شوشان: نگاه به جوانان امروز که کودکان دیروز هستند؛ پایین آمدن سن آسیب های اجتماعی مثل اعتیاد، قتل، خشم، خودکشی و سایر بزهکاری ها و نیم نگاهی به وضعیت امروز کودکان در آسیب های اجتماعی همگی نشان می دهد که آموزش و پرورش کشور در امر پرورش کودکان این مرز و بوم تا چه حد موفق بوده است؛ و به عبارت دیگر می توان گفت نتیجه بی توجهی و گذشتن از کنار امر مهم کودک پروری، پایین آمدن سن آسیب های اجتماعی در کشور بوده است.
بیش از نیمی از جمعیت کشور را کودکان و نوجوانانی تشکیل می دهند که در مرحله حساس تاثیر پذیری و ارتکاب آسیب های اجتماعی هستند و به جرات می توان گفت همین تعداد کودک و نوجوان بدون آموختن مهارت های اجتماعی و بدون آمادگی در برابر آسیب های اجتماعی با پشت سر گذاشتن این مرحله حساس وارد دوره جوانی خود می شوند.
خانواده به عنوان کانون مهم زندگی کودکان، نقش زیادی در تربیت کودکان دارد ولی بسیاری از خانواده ها به دلایل مختلف از جمله بی تفاوتی، عدم مهارت و درگیری با آسیب های اجتماعی در اجرای این نقش ناتوان هستند بنابراین آموزش و پرورش به عنوان نهاد جایگزین و مهم ترین سیستم آموزشی کشور بار اصلی این آموزش و تربیت را بر دوش دارد.
گفته می شود کشور توسعه یافته از مدار انسان توسعه یافته می گذرد و آموزش و پرورش به عنوان محور تربیت کودکان هر جامعه، نقش مهمی در پرورش انسان توسعه یافته دارد. بیش تر کارشناسان حوزه تربیتی کودکان هم بر این مهم تاکید دارند که توسعه و پیشرفت کشور تنها با توجه ویژه به امر پرورش و آموختن مهارت های اجتماعی به کودکان میسر می شود؛ چرا که توجه و رسیدگی آموزش و پرورش آسیب های اجتماعی باعث کم شدن آن ها می شود.
در حال حاضر در بسیاری از کشورهای پیشرفته دنیا کودکان از سه سالگی با هر ملیتی در کنار هم قرار می گیرند تا تربیتی اگر نگوییم یکسان، به هنجار پیدا کنند ولی همچنان در کشور ما کودکان قومیت ها دچار کج فهمی از یک دیگر و یا نسبت به اجتماع هستند و در حالی که سال ها است کارشناسان حوزه آموزش و پرورش نسبت به عدم کارایی سیستم تربیتی کشور و عواقب ناشی از آن هشدار می دهند، همچنان انفعال آموزش و پرورش را در بحران آسیب های اجتماعی کشور شاهد هستیم.
بی تفاوتی مسئولان کشور به بحث پرورش کودکان و آموزش مهارت های اجتماعی به آن ها، به طور مستقیم بر جامعه تاثیر گذاشته و تک تک افراد جامعه را در بلند مدت درگیر آسیب های اجتماعی گسترده خواهد کرد چنان که ملیکای بی گناه توسط نوجوانی به قتل می رسد که خود نیز قربانی همین سیستم آموزشی منفعل است و دامنه این ارتکاب همه جامعه خوزستان را درگیر کرده و در بهت فرو برده است.
نگاه تک بعدی و تنها توجه به آموزش و نادیده گرفتن امر پرورش، الگوهای آموزشی پر هرج و مرج، آموزش های بی برنامه و بی هدف، نحوه انتخاب معلمان و ضعف آموزش پرورش در جذب نخبگان علم همگی از دلایل عدم توفیق در امر پرورش نسل جوان کشور است ولی پرسش این جا است که برای برون رفت از این بحران اجتماعی، آموزش و پرورش چه برنامه هایی دارد.
چندی پیش فانی وزیر سابق آموزش و پرورش با اشاره به ضرورت های توجه به آسیبهای اجتماعی از نیاز سیستم آموزشی کشور به نهضت آموزش و پرورش سخن گفته بود و تلاش ها در پیشگیری از این آسیب ها را در رفع بسیاری از آن ها موثر دانسته بود؛ اگرچه پیش از این نهضت، به نظر می رسد خود وزارت خانه آموزش و پرورش نیاز به نهضت و توجه ویژه دولت ها دارد و تا زمانی که آموزش، پرورش، فرهنگ و هنر جزو اولویت های دولت ها نباشد، هیچ نهضتی نمی تواند گامی به اهداف تعیین شده اش نزدیک شود.
دو سال پیش شورای عالی رفاه و تامین اجتماعی، سند نظام مراقبت اجتماعی دانشآموزان را بین نهادهای درگیر امر آموزش و پرورش جامعه از جمله وزارت خانه های آموزش و پرورش، بهداشت، درمان و آموزش پزشكی و تعاون، كار و رفاه اجتماعی، قوه قضاییه و سازمان بهزیستی و دیگر تدوین کرد و اکنون باید دید در کنار این نهادهای مسئول، اداره پیشگیری در برابر آسیب های اجتماعی کشور که چند سالی از تاسیس آن می گذرد، تا چه حد توانسته در این مدت اندک در نهضت مورد اشاره فانی تاثیرگذار باشند.
همین امروز دبیر شورای فرهنگی کشور که زیر مجموعه ای از شورای عالی فرهنگی کشور است، از تدوین سندی راهبردی در حوزه تقویت فرهنگ عمومی با همکاری و مشارکت نهادی های زیر مجموعه بحث فرهنگ سخن گفت و اظهار امیدواری کرد با افزایش فرهنگ عمومی در جامعه به توسعه پایدار و همه جانبه برسیم؛ ولی آن چه که موالی زاده به آن اشاره نکرد، این بود که تاثیر تدوین سند دو ساله در بحث فرهنگ کودکان چقدر بوده که اکنون این شورا به تدوین سندی دیگر در حوزه فرهنگ عمومی روی آورده است.
از سوی دیگر باید پذیرفت که آموزش و پرورش تنها متولی امر پرورش افراد یک جامعه نیست و به علاوه توانایی رسیدن به این مهم را به تنهایی ندارد بنابراین در بحث آموزش و پیشگیری از آسیب های اجتماعی، صدا و سیما، رسانه و مطبوعات، اداره کل ارشاد اسلامی، تشکل های غیر دولتی و سازمان های مردم نهاد هر کدام به نوبه خود وظایف و تکلیف هایی دارند که با سوء مدیریت، یا از زیر این تکالیف شانه خالی کرده و بی تفاوتی از کنار آن ها رد شده اند و یا در قبال آن کوتاهی کرده اند.
صدا و سیما می تواند با فرهنگ سازی و الگوسازی درست به عنوان بازوی آموزش و پرورش در کاهش آسیب های اجتماعی گام بر دارد، با این حال سال ها است که صدا و سیمای کشور پا به پای آموزش و پرورش با بی تفاوتی و ساخت برنامه های کم محتوا، کودکان را به سمت کانال های ماهواره ای و استفاده نا به هنجار و آشفته از فضای مجازی سوق داده است.
همچنین با اشاره به جای خالی هنر در مدارس ایران با وجود تاثیر آن در تربیت اجتماعی کودکان، باید نسبت به خالی شدن مدارس از روح نشاط و آموزش پر محتوایی که وزارت ارشاد می توانست در ایجاد آن تاثیر بسیاری داشته باشد، تاسف خورد.
وقتی در دهه هفتاد در ایران، ماجرای قتلی توسط دو نوجوان ( شاهرخ و سمیه) کشور را در بهت فرو برد، کسی هرگز فکرش را نمی کرد که به سویی برویم که پدیده کودکان قاتل و قتل کودکان-دو شاخصه ای که در ماجرای شاهرخ و سمیه وجود داشت- به یک اپیدمی تبدیل شود.
چه بسا اگر آن زمان سیستم آموزشی کشور به فکر اصلاح خودش می افتاد و راه های نرفته تربیتی را با برنامه ای مدون طی می کرد، امروز به جای بحران قتل کودکان، کاهش چشمگیر آمار آسیب های اجتماعی را در کشور جشن می گرفتیم. آن چه که امروز درو می کنیم، در واقع جز حاصل فقدان تربیت در سیستم آموزشی ما و بی توجهی نهادهای دست اندرکار، به امر پرورش نمی تواند باشد.
قتل کودکانی چون آتنا، بنیتا، ستایش، ملیکا، اهورا و همچنین صادق و ارتکاب قتل توسط کودک 13 ساله و جوانان 18 تا 20 ساله همگی این بحث را پیش می آورد که آموزش و پرورش، صدا و سیما و وزارت خانه متولی فرهنگ و هنر کشور باید برگردند و به ساخته های پشت سر خود نظری بیفکنند.
امیدوارم پیش از آن که دنیا ما را با بی مهری های مان به یاد بیاورد و این رفتار و عادات جزو لاینفک فرهنگ این مرز و بوم شود، دست به اصلاح خود بزنیم و پیش از آن که برای هر اقدامی دیر شود، اقدامات مود نظر جامعه را پیاده کنیم.