صحبت های نایب رئیس مجلس و وزیر اسبق بهداشت، درباره درآمدهای کلان برخی پزشکان بخش دولتی، دوباره با واکنش مدیران وزارت بهداشت مواجه شد.
به گزارش مهر، موضوع دریافت های نجومی برخی پزشکان وابسته به وزارت بهداشت، هر از چند گاهی با واکنش هایی همراه می شود که در این بین، عده ای چنین پرداخت هایی را نفی می کنند و برخی دیگر عنوان می کنند که پرداخت های نجومی در وزارت بهداشت وجود دارد.
اظهارات وزیر اسبق بهداشت
چندی پیش دکتر مسعود پزشکیان نایب رئیس اول مجلس شورای اسلامی و وزیر اسبق بهداشت، مهمان برنامه «دست خط» بود.
مجری برنامه در بخشی از گفتگو به طور صریح از پزشکیان پرسید: گفته بودید پزشکان متخصص ایران هفت برابر پزشکان متخصص امریکا درآمد کسب می کنند. درست است؟
پزشکیان شفاف پاسخ داد: بله. مقایسه سرانه باید شود. سرانه بهداشت و درمان در آمریکا ۸ هزار دلار است. درآمد حداقل و حداکثر ۱۵۰ الی ۶۰۰ هزار دلار در سال است. این میانگین را حتی در اینترنت اگر جست وجو کنید به راحتی دست تان خواهد آمد ...
وی افزود: سهم پزشک از ۸ هزار دلار در سال ۱۵۰ الی ۶۰۰ هزار دلار است که ۳۰ درصد را از آنها مالیات می گیرند. حساب کنید چه میزان می شود! ببینید پزشکان ما در بیرون چه اندازه درآمد دارند! در دولتی های ما چه اندازه درآمد دارند. من الان می دانم در سیستم دولتی ما ۱۵۰ میلیون تومان تا ۱۹۰ میلیون تومان پول می گیرند.
مجری پرسید: ماهیانه؟
پزشکیان گفت: بله، ماهیانه است. این میزان را به سال برسانید و با دلار و درآمد پزشکان در امریکا مقایسه کنید. اگر با سرانه مقایسه کنید که بیشتر خواهد شد. سرانه بهداشت و درمان ما هزار دلار نمی شود. ۳۰۰، ۴۰۰ دلار است
با این اوضاع زیرمیزی هم فراوان داریم، خصوصی ها را ببینید، چند نفر بالای میلیارد درآمد دارند درماه؟. پول یک سال امریکا را عده ای در عرض یک ماه در ایران در می آورند.
این سخنان که بارها از سوی مقامات ارشد سازمان نظام پرستاری و با ادبیات مختلف بیان شده بود این بار بر خلاف روال گذشته از زبان یک پزشک متخصص و ازقضا فوق تخصص قلب تکرار شد و مانند بمبی صدا کرد،
هر چند جایگاه ویژه دکتر پزشکیان در مقام نایب رئیس فعلی مجلس شورای اسلامی و کارنامه اجرایی او به عنوان وزیر بهداشت، بسیار گویا بود. اما واکنش روسای دو دانشگاه علوم پزشکی کشور یعنی دانشگاه علوم پزشکی تهران و شهید بهشتی را بر انگیخت، روسای دو دانشگاهی که قبلا زیر مجموعه وزارت بهداشت پزشکیان بودند و باید یک زمانی حرف های او را تایید می کردند امروز در مقام دفاع از وزیر فعلی دکتر هاشمی بر آمدند و جواب نایب رئیس مجلس را دادند.
پاسخ رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران
دکتر علی جعفریان رئیس دانشگاه علوم پزشکی تهران قیاس میزان دریافتی پزشکان ایرانی و امریکا یی را نادرست خواند و مدعی شد: متوسط درآمد اعضای هیئت علمی تمام وقت جغرافیایی دانشگاه نه تنها هفت برابر امریکا نیست، بلکه به حداقل دریافتی آنان هم نمیرسد. ضمن اینکه اصل مقایسه بین این دو کشور هم موضوعیت ندارد.
وی همچنین در پاسخ به ادعای دریافتی ۱۹۰ میلیونی متخصصین، آن را کاملا کذب دانست و به ارائه آمار دریافتی های پزشکان دانشگاه علوم پزشکی تهران پرداخت و گفت: مبلغ کارانه بسته به نوع تخصص، بیمارستان محل خدمت و میزان مراجعه پزشکان متفاوت است. بر اساس اسناد کارانهای که در دانشگاه تا اردیبهشت ماه امسال پرداخت شده، ۵۶ درصد از اعضای هیئت علمی کارانه کمتر از ۱۰ میلیون تومان و ۱۹ درصد از اعضای هیئت علمی کارانه بین ۱۰ تا ۲۰ میلیون تومان دریافت میکنند. به طور کلی ۷۵ درصد اعضای هیئت علمی بالینی کارانهبگیر دانشگاه، کارانه کمتر از ۲۰ میلیون تومان دریافت میکنند.
پاسخ رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی
دکتر علی اصغر پیوندی رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، در واکنش به ادعای وزیر اسبق بهداشت، گفت: آنچه در رسانه ها طی روزهای اخیر در خصوص درآمد هفت برابری پزشکان متخصص ایرانی نسبت به پزشکان متخصص امریکایی انعکاس یافته، با واقعیتها و مستندات موجود همخوانی ندارد. بیان مطالب و ارایه آمار و ارقام بدون مبنای علمی و پژوهشی آن هم از سوی کسی که خود پزشک و جراح است و زمانی مسئولیت حوزه سلامت کشور را عهدهدار بوده است، دور از انتظار و انصاف است.
وی ادامه داد: در مجموعه بیمارستانهای دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، پزشکان متخصص بطور متوسط حدود ۶۵۰۰ دلار در ماه بیشتر درآمد ندارند و این درآمد جمع میان حقوق ماهانه و کارانهای است که معمولا با ۶ یا ۷ ماه تاخیر و بعد از کسر مالیات ۲۰ درصدی پرداخت می شود. حالا خودتان حساب کنید که نسبت درآمد پزشکان متخصص در دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با آن ادعا چه فاصله ای دارد. چطور می شود وقتی حداقل همه پزشکان دولتی بیش از شش ماه است که کارانهای دریافت نکرده اند، کسی پزشکی را در بخش دولتی سراغ داشته باشد که همین الان ۱۹۰ میلیون تومان حقوق میگیرد؟
رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی با اشاره به اظهارات پزشکیان و مقایسه درآمد پزشکان ایرانی با پزشکان آمریکایی با تاکید بر اینکه هر مقایسه ای باید منطق خودش را داشته باشد، افزود: متوسط درآمد یعنی مجموعه درآمد همه افراد تقسیم بر کل و در این شرایط منطقی نیست بالاترین درآمد را ملاک متوسط همه افراد بگیریم و به همه تعمیم بدهیم.
پیوندی ادامه داد: GDP و سرانه درمان یکی از فاکتورهای متعدد موثر بر محاسبات اقتصادی است و نمیتوان صرفا بر مبنای آن تصمیمات کلانی اتخاذ کرد. به عنوان مثال اگر بخواهیم سرانه ۸۰۰۰ دلاری در امریکا و حقوق سالانه ۱۵۰ تا ۶۰۰ هزار دلاری پزشکان امریکایی را صرفا با سرانه ۴۰۰ دلاری مقایسه کنیم و پرداختیها را با آن تنظیم کنیم، به ناچار باید به پزشکان متخصص و جراحانمان حدود دو تا هشت میلیون تومان پرداخت کنیم که کاملا بیمنطق و غیرواقعی است.
اظهارات یک کارشناس حوزه سلامت
دکتر شهرام یزدانی استاد دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی و از چهرههای ماندگار پزشکی در واکنش به گزارش رئیس دانشگاه علوم پزشکی شهید بهشتی، گفت: ۶ سال قبل زمانی که دکتر امامیرضوی معاون سلامت وزارت بهداشت بود، تیمی تشکیل شد که این اعداد و ارقام با تکیه بر عدالتمحوری و شرایط بومی کشورمان محاسبه شود. در آن زمان در کشور ما هم برای این کار خیز برداشته شد و هدف هم این بود که عدالت در درون رشتههای پزشکی شکل بگیرد، هم عدالت در درون حرفه و بین رشتههای مختلف ایجاد شود و هم بین رشته پزشکی با حرفههای دیگر سلامت عدالت برقرار شود. این پروژه به مدت ۳ سال هم ادامه پیدا کرد و تقریبا میشود گفت که تمام خدمات محاسبه شد ولی با تغییر دولت، این پروژه تکمیلنشده متوقف شد و در نهایت هیچ استفادهای از آن نشد.
۲۵ هزار دلار متوسط درآمد سالانه پزشکان متخصص و عمومی عادلانه است
یزدانی، مبلغ ۲۵ هزار دلار را به عنوان متوسط درآمد سالانه پزشکان متخصص و عمومی عادلانه دانست و گفت: چون ما در کشورمان هیچ حد ذهنی نداریم که حتی حدود درآمد یک پزشک چقدر باید باشد. اما اگر ما هم در کشور خودمان بخواهیم روال مورد قبول جهانی را بپذیریم، با توجه به عدد سرانه تولید ناخالص ملی که حدود ۵ هزار دلار است، به عددی حدود ۲۵ هزار دلار میرسیم که این میتواند انتظاری باشد که ما از متوسط درآمد پزشکان باید داشته باشیم.
وی با طرح این سئوال که آیا این ۵ برابر و این ۲۵ هزار دلار، یک عدد مقدس تغییرناپذیر است، پاسخ داد: خیر. به عنوان مثال درآمد متوسط پزشکان آمریکایی چیزی حدود ۲۳۰ هزار دلار در سال است. اما در مقام مقایسه، ملاحظه میکنیم که در یک کشور توسعهیافته دیگر مثل ایتالیا این عدد، ۷۰ هزار دلار است. بنابراین مطلق این عدد، ثابت نیست.
یزدانی، نسبت دریافت سرانه ناخالص ملی بین پزشکان و افراد جامعه را دنیا عددی ثابت و حدود ۴ تا ۵ برابر عنوان کرد و گفت: کشورهای مختلف عملا درآمدها و ثروتهای مختلف و درواقع GDP و GDP per capita مختلفی دارند. یعنی اینطور محاسبه میکنند که یک پزشک چند برابر سرانه تولید ناخالص ملی آن کشور، درآمد دارد. چون GDP per capita یا سرانه تولید ناخالص ملی در آمریکا حدود ۵۰ هزار دلار است ولی در کشور ما ۵ هزار دلار است. در واقع این دو عدد با هم قابل مقایسه نیستند. ولی وقتی به کشورهای مختلف اعم از توسعه یافته و حتی توسعه نیافته توجه میکنیم، میبینیم که وقتی درآمد پزشکان به سرانه درآمد ناخالص ملی کشور خودشان تقسیم میشود، به یک عددی در حدود ۴ تا ۵ میرسیم. در آمریکا درآمد پزشکان ۸/۵ برابر، در استرالیا ۳/۵ برابر، در کانادا ۵ برابر، در فرانسه ۴/۴ برابر، در آلمان ۴/۵ برابر و البته در ایتالیا ۳ برابر سرانه تولید ناخالص ملی آن کشورها است.
وی، توزیع درآمد بین رشتههای مختلف حرفه پزشکی را نیز غیر عادلانه دانست و افزود: در کشورهای توسعه یافته متوسط تفاوت درآمد بین متخصصین مختلف پزشکی، ۲/۵ برابر است. مثلا در کشور آمریکا سقف درآمد را یک متخصص ارتوپد با ۴۲۱ هزار دلار در سال دارد و کف درآمد را متخصصین اطفال با ۱۸۹ هزار دلار در سال دارند. یعنی همان ۵/۲ برابر تفاوت بین کمترین و بیشترین درآمد. پس در متخصصین که نگاه میکنیم، تفاوت حدود ۲/۵ برابر است. اما برای مقایسه بین متخصصین و پزشکان عمومی باز هم در کشور آمریکا متوسط درآمد متخصصین ۲۸۴ هزار دلار و متوسط درآمد پزشکان عمومی ۱۹۵ هزار دلار است. یعنی درآمد یک متخصص ۱/۵ برابر درآمد یک پزشک عمومی است. چیزی که در دنیا مبنای این تفاوتها است، مطالعاتی تحت عنوان «کارسنجی و زمانسنجی» است. کارها براساس این مطالعات سنجیده میشوند که مثلا این کار به چقدر تلاش یا زمان و فاکتورهای دیگر نیاز دارد. بنابراین کارها و رشتهها تخصصهای مختلف با معیارهای مشخص سنجیده میشوند که مثلا ارتوپدی ۲/۵ برابر اطفال میشود. در کشور ما گاهی شاهد هستیم که این ۲/۵ برابر گاه تا حد ۱۰۰ برابر بالا میرود، یا تفاوت بین درآمد یک متخصص و پزشک عمومی ممکن است ۱۰ برابر باشد. در واقع اعداد، بیمحابا، لجامگسیخته و بدون دلیل و حجت با هم متفاوت شدهاند و هیچ چرایی پشت آن نیست. اختلاف درآمد در بین حرفههای مختلف نظام سلامت درکشور ما عجیب و قریب و بیمنطق است درآمریکا متوسط درآمد پزشکان ۱/۹ متوسط پرستاران است.
چهار فاکتور موثر در تامین عدالت بین رشته ای
۱- زمان مهمترین سرمایه هر فرد
یزدانی، فاکتور «کارسنجی و زمانسنجی» را به عنوان اولین و مهمترین عامل تعیین کننده اختلاف درآمد بین رشته ای عنوان کرد و گفت: در کشورهای توسعهیافته دنیا برای این منظور مطالعاتی انجام میدهند تحت عنوان مطالعات «کارسنجی و زمانسنجی». این مطالعات تلاش میکند که ارائه خدمت افراد مختلف را بهطور عادلانه با همدیگر معادل کند. بهعنوان مثال محاسبه میکنند که تلاش یک جراح وقتی که یک عمل آپاندکتومی انجام میدهد و آپاندیس ملتهبشده یک بیمار را از بدن او خارج میکند، در مقابل تلاش یک متخصص داخلی که یک بیمار دیابتی را ویزیت میکند، چقدر ارزش دارد و درمقابل یک خدمت پرستاری در بخش مراقبتهای ویژه چقدر ارزش دارد. این مطالعات حتی ارائه خدمت حرفههای مختلف را هم با یکدیگر میسنجد. مثلا همان عمل آپاندکتومی را با اصلاح موی یک فرد در یک آرایشگاه هم سنجیده میشود. وقتی که قرار است کار من به عنوان یک پزشک عمومی، متخصص، پرستار و... ارزشگذاری شود،
وی ادامه داد: در این فاکتور به چند مسئله توجه میشود. اولین مسئله که پایه این مطالعات است، «زمان» است. زیرا مهمترین سرمایهای که هرکسی در اختیار دارد که آن را خرج کرده و خدمتی ارائه دهد، «زمان» و عمر است که البته سقف معینی هم دارد. پس پایه این مطالعات زمان است. در مقایسهها مثلا ۱۰۰ ساعت از خدمت X با ۱۰۰ ساعت از خدمت Y با هم سنجیده میشوند. اما این زمان به عوامل دیگری وزن میگیرند. به عنوان مثال اینکه کار انجام شده در یک زمان مشخص، چقدر «مهارت فنی» نیاز دارد.
۲- بار ذهنی و قضاوتی به کار ارزش و وزن می دهد
یزدانی، «بار ذهنی و قضاوتی» را عامل دوم دانست و گفت: نکته دیگر اینکه کاری که انجام میشود، چقدر «بار ذهنی و قضاوتی» نیاز دارد. مثالی میزنم. من ممکن است یک عمل جراحی خاص برای من به عنوان یک ارتوپد عمل روتینی شده باشد که من بتوانم همزمان با عمل جراحی با متخصص بیهوشی هم صحبت کنم و درواقع ذهنم جای دیگری باشد درحالیکه کارم را هم به نحو احسن انجام میدهم. ولی گاهی من به عنوان یک متخصص داخلی یا اطفال درگیر یک مورد پیچیده در بیماریهای اطفال هستم که نیاز به تشخیص درست و قضاوت صحیح دارد. یعنی درکل دنیا نیاز به تمرکز ذهنی وحل، یکی از معیارهایی است که به تعیین مبلغ برای یک واحد کار، وزن میدهد. در این میان ممکن است که جراحی ارتوپدی مهارت فنی بیشتری طلب کند و در این زمینه امتیاز لازم را بگیرد. این درحالیاست که مورد داخلی یا اطفال ممکن است که به مهادت فنی کمتری نیاز داشته باشد ولی بار قضاوت بیشتری لازم داشته و درنهایت این موارد با هم معادل شوند.
۳- استرس روانی عامل ویژه در کار درمان
وی، سومین فاکتور برای سنجش را میزان «استرس روانی» بر شمرد و گفت: میزان بار روانی که توسط پزشک تحمل میشود عامل دیگراست، برای اینکه یک پزشک به عنوان یک انسان همیشه در معرض خطا قرار دارد، سال ۱۹۹۹ میلادی IOM (موسسه طب آمریکا) یک سندی را منتشر کرد با این عنوان که : «انسان، جایزالخطا است». با این وجود پزشکی که خطایی در کارش رخ داده، نهایتا عواقب قانونی آن را باید تحمل کند. پس یک بار روانی به او تحمیل میشود. این بار روانی ضریبی میشود که در سنجش تلاش پزشک موثر است. مثلا الان رشتههایی مثل زنان و زایمان، جراحی پلاستیک، ارتوپدی، بیهوشی و ... به عنوان رشتههایی مطرح شدهاند که بار روانی زیادی دارند چرا که این رشتهها مستعد بروز خطا بوده خطا در این رشتهها هم ممکن است که عوارض غیرقابل جبرانی در بر داشته باشد.
۴- تلاش بدنی و جسمی عامل آخر
یزدانی، مورد چهارم سنجش کار یک پزشک برای تعیین قیمت آن، «تلاش فیزیکی و بدنی» فرد دانست و گفت: در بعضی رشتهها ممکن است تلاش بدنی بیشتری نسبت به دیگر رشتهها وجود داشته باشد. همه این فاکتورها در فرمولهایی وارد میشوند و نهایتا به هر خدمتی بار ارزشی خاصی میدهند و به تبع آن، برای هر رشته درآمدهایی مشخص میشود. نکته مهمی که من در اینجا اشاره میکنم این است که وقتی همه این عوامل به شکل دقیق محاسبه شده و به آن ارزش داده میشود، در نهایت اختلاف درآمد بین دو رشته تخصصی مختلف پزشکی بیش از ۵/۲ برابر نمیشود.
خود تنظیمی درون حرفه ای با دو ابزار «سختگیری در درون» و «حفظ چهره در بیرون» راه حل پیشنهادی
وی، ایجاد یک سیستم نظاممند و تعدیل بر درآمد پزشکان نه تنها شدنی، بلکه لازم دانست و گفت: اولین گام برای دستیابی به این هدف هم «اصلاح تعرفهها» است. تعرفههای خدمات پزشکی باید معنیدار و براساس مطالعات کارسنجی و زمانسنجی تعریف شده باشند. البته باید هوشیار باشیم چون آفتی وجود دارد که از آن با عنوان SERVICE CREEP یا «خزش خدماتی» یاد میشود. خزش خدماتی یعنی وقتی کارسنجی و زمانسنجی برای خدمات انجام شد، طبیعتا برای برخی از خدمات تعرفهای بیشتر و برای بعضی دیگر از خدمات، تعرفهای با قیمت کمتری معین شود. اینجاست که بلافاصله بخش زیادی از پزشکان بدون درنظر گرفتن ضرورت، به سمت خدماتی که بالاترین تعرفهها را دارند، سوق پیدا میکنند. مثلا من به عنوان یک جراح ارتوپد برای درمان یک بیمار، میتوانم از ۴ راه مختلف استفاده کنم و یا به تعبیری ۴ خدمت مختلف ارائه کنم. اینجا ممکن است من به جای اینکه بررسی کنم کدامیک از این ۴ خدمت برای درمان بیمار اثربخشتر یا کدامیک بیخطرتر است، مستقیما به سراغ آن خدمتی میروم که درآمد بیشتری را عایدم میکند و به این صورت، خزش خدماتی رخ میدهد. در دنیا برای مقابله با این پدیده، بررسیهایی انجام میدهند و نوعی پاداش منفی برای آن درنظر میگیرند.
خود تنظیمی وظیفه اصلی نظام های صنفی در دنیا
یزدانی، خود تنظیمی درون حرفه ای را با دو ابزار «سختگیری در درون» و «حفظ چهره در بیرون» دو وظیفه مهم سازمان نظام پزشکی دانست و گفت: در مورد وظیفه اول، در درون حرفه هیچ نظاممندی و تنظیم قوی نداشته و سخت نگرفتهایم. اگر از من سئوال شود میزان تنظیم، پایش عملکرد و ممیزی در حرفه پزشکی کشور ما چقدر است، خیلی ساده پاسخ خواهم داد که در بخش سرپایی خصوصی، این نظارت صفر است. گفتن این صفر خیلی جرات میخواهد ولی واقعیت همین است. در بخش بستری خصوصی ۱۰ درصد، در بخش سرپایی دولتی ۱۵ درصد و در بخش بستری دولتی نهایتا ۳۰ درصد پایش عملکرد و ممیزی وجود دارد. ملاحظه میکنید که این میزان نظارت درونحرفهای بسیار کم و به این معنی است که در کشور ما پزشک، فعال مایشاء است. پس اولین اشتباه ما، کمکاری در مورد سختگیری درون حرفهای است. درمورد وظیفه دوم که حفظ تصویر و چهره بیرونی حرفه است هم خیلی بد عمل کردهایم. ما حتی در بدترین شرایط هم نباید اعتماد جامعه را مخدوش کنیم، چون اگر این اتفاق بیفتد، آن قرارداد اجتماعی و اعتماد اجتماعی از بین میرود. حق است اگر گفته شود حرفهای که نمیتواند در درون، خودش را تنظیم کند، لازم است که از بیرون تنظیم شود. در اینصورت این حرفه، دیگر حرفه نخواهد بود. دعاوی پزشکی از درون حرفه و نظامپزشکی ما خارج شده و در جای دیگر بررسی شود.
افت سرمایه های اجتماعی عامل بی اعتمادی در جامعه پزشکی
وی از افت سرمایه های اجتماعی را به عنوان مهمترین عامل وضعیت حاضر برشمرده و گفت: سرمایههای اجتماعی ۳ نوع هستند و متاسفانه هر ۳ شکل سرمایه اجتماعی حرفه پزشکی در کشور ما مخدوش است. در شکل اول، سرمایه اجتماعی به «سرمایه درون گروههای کوچک» گفته میشود. مثلا اینکه اعضای درون یک رشته، چقدر با یکدیگر وحدت دارند. در کشور ما وحدت اعضای یک رشته، بسیار پایین است. درحالیکه این وحدت درون گروهها در کشورهای توسعهیافته بسیار بالا است، دومین شکل سرمایه اجتماعی به این شکل بررسی میشود که بین رشتههای مختلف در یک حرفه چقدر اتحاد وجود دارد. میزان این شکل از سرمایه اجتماعی هم در جامعه پزشکی کشور ما بسیار پایین است. یعنی در میان پزشکانی که رشتههای متفاوتی دارند، «طبیب» بودن را به عنوان یک چتر واحد که میتواند بر سر همه اعضا گسترده شود، نمیبینیم. دعواهای مختلف بینرشتهای که ما در درون حرفه پزشکی میبینیم، در ایران به همین دلیل هستند. در نهایت، شکل سوم سرمایه اجتماعی، نشاندهنده میزان ارتباط، اعتماد و اتحاد بین اعضای حرفه با مردم و دولت است. متاسفانه این شکل از سرمایه اجتماعی هم در حرفه پزشکی بهتدریج درحال از بین رفتن است.
نظارت سخت گیرانه متولی بهداشت مهمترین راه حل موجود
یزدانی، مشکل عمده وضع موجود را عدم نظارت کافی و مفید در نظام سلامت دانست و گفت: وقتی گفته میشود «تولیت» که بر اساس اسناد ما برعهده وزارت بهداشت است، باید دانست که سهچهارم بضاعت این تولیت باید صرف رگولیشن و نظارت شود. حالا خودتان ببینید واقعا چقدر از بضاعت و نیروی وزارت بهداشت صرف امور نظارتی و تنظیمی میشود؟ قطعا بسیار کم. ما اصلا «تنظیم» نداریم. درصورتیکه باید سهچهارم از بضاعت وزارت بهداشت، درمان و آموزش پزشکی و دانشگاههای علوم پزشکی به عنوان نماینده وزارتخانه در استانها باید صرف نظارت و تنظیم شود و یکچهارم باقیمانده صرف تحلیل اطلاعات و سیاستگذاری درست و... شود. اما بحث نظارت، تنظیم، پایش عملکرد و ممیزی بالینی باید «اصل» کار ما باشد و بسیار سختگیرانه هم باید اعمال شود.
افشاگیری آخرین تلاش افراد خیر خواه برای حفظ اعتماد اجتماعی
وی، میزان دریافتی های پزشکان را به عدد بیان نکرد اما افشای فیش های حقوقی را به عنوان آخرین راهکار دلسوزان نظام سلامت صحیح دانست و افزود: وقتی این سخت گیری اعمال نمیشود، افرادی هم که قطعا نیات خیرخواهانهای هم دارند، چاره دیگری نمیبینند و دست به افشاگری میزنند، اما بهای این خیرخواهی، از بین رفتن اعتماد اجتماعی است