در ادامه افخمی وارد بحث شد و به نکته مهمی اشاره کرد: وقتی فیلمی اینقدر می فروشد باید دید مردم در آن چه می بینند. در فروشنده قصه هست اما این قصه ای که ما می بینیم نیست، مردم فکر می کنند داستان پرداختن به تجاوز است و این برای آن ها جذاب است. فراستی هم معتقد است به جز جایزه کن، قطعا تم ممنوع و حساس تجاوز باعث فروش بالای فیلم است.
فراستی گفت تا هفته پیش ده ها هزار سوال از او شده و گفته است چیزی نمی داند و تنها نکته ای که قبل از دیدن فیلم گفته درباره دختر امیر قطر به عنوان سرمایه گذار آن بوده است.
شهاب اسفندیاری در ادامه بحث درباره فیلم فروشنده اصغر فرهادی با اشاره به اینکه فروشنده فیلم ایده آلش نیست و در میان آثار فرهادی رقص در غبار را بیشتر دوست دارد کنایه جالبی به فراستی می زند: موضعم این است که اگر بیست سال بعد خدای نکرده فرهادی از دنیا رفت مسعود یک نامه ننویسی که خیلی آدم خوبی بود و وطن فروش نبود و این ها.
فراستی در ادامه می گوید من به فیلم بی غیرت و بی ناموس نگفته ام اما اسفندیاری می گوید شاگردان او چنین چیزهایی را می گویند. اسفندیاری از فراستی می پرسد آیا از بردن آبروی پیرمرد دفاع می کند؟ یا اگر از یک روحانی در این باره سوال پرسیده شود به نظرش چه جوابی خواهد داد؟ فراستی اما در جواب می گوید رابطه زن و مرد خراب است و هیچ رابطه عاشقانه ای ندارند. زن ابدا اخلاق گرا نیست. و از اسفندیاری می پرسد زن چرا می خواهد مرد خشونت خود را ادامه ندهد؟ چرا حاضر به شکایت نیست؟ و مرد هم که اخته است! از نظر اسفتدیاری فضای اداری و شکایت به دلیل تجاوز سخت است و این یک دیدگاه رایج در جامعه است.
بهروز افخمی می گوید برخلاف معمول که وقتی فیلمی روی پرده است آن را نقد نمی کنند، به خاطر انتخاب شدن «فروشنده» برای اسکار آن را نقد می کنند و ادامه می دهد: کلک زدن و پنهان کردن از خود فیلم شروع شد و اگر این طور نبود نمی توانست از روی سر ایستاده در غبار و ابد و یک روز رد شود و به عنوان نماینده ایران در اسکار انتخاب شود. اسفندیاری در پاسخ افخمی می گوید: شما نمره سایت متاکریتیک را نشان دادید که فرهادی را بزنید. اما عملا تبلیغ آن را کردید. چون به هر حال فیلم جزو ده فیلم برتر سینما از نظر منتقدان است و این اعتباری است که نباید آن را تحقیر کرد.
اسفندیاری در ادامه با اشاره به بابک انوری و آنا لیلی امیرپور که در خارج از ایران مشغول فیلمسازی اند می گوید ما با فیلمسازانی مواجه هستیم در دنیا که نام ایرانی را با خود همراه دارند و تاکید می کند اسکار افتخاری برای فرهادی نیست و چیزی به او اضافه نمی کند فرهادی اسکار خود را گرفته است. از نظر او گرفتن اسکار ربط زیادی به پخش کننده آمریکایی دارد و اگر فیلم دیگری ممکن بود جایزه بگیرد و فیلمساز ایرانی دیگری مطرح شود انتخاب فیلم های دیگر درست بود اما در حال حاضر شانس دیگر فیلم ها صفر است! افخمی در پاسخ به اسفندیاری می گوید همه فیلم های فهرست اولیه هشت تایی از فروشنده بهترند و اگر انتخاب می شدند می توانستند به دنبال پخش کننده خوب بروند!
فراستی معتقد است فروشنده اگزوتیک است اما استفدیاری می گوید شما فیلم گذشته را هم گفتید اگزوتیک، این اصطلاحی است که آژانس های مسافرتی به کار می برند...آیا واقعا کسی گذشته را ببیند دوست دارد برود پاریس؟
اسفندیاری می گویند فراستی هنوز در دهه پنجاه و شصت مانده و جالب است که فراستی هم این موضوع را تایید می کند.
اسفندیاری ادامه می دهد: سینما عوض شده.. تغییر کرده است و نباید در یک دوره ماند.
فراستی بی توجه به انتقاد اسفندیاری باز هم تاکید می کند فروشنده دارد جامعه و خانواده را می زند و این به خاطر گرفتن جایزه است به همین دلیل هم اسکار رفتن آن برایش سوال است.
اسفندیاری به این انتقاد هم جواب می دهد. او با اشاره به این که جدایی نادر از سیمین فیلمنامه ای بومی داشته و کمتر کسی فکر می کرده در اسکار دیده شود می گوید: فرهادی فیلم خودش را می سازد.
فراستی هم در جواب می گوید کانسپت جدایی این است که این مردم دروغگو هستند و شخصیت اصلی می خواهد به همین دلیل بچه اش را از ایران ببرد که اسفندیاری در پاسخ می گوید فراستی خیلی شعاری با مسئله برخورد می کند.
اسفندیاری می گوید همیشه قشر مذهبی امل نشان داده شده و همیشه ما در کلونی زندگی می کنیم که برخی می گویند آن یکی عقل ندارد و آن یکی می گوید این ها دین ندارند اما فرهادی در جدایی نادر از سیمین شخصیت راضیه را قرار داده. تنها کسی است که حاضر نیست دروغ بگوید و این مزیت بسیار مهمی است. فرهادی با مخملباف فرق دارد. این مسئله را ببینید!
در بخشی از نقد هفت، افخمی گفت: فکر نمیکنم 25 سال دیگر سینمایی وجود داشته باشد و تا آن موقع تلویزیونهای بزرگ جای سینماها را گرفته و سینماها جمع شده است.
در بخش دوم و پایانی این برنامه بهروز افخمی با پوریا آذربایجانی، کارگردان و مهدی داور تهیه کننده فیلم سینمایی «اروند» گفتگو پرداختند. مهدی داوری درباره مشکلات اصلی سینمای ایران گفت: نمایش یکی از مشکلات اصلی فیلم هاست و سینمادارها مشخص می کنند که کدام فیلم نمایش داده شود. حتی حوزه هنری هم که باید حمایت کند این کار را نمی کند. ما الان 6 سینما بیشتر در اختیار نداریم و حتی سینماهای حوزه را هم به بهانه این که پر است در اختیار ما نمیگذارند که به نظرم این بحث قابل پیگیری است... فیلم چگونه می تواند بدون سالن با مردم ارتباط برقرار کند؟
او در پاسخ به این سوال افخمی که این تعداد سالن چه کیفیتی دارند، گفت: نه کیفیت خوبی ندارند. سینمای سرگروه ما آفریقا است و با این که تجهیزات خوبی دارد اما کیفیت نمایشش برای 20 سال پیش است!
آذربایجانی هم در راستای صحبت های داوری ادامه داد: در سالن سینما می نشینی می بینی رنگت که نیست. نور درست نیست و صداهم نیست. دیگر چه از فیلمت می ماند؟ با این که فیلم با سرمایه شخصی ساخته شده اما این اتفاق خوب افتاد که هر چه او به عنوان کارگردان خواسته در اختیارش بوده است و این به نقش تهیه کننده بر می گردد.
افخمی گفت از فیلم معلوم است خوب خرج آن شده و از داوری می پرسد بازیگران تخفیف دادند؟ داوری پاسخ داد: بازیگران تخفیف خودشان را دادند اما کار بسیار سخت بود و سعید آقاخانی برای دومین یا سومین بار نقش جدی بازی کرد و کار سختی هم به عهده داشت.
آذربایجانی درباره بازی گرفتن از سعید آقاخانی در نقش یک جانباز اعصاب و روان گفت: به یک منطقی با آقاخانی رسیدیم، کسانی که قرص های اعصاب استفاده می کنند مدام در حال فراموش کردن خاطرات بد هستند و خب او نمی توانست این قرص ها را مصرف کند اما تصمیم گرفت همه چیز را فراموش کند و جز یونس به چیزی فکر نمی کرد. 15 روز بعد هم او را دیدم دستش به همان حالت مانده بود و پایش می لنگید.