امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
روزنامه های امروز سخنان دیروز رهبر انقلاب در پاسخ به تهدیدات ترامپ را در کانون توجه قرار داده اند. در همین حال، در یادداشت ها و تحلیل های گوناگون، نسخه های متفاوتی را برای برخورد با دولت جدید امریکا پیچیده اند. همچنین برخی موضوعات سیاسی داخل نیز همچنان جذاب است.
به گزارش «تابناک»؛ روزنامه های امروز سخنان دیروز رهبر انقلاب در پاسخ به ترامپ را در کانون توجه قرار داده اند.
حسن رشوند در یادداشتی در روزنامه جوان با عنوان «ایرانی با تهدید بیگانه است» نوشت: «تهديد بيروني قابل تصور نميتواند باشد، چرا كه تقويت درون در واقع سلب هرگونه تهديد از بيرون است و ضعف در وجود يك فرد يا سيستم، يعني پذيرش هرگونه تهديد قابل تصور كه ميتواند امنيت فردي يا اجتماعي فرد يا يك نظام سياسي را به مخاطره اندازد.
برداشت آیت الله خامنه ای از تهدید همان برداشتي كه مسلمانان صدر اسلام در كنار پيامبر با وعده الهي در جنگ بدر از دشمن در ذهن خود ترسيم كرده بودند. آنجا كه وقتي عده و عده و ساز و برگ دشمن، نتوانست آنها را به وحشت اندازد و در مقابل دشمن با نيروي اندك و تجهيزات ناچيز، بيمحابا و بيدرنگ در صف تا بن دندان مسلح دشمن زدند و تهديد آشكار لشكر ابوسفيان را دفع كردند. در چنين برداشتي نه اينكه تهديد نيست، بلكه در مقابل ظرفيتهاي بزرگي كه وجود دارد، تهديدي ديده نميشود كه ترس در آن بر انسان مستولي گردد.
ملت ايران آن زمان كه رابرت گيتس مقام بلندپايه امنيتي كاخ سفيد با كينه و از روي عداوت تمام گفت: ايراني معتدل، ايراني است كه مردمان آن با گلوله كشته شده باشند، دانست كه ساختار قدرت در امريكا به گونهاي ترسيم شده است كه هيچ ملت مستقلي را در جهان برنميتابد و به كمتر از نابودي آنها رضايت نميدهد. وقتي مردم ايران ميبينند كه سناتور «مارك كرك» در حمايت از تحريمهاي جديد در اواخر دولت «اوباما» به صراحت ميگويد: «اشكالي ندارد اگر غذا را از دهان ايرانيان بيگناه بيرون بكشيم»، به اين باور رسيد كه نبايد به دستكش مخملي در دستان چدني هيچ مقامي در امريكا خوشبين بود.»
روزنامه کیهان نیز در خبری با تیتر «لدین: هستهای بهانه است با اصل انقلاب اسلامی مسأله داریم» نوشت:« مشاور اسبق امنیت ملی آمریکا اذعان کرد موضوع هستهای بهانهای بیش نیست و این رژیم با خود ایران مشکل دارد.
مایکل لدین از حامیان آشوب نیابتی سال 88 در مصاحبه با رادیو فردا، با این پرسش مواجه شد که «آینده توافق هستهای را چگونه میبینید؟». او در پاسخ گفت: این سؤال غلطی است، برای اینکه مشکل آمریکا خود ایران است و نه توافق هستهای. آنچه اهمیت دارد این است که ایران، بزرگترین حامی تروریسم در جهان نباشد و دست از تولید سلاح اتمی و موشکهای بالستیک بردارد؛ صادقانه بگویم بهترین کار این است که دست از سر دادن شعار مرگ بر آمریکا بردارد.»
طرح از روزنامه شهروند
سيدعلي ميرباقري استاد دانشگاه نیز در یادداشتی در روزنامه شرق با عنوان «ترامپ؛ فرصتی برای ایران» نوشت: «مهمترین تکیهگاه تصمیمگیران ایران و همه طرفها در عبور از توفان ترامپ، ضدیت افکار عمومی با وی است. این منطق تغییرناپذیر سیاست است که هر تصمیم و اقدامی در صورتی که مبتنی بر رضایت و خواست مردم نباشد محکوم به شکست است. اکنون نیز دیپلماتهای ایران در مواجهه با موجهای تهدید ترامپ نهتنها حمایت افکار عمومی ایران را پشتسر دارند، بلکه بخش بزرگی از افکار عمومی جهان غرب با آنها همراهی میکند و این همصدایی را به شکل رسا میتوان در دنیای رسانههای مجازی و شبکههای اجتماعی شنید.
تهران دو گزینه بیشتر پیشرو ندارد؛ اول اينكه با روش انتقامجویی، همان رفتار ترامپ را تکرار کند و هر شهروند آمریکایی را به چشم یک دشمن ببیند و با دستبند راهی زندان کند. راه دوم این است که مقابل سیاست تندخویی و خشونت ترامپ، رفتاری توأم با آرامش و عقلانیت به نمایش بگذارد. بزرگترین هدیه و کمک به ترامپ این است که جبهه مقابلش رفتارهای غیرعقلانی و احساسی او را تکرار کند. خواست اصلی تیم ترامپ نیز همین است که آرامش و اعتدال را در تصمیمگیرندگان ما برهم بزند.
کافی است به اظهارات دستياران و مشاوران او نگاه شود، تکتک سناتورها و ژنرالهای همراه ترامپ در این مدت از بهبود چهره بینالمللی ایران ناراحت هستند و بزرگترین جرم اوباما در نگاه آنها این است که ایران را از محور شرارت بوش و لیست سیاه کنگره خارج کرد. در این وضعیت حفظ چهره صلحطلب و اعتدالی ایران یک ضرورت تاریخی است.»
روزنامه قانون نیز در گزارشی با عنوان «قانون بالاتر از ترامپ» به بررسی دلايل حقوقي ناکامی رئيس جمهور ايالات متحده در اجرای دستورالعمل ممنوعیت ورود اتباع هفت کشور به آمریکا پرداخته است. در بخشی از این گزارش می خوانیم: «استدلال موجود در تمام شکایتهای صورتگرفته از دستورالعمل اخیر دولت آمریکا، حاکی از نقض شدن قانون اساسی این کشور بوده است. دادگاه فرجام فدرال با درخواست تجدیدنظر دولت آمریکا برای ابقای فوری فرمان محدودیت سفر به آمریکا، مخالفت کرد. همواره نهادهای مدنی در آمریکا از قدرت بالایی برخوردارند و حتی گاه افشاکننده فساد سیاسی و اداری مراجع دولتی، همین نهادها هستند. نخبگان علمی آمریکا دستورالعمل اخیر دولت را تبعیضآمیز، مغایر منافع ملی ایالات متحده و تحمیل کننده بار اضافی بر اعضای جامعه علمی دانستهاند. در نظام حقوقی کامنلا، بیش از اعتنا به قوانین موضوعه، رای قاضی ملاک عمل است. بر این اساس، قدرت نهاد قضایی در آمریکا بسیار بالاست.»
پایان رویای اشرافیت
روزنامه آفتاب یزد در گزارشی با تیتر «پایان افسانه اشرافیت هاشمی» نوشت: «غلامعلی رجایی مشاور مرحوم آیتالله هاشمیرفسنجانی در کانال تلگرامی خود مطلبی از سادهزیستی آیت الله هاشمی نوشته با این عنوان که:" هفته گذشته که با جمعی از دوستان انجمن اندیشه و قلم به بیت آیتالله هاشمی عزیز رفته بودم، فرصتی پیش آمد تا از اتاق شخصی ایشان فیلم مختصری بگیرم. آقای هاشمی پس از ترور، به دستور امام از منزلشان به این خانه در کنار حسینیه جماران منتقل شده و در این منزل اجارهنشین بودند.
در این بازدید، دیدن چند پشتی ساده موجود در اتاق و مبل رنگ و رو رفته قدیمی که ایشان بر آن می نشست مرا متأثر کرد. خدا انصاف بدهد به کسانی که دم از زندگی اشرافی وی میزدند. ... در مصاحبه ای گفتم حدود دو سال قبل وقتی دکتر علی مطهری را به خانه جناب هاشمی بردم، قبل از ورود حاج آقا به سالن پذیرایی، دکتر مطهری برای لحظاتی خیره خیره به اطراف مینگریست. علت را که پرسیدم، گفت بیش از بیست سال است اینجا نیامدهام و عجیبه که با همون وسایل و به همون صورت مانده است."
مشاور هاشمی علاوه برنوشتههای کانال تلگرامیاش، در گفتگو با ایرنا پرده از ابعاد دیگری از زندگی هاشمی نیز برداشته و گفته: "در دهه 80 میرولد رئیس دیوان محاسبات کشور گفت، مقامات از او خواستند تیمی تشکیل داده و راجع به ثروت آقای هاشمی و فرزندانش تحقیق انجام شود و اگر احیانا سوءاستفادهای صورت گرفته است گزارش شود. او 200 ساعت با افرادی که علیه آقای هاشمی و فرزندانش شایعهپراکنی میکردند صحبت کرده است. به اندازه یک پر کاه هم چیز مستندی علیه هاشمی و خانوادهاش پیدا نشد. این موضوع را به مقامات گزارش کرده است."
وی ادامه داده: " آقای هاشمی حدود سه سال پیش یکبار از من سوال کرد که آقای رجایی حقوق شما چقدر است؟ مبلغش را گفتم؛ پاسخ داد: "حقوق من کمتر از حقوق شماست." تعجب کردم و فردای آن روز از قسمت مالی مجمع سوال کردم. متوجه شدم آقای هاشمی نصف من حقوق میگیرد، یعنی کمتر از ماهی دو و نیم میلیون تومان. آقای هاشمی همچنین 30 سال در دانشگاه آزاد خدمت کرد و حتی یک ریال هم از آنجا حقوق نگرفت."»
طنز
روزنامه شرق در مطلب ظنزی با عنوان «تریاک روسی رسید» نوشت: «آدم واقعا میماند چه بگوید. این روسها دستبردار نیستند. دیگر میخواهند چیکار کنند؟ توی سیاست خارجی که منافع مشترک دارند همیشه بهنفع خودشان عمل میکنند. توی دریای خزر که منافع مشترک با ما و دیگران دارند آب خزر را گلآلود میکنند تا هم ازش کره بگیرند، هم کل سطح منابع انرژی زیر آب را برای خودشان بردارند (باز صد رحمت به ترکمانچای)، بعد، از کل سطح آب هم ١٣ درصد بیشتر برای ما قائل نیستند (حالا شما نگویید حق گرفتنی است، نه دادنی. ما مطمئن هستیم در مذاکرات چند سال پیش که انجام شد، همین ١٣ درصد را هم مذاکرهکنندگان ما نگرفتند، بلکه آنها دلشان سوخت و دادند)، نیروگاه بوشهر هم که عملا تنور روسیه است و همیشه گرم نگهش میدارند (درواقع اگر برای ما نیرو ندارد، برای آنان که پول دارد). (پرانتز دوم: همین هفته آلمان دوتا نیروگاه در همدان به بهرهبرداری رساند که کلا ساختش شش ماه طول کشیده بود!)، حتی در همین مسئله سوریه هم در آخرین لحظه با ترکیه رفتند ماهعسل تا مسائل سوریه را حل کنند. حالا هم تسنیم گزارش داده که «دانشمندان روسی موفق به ساخت دارویی شدند که از احساس شادی در معتادان به مواد مخدر جلوگیری میکند. این یافته میتواند اولین داروی روسی برای مبارزه با اعتیاد به مواد مخدر بهشمار آید». بفرما. این روسها کلا ضدحال هستند. حتی ماده مخدری ساختهاند که مخدر است، اما آن حال خوش را به معتاد نمیدهد. یعنی چی؟ یعنی آزار دیگر. مثل اینکه آفتابهای بسازند که آب توش جمع میشود، اما دسته و لوله ندارد. کی روسیه به ما حال داده؟ که پای بساط بدهد؟ ما نمیدانیم. والا. ما اگر معتاد بودیم به جنس چینی روی میآوردیم (حداقل مطمئن بودیم تریاک پلاستیکی است)، اما جنس روسی نمیزدیم. چون اگر جنس روسی مثل سیاست روسی باشد، ما میزنیم، اما هوا نمیرویم و بیشتر تو خودمان فرومیرویم.
وصیت: سوفیا... عشق من... یادت باشد من معتاد اصل جنس هستم؛ یعنی معتاد تو، اما من اگر معتاد شدم تو به پای من بنشین تا من ترک کنم، اما اگر یک درصد مواد روسی زدم - مواد که هیچی، سیگار روسی روشن کردم- دیگر از من دل ببر و برو دنبال زندگیت، چون به من امیدی نخواهد بود. مگر به باقی تعهدات روسی امید هست؟ قربان تو؛ عاشق معتاد به تو؛ میدون دوم.»