقدر امام زمانی هستیم. بدانند چرا ماشلوغ کردیم و در عالم،خلاف جریان عادی روز شنا کردیم ون ظم نکبت بار فرعونی عالم را به هم زدیم.

ما تربیت شده ی غدیریم، تاجهان را از شر ظالمان پاک نکنیم، آرام نخواهیم نشست و مطمئن باشید حتما این کار را خواهیم کرد. همه ظالمان عالم بدانند به دست ما و فرزندان ما به قتل خواهند رسید. این قطعی است.ما هیچ یک از خونخوارهای عالم را رها نخواهیم کرد مگر این که زورمان نرسد و کم کم دارد زورمان می رسد. ظلم نکنند، کسی به اسم صلح در عالم جنایت نکند والا ما جنایت کاران را نابود خواهیم کرد.

معلمم، «قهرمانم،پهلوانم»: قهرمان من نه فرهاد کوهکن است و نه شیرین پریشان گیسوی. پوریای من نه همنشین سهیل است، پوریای من از جنس خاک است.قهرمان من بر بالای کعبه اذان بلال نمی نوازد، قهرمان من معلم من است. پهلوان من بی وزن بی وزن است، پهلوان من انسان را از جامی کند، پهلوان من، معلم من است.

معلمم، چه نیک خود را به پشته ی محمل غافلان غدیر نشانده ای، دست بلند کن، فریادکش: «من کنت مولا،فهذاعلی مولا» الا یاایها البشر «گوش دل بگشای، مهر غفلت بگسل، اسرافیل بدم، رستاخیزی به پا کن».

در حجة الوداع زمان مان چشم بر غدیر بستیم و سبقت گرفتیم، السابقون السابقون، زهی خیال باطل. ای وای علی ماند و چاهش نکند ما...«واصحاب الشمال مااصحاب الشمال»
یاعلی، «مقداد، سلمان، ابوذر و عمارِ» ما دیگر سر نمی تراشند، فاطمه ات را برخدا ببخش و خلافتت را به نااهلش سپار و...«فصبرصبراجمیلا»

آدم بالاخره به مهدی جگر گوشه ات رجوع خواهد کرد و تو را بر مسند خلافت برحقت خواهد نشاند. بشریت، سر می تراشد و بندبند وجودش را سنگفرش کوچه فاطمه ات خواهد کرد، آتش  گلستان می شود و دستگیره در حریر ملائک خواهد شد.

معلمم، با من از این راز بگو، مگر با علی محرم نبودی پس چرا در تشت دنیا باعلی دست دادی؟

معلمم، بر ما ببخشای، آه درب ساط نداشتیم، کار ما فقط کوباندن است، کوباندیم بر جبینت مهر هزار آفرین را. پرواز تا دریا، دریا طعم معلم می دهد. قارون سخاوتمند، مرا در آغوش بگیر، دلم از آدم تنگ نظر، به تنگ آمده است.

حاتم طایی، چه بزمی به پاکرده ای! چشمت روشن با این چشم روشنی، قامتت سفره ماهی ها،قبول باشد اطعام وجودت، راست بایست، لبخند بزن نه ماهیان آدمند و نه آدم، ماهی.

معلمم،اطعامت قبول، قیامت قبول،برایم از صیامت بگو: آیابه مهمانان سفره ی وجودت یاد ندادی که صیام تنت رابه جای آرند؟

معلمم  هنوزکتاب دینت نیمه بازاست، هنوز اذن لقب«خاتم المعلمین» به تو نداده اند،«یاایها الرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنزِلَ إِلَيْك مِن رَّبِّك وَ إِن لَّمْ تَفْعَلْ فَمَ ا بَلَّغْت رِسالَتَهُ وَ اللَّهُ يَعْصِمُك مِنَ النَّاسِ إِنَّ اللَّهَ لا يهْدِى الْقَوْمَ الْكَفِرِينَ» ....

گوش فلک سنگین است، فغان بکش مهجوریت غدیر را ، حلاج وار برسر دار فریادکش: «ای بست نشینان عزای ثارالله که گوشه چشم حسین شاهراه معراج شماست، بوی پیراهن یوسف می آید، تحت اسودالبیرق حسین،احرام حجة الوداع غدیربربندید.

در رکوع از انگشترتان غافل نمانید و بر فراز نیزه ی کربلای سجودتان فریاد«اناالحق»سردهید.» خاتم المعلمینم،«الْيَوْمَ أَكْمَلْتُ لَكُمْ دينَكُمْ وَ أَتْمَمْتُ عَلَيْكُمْ نِعْمَتي‏ وَ رَضيتُ لَكُمُ الْإِسْلامَ ديناً»کنون برو،سبکبال پروازکن.

ای ماهی برایم ذکر یونس بخوان. من و تاریکی؟ من و زندان؟ هرگز،«أَمَّن يُجِيبُ الْمُضْطَرَّ إِذَا دَعَاهُ وَيَكْشِفُ السُّوء»،«السلام علیک یاایهاالمنتظر».

عبور از پل دنیا! کسرشان من است، هرگز! دلبندانم، از پل وجودم عبور کنید، صراط مستقیم،شایسته قدوم من است.

سفینةالنجاة، پهلو بگیر، هنگامه ظهور است، غدیر همینجاست، ماهیها فرود آیید،حلالم کنید ،باید رفت،در نبودم دنیا تاریک است و آسمان ماهی باران،«فتبارک الله احسن الخالقین از پرواز ماهی ها»

سلام عزیزانم، برجا، ابوذر، سلمان، مقداد، عمار، خزیمه، همه حاضر؟ «مسلم»؟ آهان،«هل من ناصرینصرنی» به شام برده است. کارنامه ها در دست راست، با هم می خندیم، بچه ها،«زبیر»را نمی بینم.

ای آدمیان بگیرید، دستانم دیگر تاب ندارد، صدف دل واکنید، بگیرید«مروارید غدیر»است.

بابا آب داد: شأن نزول آیه « … وَ أَوفُوا بِالعَهدِ إنَّ العَهدَ كانَ مَسئُولـاً» سلام، آبت زمزم است، طعم کوثرمی دهد.

ای زمین دم فروبند، من غسلم را بازمزم بابایم ادا خواهم کرد و درشجره ی تنعیم بابایم رخت احرام خواهم بست و در خیریه مادرم طواف خواهم کرد.

راستی گذرم به سرزمین آل الشیطان هم می افتد، «یابن الشیطان، یا بن السعود الرجیم،یا ملای شیطان، یایدالابلیس»، شش هزار سالت تمام،حرمتِ حرمم،حرام کردی،اسفل السافلینت حتمی است، جبینت ریگزار رجم باد. «اعوذبالله من الشیطان الرجیم». دور شو، بازکن شارع ۲۰۴ را ، برای حاجیان آب و ماهی آورده ام.

ای زمین دم فروبند، کافورم شیر مادر و لحدم سینه مادرم است...مادرم، آرام جانم برایم به لالایی بایست، بخوان مادر، برایم قرآن بخوانَ:«یاأَیَّتُهَا النَّفْسُ الْمُطْمَئِنَّهُ ارْجِعِی إِلی رَبِّكِ راضِیَهً مَرْضِیَّهً فَادْخُلِی فِی عِبادِی وَ ادْخُلِی جَنَّتِی».

زمینیان برگه ها بالا، ملائک،هیس، همه سکوت، املامی گویم: «اشهدان علیا ولیا و حجة الله»، نقطه سرخط... بسم الله الرحمن الرحیم. سلام محبوبم، زمین، دریا و آسمان غُرُق درس من است، آدمیت بس است دیگر، بیابگیر، برات از سنجش غدیر علی دارم، اجازه است میز اول بنشینم؟محبوبم برایم معلمی کن.

سلام بنده من بفرمائید، دم د نه،کلاس بهشتم را برایت آب و جارو کرده ام. فقط میز دوم لطفا، «خیریه ام» هنوز آدم است. جلیلم، شب جمعه که به دیدار مادرت خواهی رفت،به بندگان من بگو پیامی از خدا برایتان آورده ام: «چندصباحی بیش در سینای من نیستید، پس تا می توانید کشت کنید و ذخیره کنید و مراقب کینه کاهنان باشید، گاه امتحان نزدیک است. مراقب ، دیده بینادارد، چشم ها درویش، تقلب هرگز».

معلمم،بر ما ببخشای، جبریل وجودم دیگر، اذن به بارگاه تو ندارد،خواهدسوخت ،بالا برو، معراج کن. معلمم،بر من ببخشای، آدمم دیگر، جا نمازم غفلت و مهرم پنجه حسرت.

خداحافظ معلمم
کاسه آبم تاب دریای تو را ندارد، ولی به پاس مهربانی هایت تندیسی از تو خواهم ساخت و بر سر در محراب چشمانم حلقه آویزمی کنم و با دریای چشمانت وضو خواهم ساخت و باغزل صدایت اذان عشق خواهم سرود و دربلندای معراجت به نماز خواهم ایستاد، «اشهدان علیاولی الله».رکوعم علی، سجودم علی.سلامم ...«السلام علیک یاایهاالغدیر»

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار