1 )
شوشان: جشنواره فرهنگی خوزستان با همه ی توان در نمایش توانمندی و با همه ی نقص ها در برپایی و رسیدن به دستاوردها، به اتمام رسید. آن چه سبب می شود این گونه جشنوارها در ریل اصلی قرار گیرند و به هدف مورد نظر دست یابند ؛ نقد منصفانه است و بیان توانمندی در کنار کاستی. نه تخریب صِرف درمانگر کژی هاست و نه ستایشِ محض ، سبب پربارتر دیده شدن آن خواهد شد.
2 )
جشنواره فرهنگی خوزستان در قالب شب های فرهنگی هنری، همگرایی اقوام استان را در چارچوب برج میلاد به رخ کشاند؛ همبستگی ای که در بُعد استانی نمایان بود و قومیت های مختلف ، از عرب و بختیاری تا شوشتری و دزفولی و ... قرن هاست با "همزیستی مسالمت آمیز"، آن را به اثبات رسانده اند و نمایش این همگرایی در پایتخت در ویژه برنامه های مختلف، تاکید مجددی بود بر غنای فرهنگی خوزستان.
3 )
نمایشِ همه ظرفیت های فرهنگی استان به دلیل پیچیدگی و هم آمیختگی فرهنگی، انتظاری ناممکن است که نه در دو شب، بلکه در چاردیواری برج میلاد حتی هفته ها به تصویر کشیدنش دشوار است. صرفا "گوشه ای" از ظرفیت های فرهنگی در شب فرهنگی برج میلاد به نمایش درآمد که همین ظرفِ مکانی و زمانی محدود، سبب طنین انداز نشدن موسیقی دلنواز دزفول و .... در پایتخت شد.
4 )
پی بردن به ظرافت فرهنگی خوزستان، کوله باری می خواهد برای سفر ؛ نه از خوزستان به پایتخت، بلکه از پایتخت به مهد تنوع قومیت ها. به گوشه گوشه ی خطه ی خوزستان باید سفرها کرد تا با طبع زیبای استان و مردمانش و صمیمیت گیرای فرهنگ و رسومش آشنا شد و از دل شب ها و روزها ، راز امتداد آن را جستجو کرد؛ نه در دو شب و آن هم از کیلومترها دورتر.
چگونه می شود بی آن که در شوشتر بود موسیقی مقامی آن را درک کرد؟ چگونه می شود بی آن که در دل کوهسارها بود علت رنگارنگی لباس بختیاری ها و پیچ و خم های رقص محلی آن را پی برد که پر از حماسه است و شکوه. و چگونه می شود بی آن که چند شب در مضیفی میهمان میزبان غیرتمند عرب بود پی به راز طنین برخورد دله با فنجان برد؟ طنینی که فقط در زیستن در مضیف و در لرزش دستان ساقی ، به معنایش می توان پی برد نه در زیر ستون های سر به فلک کشیده برج میلاد.
5 )
نمایشِ گوشه ای از ظرافت ها و ظرفیت های فرهنگی استان در پایتخت، زمانی موثر است که دستاوردش به چنین سفرها و دلبستگی های مردمانی از سرزمین و استانی دیگر به خطه ی خوزستان، ختم شود وگرنه دل بستن به نمایاندن ناقص، آن هم در دو شب، بی آن که هدفی دنبال شود، اتلاف وقت و هزینه است. پس از این گونه جشنواره ها، چنین سوالی در ذهن ها متبادر می شود که تا چه حد متولیان توانسته اند با برنامه ریزی صحیح، از ظرفیت ها و هویت تاریخی و فرهنگی خوزستان در این دو شب برای شناساندن استان و توسعه گردشگری بهره ببرند؟
6 )
مقایسه یِ گذرایِ شب هایِ فرهنگیِ استان ها، نشان می دهد که با وجود تلاش متولیان خوزستان، دستاوردها فراتر از برج میلاد نرفته و شب های فرهنگی در همان چارچوب به فراموشی سپرده شد. شاید اندکی برنامه ریزی درون استانی، هزینه گزاف هیات 300 نفره استان را به ثمر می نشاند. برنامه ریزی در حد تدارک یک بروشور، یا دعوت از خوزستانی های پایتخت و فراتر از آن، خوزستانی های بنام و تاثیرگذار مقیم سایر استان ها؛ به منظور تحریک احساسات با دیدن غنای فرهنگی استان و رجعتی دوباره برای تلاش در مسیر سازندگی استان ؛ دستاوردی که "شب های فرهنگی تبریز " به نوعی به آن رسید و در مسیر پایتخت گردشگری کشورهای اسلامی در 2018، استان شان را به حرکت درآورد.
7 )
و اما نیم نگاهی به فرآیندِ شب هایِ فرهنگیِ تبریز، تا حقیقتی از پیشرفت آنان و حسرت خوزستانی ها در چرایی عقبگرد، هویدا شود: متولی اصلی شب های فرهنگی تبریز، نه استانداری بود نه ارشاد و نه حتی میراث. متولی شب های فرهنگی تبریز بر اساس چشم انداز ِ پایتختِ گردشگری اسلامی این کلانشهر در 2018 ، معاونت فرهنگی شهرداری تبریز بود و سایر ارگان ها هم بر این مدار حرکت کردند؛ حرکتی به سمت جذب سرمایه و سرمایه گذار. به همین دلیل سخنرانی معاونت فرهنگی این شهرداری در برج میلاد طنین انداز شد؛ بی پیرایه و با هیاتی 40 نفره. اما خبره و اهل فن، که به جای " تهران شناسی"، به "شناساندن تبریز" به تهرانی ها تلاش کردند و با اندک هزینه، بیش ترین دستاورد را ره توشه خود به تبریز نمودند.
8 )
ره آورد خوزستانی ها با هیاتی متشکل از هنرمند و بی هنر، مجادله ای بود که بر سر پوشاندن استاندار به چوقای بختیاری یا خوراندن قهوه در مضیف عربی رقم خورد. و البته چندان لزومی هم نداشت که فردی آشنا به فرهنگ و قومیت های خوزستان در کسوت یک استاندار، در برج میلاد چوقای استانش را بپوشد یا گلویش را به قهوه، تر نماید. بهتر آن بود که دوشادوش سرمایه داران و هیات های سرمایه گذاری، بازدیدی نماید و گذری کند. رهاورد شب های فرهنگی خوزستان در سایه بی برنامه گی ها و جدال های بی نتیجه، به جای ایجاد وحدت، بیشتر موجب پریشان احوالی و رقابت منفی گردید.
9 )
خوزستان نماد تمدنی کهن، مهد تشیع، خطه مقاومت، سرزمین اقوام و مخزن منابع طبیعی ایران است؛ رفتارها و منش های نخبگان و مدیرانش باید در حد و اندازه چنین ظرفیتی باشد. چه بسیار نخبگان و مدیران دیگر استان ها که با حسرت به داشته های خوزستان می نگرند چرا که جمیع جهات را برای سبقت در توسعه داراست الا همگرایی نخبگان و عدم برنامه ریزی مدیرانش. جشنواره هایی همچون شب های فرهنگی با همه ی همت مسئولین برای برپایی اش –، درس عبرتی باید شود تا زین پس با انسجام و برنامه ای مدون ، قدم در راه گذاشت؛ که اگر در سایر امور هم چنین راهبردی در پیش گرفته شود، بی شک نام تبریز در پایتخت اسلامی و یا نام اصفهان در پایتخت فرهنگی، پس از خوزستان خواهد آمد نه چون اکنون.