محمد كيانوش راد
دوست عزيزم دكتر حسن دادخواه استادِ زبان و ادبيات عربی ، خبر بستري شدن دكتر شيخ را به من دادند و فرمودند از او يادي كن . البته نوشتن در باره مراتب فضل و علم و دانش دكتر شيخ از نظر فقه و حقوق و فلسفه و ادبيات عرب ، خارج از توان من است ، اما دوستي و ارادت من به ايشان برايم افتخاري بوده و هست .
گفته اند ، كه ديدار و موانست و همنشيني با دو كس را مغتنم بايد شمرد . كسي كه ديدنش تو را به ياد خدا بيندازد و كسي كه از دانشش بهره اي بر گيري. دكتر محمد علي شيخ هر دو ويژگي را دارد. نسل استادان قديمي هم گويي با امروزي ها متفاوت است. او همدرس دكتر جعفر شهيدي نيز بود و اجازه اجتهاد را نيز در كارنامه خويش دارد. در اين ايام سوگواري به سراع تاريخ اسلام تاليف دكتر علي اكبر فياض رفتم. تاريخي مختصر و پر از نكته هاي ناب و كمتر شنيده شده. در مقدمه سخني چند از دكتر فياض آمده است كه " ديده نشده كه هيچگاه از دانش هاي خود با كسي سخن به ميان آورد. " ، امشب كه به سراغ مقدمه رفتم ، عجيب با آنچه از دكتر شيخ مي دانم مطابق يافتم. نسل استادان گذشته ظاهرا جور ديگر تربيت مي شدند.
دكتر شيخ نيز تواضعي بيش از حد دارد ، او مجتهد است و فرزند عالمي بزرگ . براي انتخابات مجلس خبرگان رهبري به ايشان پيشنهاد كانديداتوري از خوزستان يا تهران را دادم اما گفت نمي گذارند و نمي شود.
او را هيچگاه اهل خود نمايي و فخر فروشي نيافتم. كم سخن است و از جدل و لجاجت در بحث ، و معرفت نمايي و فضل فروشي خود را دور مي كند. دكتر شيخ متديني صاف و روشن ضمير است. اهل تظاهرنيست. قشري مسلك و ظاهريِ مذهب نيست. از خرافات و جعلّيّات هم هميشه دوري مي كند.
من در مجلس ششم اين سعادت را يافتم و چهار سال مداوم در كنار دكتر شيخ زندگي كردم. شيخ سه دوره متوالي نماينده مردم شوشتر بوده است . به صورت باورنكردني با سماجت اما آرام و متين ، آنگونه بي شك شايسته اوبود ، به دنبال حل مسايل و مشكلات شهرستان شوشتر بود. مورد احترام همه بود. بر خلاف عادت و رويه نامناسب تخريب رقيب در انتخابات نمايندگي ، رقباي او نيز در شوشتر با احترام با او برخورد مي كردند.
شيخ فرزند علامه محمد تقي شوشتري و نوه شيخ جعفر شوشتري شهير است. پيش از انقلاب نام علامه شوشتري را اولين بار به دليل نامه اي كه به دكتر شريعتي در نقد مطلبي در خصوص امام دوازدهم شيعيان نوشته بود ، شنيده بودم. ادب و تواضع و علم علامه شوشتري باعث شد تا دكتر علي شريعتي در مورد وي بگويد : " كوهي از علم در شوشتر تكيه داده است".
به دليل سخن شريعتي مي خواستم علامه شيخ را حداقل از نزديك ببينم. اواخر عمر علامه بود. صرفا براي زيارت ايشان به شوشتر رفتم. پيش از اذان در مسجد منتظر ماندم. فضاي مسجد عجيب حس پر از خوبي بود. آرام و پر شكوه، عطر حس خوب و سبكي سراسر مسجد را گرفته بود مسجد قديمي بودو شكل و شمايل مسجد و مردم بي هياهو و آرام شوشتر، آدم را به سادگي ها و بي آلايشي هاي اسلام راستين مي كشانيد. شوشتر دارالمومنين خوزستان است و هنوز هم بازار و مسجد و مردم شوشتر بوي خوش سنت ها را با خود دارند. هنوز هم بايد به شوشتر رفت و اين را با چشم جان چشيد.
در حالي كه بي صبرانه منتظر آمدن علامه بودم و به آستانه در مي نگريستم ، از كسي سوال كردم ، آقا كي مي آيد. گفت : مگر آقا را در محراب نمي بيني ؟ شگفت زده پيرمردي كهنسال را در محراب يافتم كه با چراغ مطالعه اي بر روي كتابي خم شده و در حال خواندن است. براي چه و براي كه مي خواند ؟ با چه انگيزه و هدفي ؟ دكتر شيخ نيز فرزند چنين عالم وارسته و بزرگي است. اما دكتر شيخ هميشه تا جايي كه من مي بينم ، خودش بود و هست.
جمعي از دانشگاهيان و فرهنگيان استان خوزستان بارها به دنبال برگزاري بزرگداشتي از ايشان برآمدند و هر بار با خنده اي نجيبانه از آن طفره رفتند. دكتر محمد علي شيخ يكي از مفاخر ما و كشور و استان خوزستان است . سلامتي ايشان را از خداوند ودود مسئلت دارم