شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۶۳۱۷۷
تاریخ انتشار: ۲۲ دی ۱۳۹۵ - ۰۹:۰۵
روزنامه کیهان مطلبی با عنوان «تشییع هاشمی، استعاره سخاوت» نوشته شده توسط سعدالله زارعی در ستون یادداشت روز خود به چاپ رساند:

«رحلت ناگهانی» آیت‌الله هاشمی‌رفسنجانی برای رهبر و ملت ایران سخت بود و می‌توان گفت در دو دهه گذشته مرگ هیچ شخصیتی به اندازه مرگ او برای کشور شوک‌آور نبود. پیام بسیار بلند و پرنکته رهبر معظم انقلاب اسلامی و مقایسه آن با پیام‌های دیگر هم عظمت این تفاوت را به خوبی نشان می‌دهد. مرحوم هاشمی روز سه‌شنبه با حضور بزرگ مردم تهران و بر دوش آنان راهی سفر آخرت شد و در کارنامه 82 ساله او آنقدر نقاط برجسته وجود داشت که بتوان گفت ان‌شاءالله «راضیهًْ مرضیه» خدا را ملاقات خواهد کرد.
هاشمی البته از جمله شخصیت‌هایی بود که تقریبا همواره موافقان بزرگ و مخالفان بزرگی داشت و در هر دو سر طیف هم اهل حقیقت و اهل باطل وجود داشتند و می‌توان گفت از این رو بود که هیچکس از کنار «رحلت ناگهانی» او عبور نکرد و همه مکثی کرده و گواهی دادند که یک شخصیت موثر سیاسی جهان از میان رفته است.
پیش از پیروزی انقلاب اسلامی ایران، هاشمی رفسنجانی یک شخصیت محوری نهضت حضرت امام بود و در این راه تا آنجا استقامت کرد که می‌توان بدون مبالغه او را «مجاهدی نستوه» دانست. شکنجه‌های تقریبا منحصر بفردی که جامعه ما کم یا بیش از آن خبر دارد کافی است تا بگوییم او در مسیر حمایت از امام راحل عظیم‌الشان به تمام معنا فداکاری کرد. در این میان رژیم پهلوی، آمریکا و انگلیس و هر فرد و جریان مرتبط با آنها به دلیل مخالفت با نهضت ‌اسلامی حضرت امام با هاشمی نیز به عنوان یکی از سرداران آن مخالف بوده و در همه فشارها علیه او همداستان بودند. در این دوره هاشمی البته موافقان بزرگی هم داشت، بخش وسیعی از نخبگان مذهبی و توده‌های متدینی که آوازه فداکاری هاشمی را شنیده بودند، طیف وسیع موافقان او را در این دوره تشکیل می‌دادند.

روزنامه شرق مطلبی را با عنوان« رنج و گنج یک سیاست‌مدار»در ستون یادداشت خود و به قلم کیومرث اشتریان اختصاص داد:

سیاست‌مداربودن رنج‌های بی‌شمار و هزینه‌های فراوان دارد: یک سیاست‌مدار در پیشگاه قضاوت دائمی نخبگان و عوام؛ در معرض نفرتِ محرومانِ از منصب و منزلت و نام و نان؛ در ورطه حسادت رقیبان و گرفتار زیستن در بدنامی ناکسانِ بی‌هنری که در پی جاه و مقام و نان و نام به سیاست‌مداری روی آورده‌اند، قرار دارد که بر حیات و ممات او سایه افکنده است. سیاست، عرصه انتخاب‌های اقتدارآمیز است و این مهم با نارضایتی‌های گوناگون توأم است. اعمالِ قدرت، لازمه زندگی سیاسی است و سیاست‌مدار ناگزیر از اعمال زور. سیاست، جنگ قدرت است و دشمن‌یابی، دشمن‌تراشی و دشمن‌ستیزی به حرفه روزمره یک سیاست‌مدار تبدیل می‌شود که از قضا مرزهای روشنی هم ندارند. قضاوت‌های دیگران در باب یک سیاست‌مدار آلوده به حب و بغض‌های بسیار است. شایعات و ابهام پیرامون زندگی او به‌راحتی و بدون هیچ‌گونه تحقیقی نزد مخالفانش باورپذیر می‌شوند و دشمنان وی دقیقا از همین ابهام‌ها سوءاستفاده می‌کنند. زندگی سیاست‌مدار البته همواره در معرض انتخاب‌های «درست» و «نادرست» است. سیاست‌مدار، گاه اشتباه و خطا و گاه دقیق و درست عمل می‌کند و این لازمه زندگی‌های پرهیاهوی سیاسی است. کیست که اشتباه نکند؟ اما اشتباه سیاست‌مدار همواره بزرگ‌نمایی می‌شود و جامعه و مخالفان، بی‌رحمانه با آن برخورد می‌کنند و این بزرگ‌ترین رنج یک سیاست‌مدار و بسیار رقت‌آور و ترحم‌بر‌انگیز است. 

 در ستون سر مقاله روزنامه اعتماد مطلبی با عنوان « مبارزي براي تمام فصول» توسط علی جنتی نوشته شده است که بخشی از آن را می خوانیم:

در سال ١٣٤٠ زماني كه ١٢ سال بيشتر نداشتم و همراه پدرم به «مسجد سلماسي» جايي كه امام خميني درس خارج فقه داشتند مي‌رفتم با آيت‌الله هاشمي‌رفسنجاني آشنا شدم. حضرت امام شاگردان زيادي داشتند، بسياري از مراجع فعلي جزو شاگردان ايشان بودند. مرحوم بهشتي، مرحوم باهنر و بسياري ديگر از چهره‌هاي سرشناس درجلسات درس حضرت امام شركت مي‌كردند. آقاي هاشمي‌رفسنجاني هم شركت مي‌كردند. در ميان چهره‌ها اما مشخص بود كه آيت‌الله هاشمي مورد احترام ويژه‌اي قرار داشتند. هوش سرشار، ذكاوت، توانايي‌هاي علمي واشرافي كه آيت‌الله هاشمي در مسائل فقهي داشت بسيارچشمگير بود. يكي از خصوصيت‌هاي اصلي ايشان اين بود كه علاوه بر درس‌هاي حوزوي كه معمولا در آن زمان طلاب فرامي‌گرفتند، در ساير مسائل اجتماعي هم مطالعات بسيار داشتند. در همان سال‌ها ايشان كتاب «سرگذشت فلسطين كارنامه سياه استعمار» را نوشتند و مقدمه بسيار خوبي عليه صهيونيست‌ها در اين كتاب نوشتند. از زماني كه امام نهضت اسلامي را در اواخر سال ٤١ شروع كردند ايشان در تمام مراحل همراه امام بوده ودر تمام سخنراني‌ها پيام امام را به مردم مي‌رساندند و عليه رژيم صحبت مي‌كردند. به همين دليل رژيم، ايشان را دستگير و به سربازي فرستاد، به خاطر دارم كه در همين پادگان حر كه به «باغ شاه» معروف بود ايشان را براي سربازي فرستاده بودند. تعدادي از آقايان از جمله شهيد آيت‌الله سعيدي، مرحوم خزعلي و آيت‌الله جنتي براي ملاقات با ايشان به همان پادگان رفتند. 

 روزنامه آرمان مطلبی را با عنوان « نفس‌ها ابر دل‌ها خسته و غمگین» به متین مسلم در ستون سرمقاله خود به چاپ رساند که در زیر بخشی از آن را مطالعه میکنید:

«هوا دلگیر، درها بسته، سرها در گریبان، دست‌ها پنهان/نفس‌ها ابر، دلها خسته و غمگین/درختان اسکلت‌های بلور آجین/ زمین دل مرده، سقف آسمان کوتاه/ غبار آلوده مهر و ماه/زمستان است.» آیت‌ا... هاشمی رفسنجانی به مثابه یک شخصیت ماندگار درتاریخ مدرن ایران و از معدود چهره‌ها در میان سیاستمداران یکصد سال اخیر است که فاصله چندانی میان حیات و مرگ او وجود ندارد. نبود فاصله به این اعتبار که هاشمی رفسنجانی در حیات چیزی برای پنهان کردن و فاصله گرفتن از مردمی نداشت که اینک و در پی فوت نابهنگام و تکان دهنده‌اش افشا شود. او همانی بود که از ابتدا می‌نمود با این تفاوت زمانی که در فراز و نشیب‌های روزگار دارای آن چنان جسارت، شهامت و اعتماد به نفس مثال‌زدنی همراه با مایه‌های قوی از بردباری بود که اگر اشتباهی مرتکب می‌شد ویا کوتاهی می‌کرد آنها را می‌پذیرفت و یا اگر ضرورتی برای تجدیدنظر در دیدگاه و یا مواضع شناخته شده‌اش احساس می‌کرد دراعلام آن به افکار عمومی تردید به خود راه نمی‌داد.آیت‌ا...هاشمی وزنه تعادل در ساختار سیاست ایران بود. او به‌رغم به دنبال داشتن عنوان رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام، آن‌طور که معمولا از سیاستمداران عرفی و معمول الحال انتظار می‌رود، حقیقت محض و صداقت ذاتی را فدای‌ مصلحت گذرا نکرد. بله سخت است گفتنش، اما آیت‌ا...هاشمی زمانی ایران و مردمانش را از وجود خود محروم کرد که بیش از پیش به او نیاز داشتند. آکادمیسین «صادق زیبا کلام» در باره این چهره ماندگار تاریخ ایران به درستی می‌گوید «هاشمی چون امیر کبیر، مصدق، بازرگان در تاریخ خواهد ماند». اما درباره آیت‌ا...هاشمی رفسنجانی یک تفاوت اساسی وجود دارد که اندک مخالفان کینه توزش را آزار و سیل دهها میلیون دوستدارش را حیرت‌زده و خوشحال خواهد کرد.

مطلبی با عنوان "هاشمی به مردم پشت نکرد" در ستون اول دفتر روزنامه ایران توسط ابوالحسن نواب منتشر شد:

روز گذشته همچون بسیاری از طرفداران آیت‌الله هاشمی در مراسم تشییع جنازه او شرکت داشتم و بر اساس همین مشاهدات است که معتقدم در 35 سال گذشته و بعد از تشییع جنازه مرحوم آیت‌الله بهشتی و وداع مردم با بنیانگذار کبیر انقلاب اسلامی، مراسم دیروز و خداحافظی مردم با آیت‌الله هاشمی بی نظیر بود. درباره این حضور گسترده و راز محبوبیت مردمی آن مرحوم شاید تحلیل‌ها و تفسیرهای مختلفی انجام شود و هر کسی از زاویه نگاه خود به این مراسم بپردازد. با این حال آنچه به نظر من قابل توجه و تأمل است، رابطه متقابلی است که بین هاشمی و مردم وجود داشت؛ رابطه‌ای که دیروز تجلی آن به وضوح مشهود بود. بی جهت نیست که این همه جمعیت برای بدرقه با او به خیابان آمدند و پیکر او را تا مرقد مطهر امام(ره) همراهی کردند. این محبوبیت ریشه در نگاهی است که آن مرحوم به مردم و نقش‌آفرینی‌های آنها در تحولات سیاسی و اجتماعی داشت.

علی ولی زاده ستون یادداشت روز  روزنامه خراسان را به مطلبی با عنوان  بی توجهی پوتین به«آخرین پیام هاشمی» آمریکا اختصاص داد که در ادامه می خوانید:

وداع تاریخی ایران با آیت ا... هاشمی رفسنجانی پیام های متعددی داشت که در این مختصر نمی گنجد، تشییع جنازه آنچنان با شکوه و پرجمعیت بود که نمی توان برای آن به جز «وداع تاریخی ایران» در این مقطع نام دیگری انتخاب کرد.
همه بودند از رهبری معظم انقلاب، رئیس جمهور تا مردم عادی و نه فقط تهرانی ها بلکه از سراسر ایران و حتی برخی شخصیت های خارجی حضور داشتند و این نوع حضور مولفه های یک مراسم ویژه را در قاب مراسم ها به تصویر کشیده که دارای تفاسیر گوناگون است.
ارتحال آیت ا... به دلیل ناگهانی بودن برای مردم ایران شوک آور بود و همین شوک در مراسم وداع برای جهانیان ایجاد شد. آنان باور نداشتند این چنین شکوهی ملت خلق کند.
نکته بسیار مهمی که در مراسم تشییع به یادگار مانده قدردانی و قدرشناسی مردم از خدمت بود. مراسم دیروز نشان داد خدمت قابی است که در طول زمان پیر نمی شود و همچنان جوان در قاب دل ها باقی می ماند.
مراسم دیروز بیشتر از آن که بدرقه یک عالم مجاهد، مفسر قرآن و مدیر مدبر ومخلص باشد، عیاری بود برای وفاداری مردم به انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی، آن ها آمده بودند تا یار امام انقلاب، عضو شورای انقلاب، رئیس مجلس شورای اسلامی، رئیس جمهوری در 2 دوره، فرمانده جنگ و رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام را تشییع کنند، شخصیتی که از استوانه های انقلاب از قبل از پیروزی بود و در حالی که رئیس مجمع تشخیص مصلحت نظام بود به دعوت حق لبیک گفت. حضور مردم برای یک شخصیت این چنینی را در نگاه منصفانه باید به نظام متوجه دانست و باید گفت این نوع مراسم نظرسنجی واقعی برای نظام است و نه غیر آن. چرا که همه آن ها که دیروز برای بدرقه این یار دیرین انقلاب به خیابان آمده بودند ورای همه اختلاف نظر ها و سلیقه هایی که با هم داشتند در یک چیز متفق القول و هم نظرند و آن هم این که «هاشمی هیچگاه در حفظ و رعایت مصلحت نظام تردیدی به خود راه نداد هرچند با شیوه و سبک و سیاق خودش.»

روزنامه آفرینش مطلبی را با عنوان «"ققنوس انقلاب" همچنان زنده ست» در ستون سرمقاله خود به قلم حميدرضا عسگري اختصاص داد:

با هر روش و بياني كه سعي شد تا در مورد رحلت استوانه تواناي انقلاب قلم فرساييم نشد، چرا كه به فوت ايشان باور نداريم. هر عقل سليمي مي‌داند كه "هاشمي" تنها يك شخص نبود، بلكه مشي و طريقتي را بنيان نهاد كه حركت در مسير او هرگونه افراط و تفريط، را از بين خواهد برد و سرمنزل مقصود را به ارمغان خواهد آورد.

"آيت الله" ، ققنوس بزرگ نهضت انقلاب بوده و هست. ققنوس پرنده‌اي است كه بر آتش بنشيد و بسوزد و از خاکسترش ققنوس ديگري متولد گردد. ازاين حيث آيت الله هاشمي "ققنوس انقلاب" ما بود و درادوار مختلف اين آتش را به جان خريد تا آرمان‌هاي انقلاب، خواسته‌هاي امام(ره) و رهروي از رهبرمعظم انقلاب زنده بماند. اين تعابير مصداق فرهنگ "مرده پرستي" مرسوم نيست! و اثبات زنده بودن "هاشمي" را بايد از كلام بنيان گذار انقلاب اسلامي برداشت كرد كه فرمودند: «هاشمي زنده است، چون نهضت زنده است».

"هاشمي" در60 سال مبارزه سياسي همچون ققنوس سوخت و بار ديگر زنده شد. چه آن زمان كه نهضت انقلابي هنوز آغاز نشده بود و چه در جريان قيام خرداد 1342، چه پس از آن و در جريان مبارزه مسلحانه و چه پس از اين دوره و تا پيروزي انقلاب، هميشه و در همه حال در ميدان سياست و همراه امام خميني (ره) بود. مرد روزهاي سخت و سرنوشت ساز، مرد تنهايي امام و امت كه با لبخندي پر معنا از سد تمامي مشكلات و دسيسه‌ها عبور مي‌كرد.

"هاشمي" يار و همسنگري وفادار براي رهبري بود و در حساس ترين لحظات تعيين كننده پايش نغلزيد و ثابت قدم به رهروي از ولايت فقيه وفادار ماند. فقدان جسماني هاشمي را مي‌توان در كلام حضرت آيت الله خامنه اي در پيام تسليت ايشان ملاحظه نمود آنجا كه فرمودند: «با فقدان هاشمي اينجانب هيچ شخصيت ديگري را نمي‌شناسم که تجربه‌اي مشترک و چنين درازمدت را با او در نشيب و فرازهاي اين دوران تاريخ‌ساز به ياد داشته باشم.»

برچسب ها: سرمقاله
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار