در ادامه، سعید راد میهمان این برنامه بود و افخمی در گفت و گو با این بازیگر، به بررسی سوابق بازیگریاش و همچنین بررسی سینمای مقاومت پرداخت. سعید راد بازیگر سینمای ایران در گفت و گو عنوان کرد: چرا دیگر در سینمای ایران قهرمان نداریم؟ چرا به مخاطب به عنوان مشتری نگاه می کنیم و همه چیز برای ما فروش شده است؟ من 20 سال در سینما نبودم، در سینما اشخاصی که چند سال غیبت داشتند حذف شده اند، اما وقتی من برگشتم چون با سینما زندگی کردم، آقای درویش به سراغ من آمد و کار کرد. کار با آقایان درویش و حاتمی کیا از افتخارات بازیگری من است.
او در بخشی دیگر از اظهاراتش عنوان کرد: بازیگر باید از جایی شروع کند و این شروع فعلا کلاس های بازیگری است. اما بیشتر از همه این چیزها این استعداد باید در وجود فرد باشد. من زمانی که خارج از ایران زندگی می کردم هیچگاه ورزش را رها نکردم و همین آمادگی جسمانی سبب شد تا مجدد به سراغم بیایند.
این بازیگر سینما درباره جایگاه سینمای ایران گفت: ما خیلی بی لیاقتیم. چرا این لیاقت و عظمت ایرانی و غیرت ملی ما در سینما مستتر نیست؟ من اینجا به عنوان یک شهروند از ایران دفاع می کنم. جوانان ما امروز در حوزه های مختلف علمی جهان را فتح کرده اند یا در حوزه سیاسی وزاری کشورهای مختلف جلوی وزیر خارجه ما زانو می زنند، اما در حوزه سینما عقبیم. چرا انقدر سینمای ما کوچک است؟ سوژه ای جز فحشا، فقر و اعتیاد نداریم؟ چون سینمای ما با واسطه فیلم درست می کند. بین کارگردان و تهیه کننده نباید واسطه ای باشد تا به سوژه ها به طور واقعی بپردازند.
راد درباره جایگاه سینمای ایران گفت: ما هنوز برای جشنواره هایمان در آن سوی آب تبلیغ نداریم. ما هنرپیشه ای داشتیم که در فستیوال برلین جایزه بهترین بازیگر را گرفته است. همین جایزه کن. من معتقدم ما دیگر ظرفیت نقدی که همراه با جنگ باشد را نداریم. آقای فراستی را من می شناسم و قبول دارم و بسیار باسواد است. اما من اینگونه نقد را نمی پذیرم که یک نفر موافق و یک نفر موافقم بنشینند و دعوا کنند. نقد نوشتاری ست. آقای فرهادی به هر حال فیلمساز معتبر ماست و به من برمی خورد که به نوعی به او توهین شود.
او تاکید کرد: من برای فیلم «دوئل» در فستیوال های بوسان کره جنوبی بودم. یکی از منتقدان خارجی به من می گفت این فیلم را شما نساختید. ممکن نیست! من می گفتم باور کن چنین فیلمی با این حجم پروداکشن را یک نفر به تنهایی ساخته و این خیلی توانمندی بزرگی است اما آن را در سطح جهان تبلیغ نمی کنیم.
سعید راد درباره زندگی شخصیاش گفت: پدرم از اعضای حزب توده و سیاسی بود و پیش از انقلاب ترور شد. این بازیگر سینما درباره دوران ممنوع التصویریاش در سینمای ایران تاکید کرد: اصلا دوست ندارم رفتنم از ایران را به یاد بیاورم. من تنها بازیگری بودم که بعد از انقلاب 7 فیلم پرفروش بازی کردم و اساسا محبوبیتم را از پس از انقلاب بدست آوردم و هیچ مسئلهای هم نداشتم که ممنوع الکار یا ممنوع الچهره شوم. من در خارج نیز هیچ وقت ساکم را باز نکردم. و همیشه در حال مهاجرت بودم و مجبور بودم کارهای فرعی کنم تا زندگی ام را حفظ کنم. ولی آن زمان که مرا ممنوع الکار کردند حیرت کردم و در اوج فعالیت ها و بروز استعدادهایم بود.
این بازیگر سینما درباره موفقیت عقابها که پس از آن ممنوع التصویر شد، گفت: یک بار با فریدون جیرانی و سیروس الوند صحبت می کردیم، حساب می کردیم اگر فیلم «عقاب ها» به قیمت بلیط امروز فروخته می شد، 52 میلیارد فروش آن بود. یعنی بیش از کل فروش سال 91 سینمای ایران. چرا این فیلم انقدر موفق بود؟ چون قهرمان داشت. اما امروز جثه ها در سینمای ما تحلیل رفته است و دیگر قوی نیست.
سپس عماد افروغ میهمان برنامه هفت شد، تا درباره سینمای دفاع مقدس سخن به میان آد. افروغ که به تازگی عضو شورای پروانه نمایش شده، در ابتدای سخنانش تاکید کرد که نه به عنوان منتقد حرفهای سینما بلکه به عنوان یک نظریه پرداز فرهنگی در این برنامه حضور پیدا کرده است. سپس میان برنامهای درباره سینمای پساجنگی پخش شد؛ سینمایی که به حواشی جنگ و پس از جنگ میپردازد.
افروغ در این بخش گفت: کسانی که بجای تعبیر فیلم های جنگی از تعبیر «سینمای دفاع مقدس» برای این نوع از فیلم ها انتخاب می کنند هم به دنبال آن هستند که از این تعبیر یک خلق تازه کنند و به معنایی جدید در طرز نگاه و جهان بینی برسند و هم اینکه با یک تعبیر تازه از جنگ متداول، بر مسئله دفاع، مظلومیت و عدم تجاوز تکیه کنند. امام (ره) درخصوص جنگ با عراق در جایی بیان می کنند: هدف اساسی دفع تجاوز و اثبات صلابت اسلام است. من فکر می کنم انتخاب عنوان «دفاع مقدس» از این جهت به هدف نزدیک تر است. به هر حال هم تعبیر سینمای جنگ، دفاع مقدس یا مقاومت همگی درست است.
او افزود: با نگاه نقدانه به جنگ پرداختن و روایت آسیب شناسانه از این رویداد ایرادی ندارد، به شرط اینکه یک نگرش فرایندی داشته باشد. یعنی چه؟ یعنی به لحظه اصالت ندهد. به قبل، حین و بعدش نگاه کند. در این صورت بیان یک روایت تلخ یا منتقدانه هیچ ایراد ندارد. فیلمها باید به آسیب های اجتماعی بپردازند اما باید با یک رویکرد اصلاح گرایانه و فرآیندی بدان نزدیک شود. در سال های اخیر برخی فیلم های دفاع مقدسی سعی کردند با نگاه افسوسگرایانه و به عنوان نسل سوخته به انسان های دوران جنگ بپردازند. اما مثلا فیلم های آقای حاتمی کیا این رویکرد منفی را ندارد.
افروغ تاکید کرد: اگر می خواهد فیلمی درباره دفاع مقدس ساخته شود حتی در زمانی که دارید تندترین نقدها و آسیب های اجتماعی را بدان وارد می کنید، باید غافل نشد که دفاع مقدس یک ماهیت قدسی و معنوی دارد. ماهیت قدسی یک ملت، قوم، مردم و امت با خدا. اگر تجربه عاشورا نبود انقلاب اسلامی و دفاع مقدس بدین صورت شکل نمی گرفت. فیلمسازان و سینماگران ما باید کمی در حوزه فلسفه نیز مهارت کسب کنند. در سال های اخیر فیلمسازان ما رابطه خود با مردم و فلسفه را کم کرده اند و در بسیاری موارد مخاطب و مردم را دست کم گرفته اند و به رشد او فکر نکرده اند.
وی در بخش دیگری از سخنانش تاکید کرد: اگر جنگ ذیل گفتمان انقلاب اسلامی تعریف می شود که می شود و فیلمساز ما درد جنگ را دارد، پس باید درد پس از جنگ را نیز داشته باشد. چون مسئله اصلی او آرمان های این انقلاب است و من این مسئله را تنها و بیشتر از همه در آقای حاتمی کیا دیده ام. جنگ قطعا بدون آسیب نبوده است. کسی این را نمی تواند کتمان کند. همانطور که امام (ره) نیز فرموده اند. اما چیزی در جنگ وجود داشت که از این مسئله سر بود. انسجام درونی و وحدت ملی، احیای دولت و ملت سازی، بهترین الگوی اقتصاد مقاومتی و مرگ آگاهی از برکات جنگ بود.
و در آخر، فیلم سینمایی «ایستاده در غبار» با حضور محمدحسین مهدویان کارگردان این فیلم، افخمی و مسعود فراستی مورد نقد قرار گرفت. در ابتدای بحث، فراستی با اشاره به اینکه تمامی جشن های داخلی به این فیلم جایزه داده اند، تاکید کرد همه تفکرات سینمایی ایران که به ایستاده در غبار رای دادهاند، اشتباه کردهاند و این فیلم، فیلم بدی است!
فراستی ادعا کرد: فیلم نه درباره جنگ است و نه درباره احمد متوسلیان است. فیلم برای کسانی که احمد متوسلیات را نمی شناسند، حتی سوال تولید نمی کند. و اگر کسی بشناسد با داشته های بیرونش اثر را می بیند و اگر کسی صرفا سینما را به جهت تجربیات تکنیکال آن بشناسد، از این جهت با آن رویارویی می کند. چیزی از جنگ در فیلم نمی بینیم جز چند سکانس جنگی. با وجود آنکه فیلمساز سعی کرده مومن و متعهد به واقعیات و پژوهش های کار باشد.
در ادامه فراستی ادعای دیگری کرد و نقل قولی را به مهدویان نسبت داد که او به کل این نقل قول را تکذیب کرد: تو به گفته خودت اسطوره زدایی و تقدس زدایی از جنگ می کنی. این اتفاق چه چیز از جنگ باقی می گذارد؟ تو نیتی داری که بگویی این آدم یک کودکی و نوجوانی عادی دارد که به یک فرمانده بزرگ تبدیل می شود. اما در فیلم چه می بینیم که این کودک توخود و تندرو را به فرماندهی بزرگ تبدیل کند؟ به هرحال انقدر اوضاع فیلمسازی بد است و فیلم های حال حاضر سینمای ایران افتضاح است که این فیلم جز سه فیلم برتر است.
مهدویان به کنایه به فراستی گفت: همین که فراستی فیلم من را جز سه فیلم برتر فجر می داند جایزه بزرگی برای من محسوب می شود و بزرگتر از جایزه ای بود که امشب در اختتامیه جشنواره مقاومت کسب کردم. نمی خواهم جایزه مقاومت را کم جلوه دهم اما انقدر انتخاب فراستی برای من بزرگ است. شما راجع به مستند «آخرین روزهای زمستان» هم این نظر را داشتید. اما من تمام تلاشم را کردم تا صحنه های جنگی به خوبی بازسازی شود تا قابلیت تاثیرگذاری خوبی داشته باشد. حتی یکی از فرماندمان باسابقه جنگ پس از دیدن فیلم به من گفت واقعا این صحنه ها بازسازی است؟ کاملا مشابه عملیات واقعی درآمده است!
فراستی در عین حال کوتاه نیامد و در مقام عقل کل ظاهر شد و گفت: این را تو بخوبی بلدی که صحنه ای را بازسازی کنی که به عین واقعیتش نزدیک شود. اما چه چیزی این صحنه به واقعیت نزدیک شده است؟ از سطح دوربین و قاب این را درک می کند که: «این چقدر شبیه همان عملیات است.» آن چیزی که در تصویر مسئله توست، اساسا کهنگی منصوعی تصویر است. لنز، نگاتیو و... به نوعی مصنوعی سعی در کهنه شدن داشته است. در «آخرین روزهای زمستان» این حس بهتر منتقل می شد.
مهدویان پاسخ داد: اما ما چنین کوششی نکرده ایم و این حس و خط و خش های روی تصویر برای خود نگاتیو و لنز است و ما چیزی را به طور مصنوعی به آن اضافه نکرده ایم. قبول دارم که در «آخرین روزهای زمستان» این حس وحدت بیشتر بود. به طور کلی من به دنبال این هستم تا احساسات جانبدارانه و پیش فرض های غلط در سینما دفاع مقدس را تغییر دهم و قبول ندارم. اینکه همیشه باید همسری از شهید شدن شوهرش خوشحال باشد. یا فردی از قطع شدن پایش خوشحال است. به نظرم باید واقع بینانه تر سراغش رفت.