داود سليماني
ميتوان رفتار مردم در عالم سياست در ايران را از تك روي دور و آنها را مجاب كرد به احزاب ورود پيدا كرده و از كانال احزاب و به صورت قانوني و تشكيلاتي دغدغههاي خود را مورد پيگيري قرار دهند. به نظر ميرسد نظام آموزش و پرورش و كلا نظام آموزشي ميتواند نقش بسزايي در شكل دهي افكار عمومي از سطوح دبستان تا پايان دانشگاه در اين زمينه داشته باشد. علاوه بر اينكه نگرشهاي اعتقادي نسبت به تحزب نيز نوعي دو گانگي نسبت به اصل تحزب را دامن ميزند. در يك قرائت از اسلام، حزب اساسا مذموم است و تنها يك حزب كه آن هم ساختار حزبي ندارد بلكه متشكل از بخشي از تودههاي مردم است، وجود دارد. شايد شعار حزب فقط حزبا... در مقاطعي بيانگر همين تلقي از حزب بود. بنابراين، اين نگرش بايد اصلاح شود ولي ميدانيم كه هنوز هم اين نگرش ايدئولوژيك نسبت به حزب توسط بخشي از مدرسان علوم ديني و مدارس و دانشگاهها و بخشهايي از مديران در كشور وجود دارد.
در قرائتي ديگر از اسلام كه قرائتي بازتر است و ذيل قرائت رحماني از دين ميگنجد، دين و دموكراسي و به تبع آن احزاب قابل جمع هستند و توزيع قدرت در حاكميت اسلامي نيز در اين قرائت امري است كه به سلامت حكومت مدد ميرساند و پالايش و تزكيه مدام حاكميت از قدرت طلبيها و ثروت اندوزيها را نتيجه ميدهد. اگر مردم به صورت واقعي نقش احزاب را در توزيع قدرت و سلامت و حيات حاكميت مردم، بهخوبي درك كنند خود مبلغ و مجري آن خواهند بود اما به دلايل متعدد اعم از تاريخي و اجتماعي و بد عمل كردن احزاب و تشكلهاي سياسي در اندكي پس از انقلاب، اين ذهنيت منفي نسبت به احزاب در ميان مردم دامن زده و آن را مضر به حال ملت ميدانند، حال آنكه احزاب بيشترين نقش را ميتوانند در توزيع قدرت، نظارت بر قدرت، و سلامت قدرت داشته باشند و نقش موثري در توسعه سياسي ايفا كنند. اگر مردم در دورههاي آموزشي از همان مدارس تا دانشگاه با اين مفاهيم آشنا شده و به نقش احزاب در توسعه سياسي و اجتماعي پي ببرند و به تعبيري از همان دوران كودكي با اين مفاهيم زندگي كنند و در تجارب جمعي آن را تمرين كنند زمينهاي فراهم خواهد شد تا آن را در زندگي سياسي و اجتماعي خود نيز در قالب احزاب و تشكلها تعقيب كنند.
* فعال سياسي اصلاحطلب