شوشان / جمال درویش
همگان این جمله مرحوم آقای هاشمی رفسنجانی را به خاطر دارند که گفت حالا آدم با خیال راحت می میرد چون مردم راه خود را یافته اند .با شناختی که از شخصیت آن مرحوم در دست هست احتمالا منظورشان از " راه " راه اعتدال بود .
گرچه مرحوم آقای هاشمی در مقطعی از عمر سیاسی خویش (پس از پیروزی انقلاب اسلامی )در مواجهه با روشنفکران چپ ، لائیک ، مسلمان و حتی روشنفکران مسلمان معتدل و مسالمت جو ، از چهره های اصلی جناح رادیکال جامعه به شمار می رفت ولی تا جایی که به جناح بندی های میان روحانیان درون نظام مربوط می شود همواره موضع اعتدالی داشت .
گاهی اوقات یک کلمه یا اصطلاح پیش از اینکه دقیقا شناخته شود در جامعه رایج میگردد و بیشتر مردم که متاسفانه اهل تقلید کورکورانه هستند آن را بر زبان می آورند در حالی که هیچ شناخت دقیقی از آن ندارند . کلمه اعتدال نیز از این جمله است .
سخن از اعتدال گفتن بسیار ساده و راحت است اما گام برداشتن در مسیر عدالت و حتی اعتدال (میانه روی ) آن هم در عرصه سیاست کاری است بسیار مشکل . برای درک عمیق تر اصلی ترین شعار دولت حاضر ( صرفنظر از اینکه تا چه اندازه در عمل به شعار خود پایبند است) بهتر است نگاهی گذرا به نحوه رفتار سیاسی سه دولت سازندگی ، اصلاحات و دولت آقای احمدی نژاد بیندازیم و برای این کار باید دو حوزه داخلی و خارجی را مورد توجه قرار دهیم رفتار سیاسی دولت آقای هاشمی را در حوزه داخلی باید تقریبا خنثی و در حوزه خارجی در جهت تشنج زدایی ارزیابی کرد .
کابینه ایشان متشکل از تکنوکراتهای بود که تمایلی به ورود به بازی های سیاسی نشان نمی دادند جمله معروف آیت الله که "من خود به اندازه کافی سیاسی هستم از همکارانم در دولت انتظار کار دارم نه موضعگیری سیاسی " ماهیت غیر سیاسی دولت وی را در حوزه داخلی نشان میدهد. علاوه بر این هیچ گروه و جناح سیاسی هاشمی را وامدار خود نمی دانست و داعیه سهیم بودن در قدرت نداشت. لذا موازنه یا عدم موازنه قدرت میان جناحین سیاسی در آن دوران موضوعیت نداشت .
در حوزه سیاست خاجی نیز گسترش روابط دیپلماتیک با کشورهای جهان از جمله ارادتی که ملک عبدالله پادشاه پیشین عربستان سعودی نسبت به آن مرحوم داشت را می توان دلیل روشنی بر سیاست تشنج زدایی دولت هاشمی دانست .
دولت اصلاحات در حوزه خارجی همان سیاست تشنج زدایی هاشمی را با شدت بیشتری دنبال کرد از شعار گفتگوی تمدن ها که در تقابل با تئوری جنگ تمدن ها (تئوری ساموئل هانتینگتون)از سوی آقای خاتمی اعلام شد چیزی جز تشنج زدایی در سیاست خارجی را نمی توان استنباط کرد اما در حوزه داخلی میتوان دولت آقای خاتمی را آغاز طرح علنی موضوع عدم وجود موازنه قدرت میان دو جریان سیاسی در نظام و وامدار دانستن رئیس جمهور به یکی از جناحین و داعیه سهیم شدن در قدرت توسط آن جناح دانست. مخالفین اصلاحات برآنند که دولت خاتمی از مسیر اعتدال خارج شد .
دولت احمدی نژاد درهر دو حوزه کاملا رفتاری غیر متعادل و تشنج زا داشت خصوصا در حوزه خارجی هزینه های سنگینی را بر نظام و کشور تحمیل کرد که هنوز گریبان ملت از آن مشکلات رها نشده است .
با توجه به این سه رویکرد متفاوت میتوان گفت شیوه اعتدال شیوه ای است که هم در حوزه داخلی و هم حوزه خارجی رو به سوی آرام کردن فضا به منظور پیشبرد برنامه های اقتصادی دولت دارد ! سیاست اعتدال که دولت حاضر شعار خود میداند چیزی جز بازگشت به عصر هاشمی یعنی تشنج زدایی در حوزه داخلی و خارجی نیست البته با این تفاوت که دولت روحانی نمی تواند از جهت سیاسی خنثی باشد ،
جامعه امروز ایران این را از روحانی نمی پذیرد که توسعه را تنها از دریچه اقتصاد بنگرد حتی اگر مرحوم هاشمی امروز خود سکاندار دولت بود ناچار می شد ساز دیگری کوک کند و شرایط امروز جامعه را در برنامه های خود لحاظ نماید .
جامعه امروز ایران متشکل از دو جریان قوی سیاسی موسوم به اصلاح طلبی و اصولگرایی است که نادیده گرفتن هر یک از آنها در تصمیمات مهم حکومتی کاری نابخردانه و مشکل آفرین است ولی هر یک از این دو جریان سیاسی انتظاراتی دقیقا در جهت مخالف با جریان رقیب از دولت دارد.
اصولگرایان از دولت روحانی انتظار دارند انقلابی عمل کند و سخن از مذاکره و مصالحه و برد -برد و تشنج زدایی و این حرف ها نباشد زیرا تنها با عمل انقلابی است که میتوان اصول را حفظ کرد و اهداف انقلاب اسلامی را پی گرفت .اما اصلاح طلبان که تحقیقا شمارشان از اصول گرایان در حال فزونی است از دولت انتظار دارند آراء ده ها میلیونی آنها را جدی بگیرد و مرعوب توپ و تشرهای اقلیت نشود و در حوزه داخلی در جهت تقسیم متوازن قدرت و امکانات و فرصت های سیاسی -اجتماعی و اقتصادی میان آحاد مردم گام بردارد و در حوزه خارجی در جهت گسترش سطح همکاری با کشورهای جهان ، تا جایی که ممکن است به شیوه های مسالمت جویانه و دیپلماتیک اهداف انقلاب را دنبال نماید .
بازی در چنین زمینی نباید کار ساده ای باشد . مهمترین ویژگی دولت اعتدالی در حوزه داخلی باید برخورداری از سعه صدر و ظرفیت پذیرش همه جناح های سیاسی نظام در خود باشد. دولتی که چنین ظرفیتی نداشته باشد به یقین نمی تواند دم از اعتدال بزند ! از آنجایی که پیشرفت کار دولت منوط به انسجام و هما هنگی درونی است همین امر دولت (حتی یک دولت اعتدالی ) را به وسوسه می اندازد که افرادی را که در خط او نیستند بر کنار و افراد مطیع یا هم خط خود را جایگزین آنها نماید ولی این عمل نه با اعتدال همخوانی دارد و نه با توسعه ! تفاوت یک دولت اعتدالی با یک دولت رادیکال تنها در شدت و ضعف و تعداد اینگونه برخوردهاست !
به اعتدال باید نگاهی نسبی داشت نه مطلق. یعنی باید گفت دولت روحانی نسبت به دولت احمدی نژاد در بکار گیری اصلاح طلبان و نسبت به دولت اصلاحات در بکار گیری اصولگرایان منصفانه تر عمل میکند ! این رویکرد تا همین جای کار نیز نارضایتی هایی را در هردو جناح سیاسی به دنبال داشته است زیرا متاسفانه روحیه تمامیت خواهی همچنان در هردو جناح قوی است و همین امر حرکت بر خط اعتدال را با مشکل روبرو می سازد .
در عین حال چند سالی است که بعضی از سیاسیون باهوش و زمانسنج در مواضع پیشین خود تجدید نظر کرده و جریانی میانه را شکل داده اند تا جایی که از هم اکنون میتوان بعضی از کاندیداهای قوی ریاست جمهوری دوره سیزدهم را نمایندگان این جریان دانست .
دکتر علی لاریجانی که مدتی است حساب خود را از راست سنتی جدا و به جناح میانه رو نزدیک ساخته است به احتمال زیاد از جمله کاندیداهای دوره سیزدهم ریاست جمهوری و ادامه دهنده خط اعتدال خواهد بود . کلام آخر اگر زمان آن رسیده باشد که اصولگرایان نیروی اصلاح طلبان را جدی بگیرند و به جای حذف فیزیکی آنان از گردونه رقابت انتخاباتی ، در یک بازی جوانمردانه نتیجه را به رای مردم بسپارند و از سوی دیگر اصلاح طلبان نیز طریق تمامیت خواهی که از برجسته ترین نمادهای استبداد است را ترک گویند با این تغییر درونی است که میتوان امیدوار بود خط اعتدال در صحنه سیاسی کشور مان روز بروز پر رنگ تر و گریبان سیاست کشورمان از چنگ افراط و تفریط نجات یابد . جمال درویش