امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان – زمان بابادی شوراب : اواخر سال پنجاه و شش، در محله ما منزلی بود که اتاق هایش را به کارگران و افراد مجرد اجاره می داد.
در این خانه شخصی بسیار
متین و با خدا مستاجر بود
خیلی نماز می خواند، روزه
می گرفت و قرآن می خواند
برخی می گفتند او مشهدی
است، عده ایی هم می گفتند افغانیه و بعضی دیگر از روی لهجه اش او را کرمانی می پنداشتند،
خلاصه آخر مشخص نگردید کجایی است، چون با کسی ارتباط نداشت، صبح ها سرکار می رفت(از
خونه بیرون می زد)غروب هم که برمی گشت سرش در لاک خودش بود.
یک روز صدای آژیر ماشین
های آتش نشانی و آمبولانس در کوچه مان پیچید.
رفتم ببینم که چه خبر است؟و
موضوع چیست؟
گفتند این بنده ی خدا داخل
اتاقش بوده که چراغ نفتی اش ( وسیله گرمایش وپخت پز ان زمان ) آتش گرفته و سوخته و
مرده است.
در این حادثه میگفتند نیروهای
امنیتی(ساواک)هم حضور داشته و از این بنده خدا فقط یک کلت کمری بجا مانده بود.
آن زمان داشتن اسلحه به
شکل امروز رواج نداشت بخصوص کلت کمری که خیلی نادر و کمیاب بود، حتی تیموری هم که نیروی
شهربانی محسوب می شد کلت نداشت و با یک تسمه (تسمه پروانه کهنه ماشین)و گاهی باتونی
که داشت سوار دوچرخه در محله گشت می زد.