روز 7 اسفند 1394 در تهران حادثهای شگفت رخ داد، از جنس همان که در دوم خرداد 76 اتفاق افتاده بود. انتخابات دهمین دوره مجلس شورای اسلامی و پنجمین دوره مجلس خبرگان رهبری در حالی برگزار شد که اصلاحطلبان همانند چند دوره اخیر، با رد صلاحیت گسترده نامزدهای مورد نظر خود روبهرو شدند و برای تدارک یک فهرست حداقلی نیز مشکلات بسیار داشتند.
از آن سو جناح مقابل به علت کثرت نفرات، تنها مشکل کاهش نامزدهای خود در حد یک فهرست 30 نفره برای مجلس و 15نفره برای خبرگان را داشت. و این یعنی که مشکلات دو طرف نشاندهنده وضعیت نامتعادل دو جناح بود و قرائن خبر از ضعف اصلاحطلبان و قدرت اصولگرایان میداد. فهرست جناح اصولگرا از نظر تعدد نیروهای کارکشته و به اصطلاح «ژنرالهای سیاسی» در حال انفجار بود. از آنسو اصلاحطلبان که تعداد کمی از نامزدهایشان از سد شورای نگهبان گذشته بودند، به همراه چند نفر از اصولگرایان معتدل را در یک فهرست گنجانده و نامش را «امید» گذاشتند و به مصاف تیم اصلی اصولگرایان فرستادند. در انتخابات مجلس خبرگان نیز فهرستی با محوریت آیتالله هاشمی رفسنجانی – که در انتخابات دوسال قبل از آن صلاحیتش برای نامزدی انتخابات ریاست جمهوری از سوی شورای نگهبان رد شده بود – شکل گرفت.
هردو جناح لیستهای خود را به مصاف همدیگر فرستادند، اصولگرایان با تبلیغات انبوه شهری و رسانههای قدرتمند و جناح اصلاحطلب نیز، با تبلیغاتی که کارگزاران آن مردم – از طریق شبکههای اجتماعی – بودند، خود را در معرض رایدهندگان قرار دادند. در این میان آیتالله هاشمی رفسنجانی و سیدمحمد خاتمی دو نفری که رسانهای هم نداشتند نیز بیشتر از طریق شبکههای مجازی پیام خود را به مردم تهران رساندند که «افراد هر دو لیست را انتخاب کنند» و «تکرار» کردند که «هر دو لیست».
روز هشتم اسفند به نیمه خود رسیده بود، که زمزمهها خبر از نتیجهای دور از انتظار میداد؛ فهرست امید، پیشتاز است و یک روز بعد مشخص شد که مردم تهران در انتخابات مجلس شورای اسلامی، اول نام 30 نفر فهرست امید را نوشتند و ژنرالهای اصولگرا در رتبههای 30 تا 60 توجه مردم را به خود اختصاص دادهاند، رتبههایی که هیچ تفاوتی با رتبههای 100 و 200 نداشت و همه سرمایههای اصولگرایی در شهر تهران از ورود به مجلس دهم بازماندند.
از آنسو، رای مردم تهران در انتخابات مجلس خبرگان نیز دستکمی از این نتیجه نداشت و از 5 نفری که حول محور آیتالله هاشمی به مردم عرضه شده بودند، 14نفر وارد مجلس خبرگان شدند و آیتالله جنتی دبیر شورای نگهبان نفر پانزدهم این نتیجه شد و دو استوانه محکم جناح اصولگرا(آیتالله شیخ محمد یزدی و آیتالله مصباح یزدی) نیز با خبرگان وداع کردند.
شوک وارده به اصولگرایان، آنها را به اظهارنظرهای عجیب واداشت و مردم تهران را اهل کوفه خواندند و راهیافتگان به مجلس خبرگان از این شهر را نیز«لیست انگلیسی.»
در پشت این عناوین تحقیرآمیز، اما یک حقیقت نهفته بود که مردم در برابر بیتوجهی و تحقیر، واکنش شدید نشان خواهند داد. اصولگرایان در سه انتخابات مجلس قبل از آن که به دلیل غیبت رقیب، پیروز انتخابات شده بودند، نشان نمیدادند که این پیروزی را مرهون حضور مردم در صحنه هستند. یعنی رفتار و گفتارشان چندان تناسبی با خواستههای مردم نداشت. آنها نسبت به نشانههای سمت و سوی تمایل مردم – که به طور کامل در روز هفتم اسفند نشان داده شد- نه تنها بیتوجه بودند، بلکه آن را انکار نیز میکردند.
به طور مثال اصولگرایان، شکست چندین چهره اصولگرا مقابل روحانی، نامزد اصلاحطلبان را پیروزی اصولگرایان میخواندند، ادعایی که حتی پس از هفتم اسفند نیز از آن دست نکشیدند و میخواستند پیروزی فهرست امید در سراسر کشور را نیز به نفع خود مصادره کنند. به غیر از این، نمایندگان تهران در مجلس، دو سال پس از روی کار آمدن دولت جدید هیچ توجهی به خواستههای مردمی که روحانی را برگزیده بودند، نکردند و اکثر چهرههای همسو با رای مردم به روحانی را از ورود به کابینه بازداشتند. و این درست نقطه جوشی بود که مردم را تهییج کرد تا سفیر رهبران تحولخواه و البته بیتریبون شوند و صحنه را آنگونه که خود میخواهند، بیارایند و در پاسخ به تحقیر و انکار خواستههایشان، صندوق رای را دوباره انتخاب کردند و البته به سیاستمداران مدعی مردمی بودن نشان دادند که سمت وسوی خواست مردم را ببینند و در رفتار خود نشان دهند، نه در گفتارهایشان و در پشت تریبونهای شعارزده. و این تاوانی بود که مردم تهران به چهرههای سیاسی کارکشتهای دادند که در مواردی فراموش میکردند که رای از که گرفتهاند و باید به چه کسانی پاسخگو باشند؟