ولیالله شجاع پوریان
اولین و مهمترین رسالت منتخبان شورای پنجم تهران، انتخاب شهردار تهران برای مدت 4 سال است. کلانشهر تهران، با مسائل، معضلات، مشکلات، توانمندیها و ظرفیتهای مختلفی مواجه است و از این رو به موازات افزایش وسعت و جمعیت، چالشهای زیستن در این کلانشهر نیز در حال افزایش است. یکی از نکات مثبت در شهرداری کنونی تهران که میتوانست در رفع مشکلات و معضلات پایتخت در دهه اخیر کارساز باشد، ثبات در مدیریت شهری بوده، به نحوی که در 12سال گذشته یک فرد در راس مدیریت شهری بوده و با همراهی شورای شهر همسو در همه مسائل، این امکان فراهم بوده تا با امنیت خاطر بیشتری برنامههای خود را در بخشهای مختلف اجرا کند. متاسفانه از این ثبات و فرصت 12ساله برای مدیریت کلانشهر تهران به خوبی بهرهبرداری نشد و امروز مشکلات و چالشهای شهروندان به مراتب از دهه پیش بیشتر است.
پر بیراه نیست که بگوییم مهمترین عامل در عدم موفقیت مدیریت شهری، رویکرد شهردار کنونی برای استفاده از شهرداری تهران برای رسیدن به ریاست جمهوری بوده است. شوربختانه بعد از پدیده احمدینژاد و انتخاب او به عنوان رئیس جمهوری بعد از حضور 2 ساله در شهرداری تهران، این ذهنیت قوت گرفت که شهرداری تهران میتواند سکوی پرتاب شخصیتهای سیاسی برای موفقیت در انتخابات ریاست جمهوری باشد. از اینرو قالیباف در همه 12سالی که به عنوان شهردار تهران فعالیت کرد، چشم از در ورودی «پاستور» برنداشت ودر همه این سالها نامزدی انتخاباتی بود که در شهرداری تهران نیز فعالیت میکرد. اگر احمدینژاد با پرداخت وام ازدواج، دادن بن به معلمان،و کمک به هیئتهای مذهبی ، گرفتن عکس یادگاری با کارگران شهرداری و فعالیتهای پوپولیستی دیگر، از رسالت اصلی شهرداری غافل ماند و از جیب بودجه شهرداری تهران به فعالیتهای تبلیغاتی پرداخت، قالیباف نیز در طول 12 سال تلاش کرد تا با اقدامات نمایشی و تبلیغاتی قدم در بهشت پاستور بگذارد.
اجرای برنامههای نمایشی و تبلیغاتی همچون جشنوارههای هفتگی برای استانها، کمکهای مالی به هیاتهای مذهبی و دعوت از اعضای شورای شهر مناطق مختلف برای بازدید از مترو، برج میلاد و دیگر برنامههای شهرداری تهران نشان داد برنامههای قالیباف بیش از آنکه متوجه حل مشکلات ساختاری شهر تهران و اصلاح زیرساختها باشد، متوجه انتخابات ریاست جمهوری است.
شهروندان تهرانی، کارشناسان شهری و فعالان سیاسی عواقب ناگوار انتخاب شهردار با انگیزه رئیس جمهور شدن را دریافتهاند. شاید اولین درسی که از این رویداد میتوان آموخت این است که برای شهر تهران شهرداری انتخاب شود که هدف و غایت او، نه انتخابات ریاستجمهوری و رسیدن به پاستور بلکه برنامهها و اقدامات زیربنایی و اصولی برای حل مشکلات شهر تهران باشد. بدیهی است اگر فردی برای شهرداری انتخاب شود که خود را مهیای انتخابات 1400 کند، آگاه یا ناآگاه به سراغ فعالیتهای زودبازده و تبلیغاتی خواهد رفت و نمیتوان انتظار داشت معضلات مهمی چون ترافیک، آلودگی هوا، توسعه حمل و نقل، کاهش آسیبهای اجتماعی و فرهنگی که نیاز به برنامههای بلندمدت و اصلاحات اصولی دارد، مورد توجه قرار گیرد.
بدیهی است گفتمان اصلاحات و اعتدال دارای چهرههای توانمندی است که دغدغه داشتن گزینه مطلوب برای هر انتخاباتی را برطرف میکند، از اینرو پیشنهاد میشود برای پاسخ به مطالبات شهروندان تهرانی و رفع مشکلات و دغدغههای اولویتدار شهروندان تهرانی، شهرداری انتخاب شود که تمام توان، انگیزه و وقت خود را برای شهرداری تهران به کار گیرد و مدل شهردار- رئیس جمهور در دستور او نباشد، در غیر این صورت نباید انتظار داشت اقبال شهروندان تهرانی به اصلاحطلبان در تهران تکرار شود.