شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۵۰۶۵
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۹۶ - ۱۳:۳۵

شوشان - حبیب باوی ساجد : ابراهیم حاتمی کیا، فیلم ساز تضادهاست. این تضاد، تنها در آثارش نیست، بل در کردار و منش شخصی اش نیز هست. روزی سرمی دهد که : «من فرزند زمان خاتمی هستم»، روزی دیگر پرتاب می شود در آغوش دولت مهرورز!! روزی بر صحنه حکم قضایی علیه «عباس کیارستمی» قرائت می کند و روزی دیگر برای درگذشت کیارستمی می نویسد : «خداحافظ قلندر سینما».

روزی از مصائب اجتماعی ناشی از جنگ سخن می گوید و روزی دیگر در برنامه ی تلویزیونی هفت، علیه فیلم «آبادانی ها»ی‌ « کیانوش عیاری» بعلت ارائه ی تصویری از‌ مصائب جنگ داد سخن سر می دهد.

این مختصر تضادهای رفتاری اش را گفتم تا برسم «به وقت شام». یک فیلم متضاد. پسری که با پدرش اختلاف عقیده دارد، (موضوعی که بارها در آثار دیگرش شاهدش بوده ایم)، در طرفه العین، گوی سبقت را از تفکر و عقاید پدرش می رباید. تحول به این بزرگی چگونه باور پذیر است؟ اگر چنین راحت متحول می گردد، پس عقایدش چندان راسخ نیست، و اگر صاحب عقیده ی راسخی نباشد، دیگر گفت و گویش با پدر در آن سکانس ضد نور معنا ندارد.پدر از داد و فریاد«موج مرده» و «به نام پدر» به آرامش درون رسیده است، تا جایی که با شیخ (دشمنش) هم گفت و گو می کند و برای مرگش غمگین می شود، اماپسر چه؟

خب،پسر از همان اول در نگاه حاتمی کیا محکوم است و محتوم به تحول است. وقتی این عقیده ی کارگردان چنین از پیش طراحی شده اجراء می شود، چرا باید مخاطب آن همه وراجی ی پسر و پدر را بشنود و ببیند؟ نمی شد از همان اول پدر و پسر همدوش هم و هم عقیده ی هم باشند؟ حالا برویم به موضوعات دیگری از به وقت شام،داعشی هاچرا این قدر مضحک و کاریکاتوری اند؟ چرا این همه به داعشی ی بلژیکی ی فیلم سازمی پردازد که انگار همه ی فیلم،حوادث و آدم ها، مال فیلم همان بلژیکی ست! انگار ما شاهد یک فیلم در فیلم هستیم!

این آیا از ابتدا در ذهن حاتمی کیا بود؟ اگر بود مستلزم جزئیات دیگری ست که نیست، و اگر فیلم ساز بلژیکی و آن صحنه ی غیر انسانی ی سر بریدن ها،موضوع حاتمی کیا نبود، چرا این همه به او پرداخته و اساسأ توجه به پرداخت تصویری داعش و ضبط و ثبت جنایت های شان این همه برای داعشی ها مهم بوده و از درگیری جنگ غافل می شدند!؟ داعشی اسب سوار از کجا آمده؟ چرا این همه طنز شده؟ هواپیما چند ساعت در آسمان هست؟ بنزین آن چگونه و از کجا تأمین می شود؟

این همه تیراندازی در هواپیما چگونه باعث سرنگونی آن نمی شود؟ اصلا نمی دانم هواپیمای فرمان اتومات داریم که ضمنأ اتومات هم فرود می آید!؟ چگونه هواپیما در جای خود ده بار تاب می خورد!؟ مگر پراید است!!؟ ته هواپیما باز است و ما تأثیر باد بیرون روی آدم ها نیستیم،مگر این که به وقت سقوط!  میگ های روس چه می خواهندآن جا و چه کردند!؟دختر مسیحی ی بلال چیست آن وسط معرکه!؟ کمک خلبان عاشق چرا همه ی سرگذشت دختر بلال را پیش روی دختر و با صدای بلند برای علی تعریف می کند و این چه شکلی از معرفی آدم هاست!؟ و این مسیحی ی ارتشی ی سوری چرا اسمش بلال است!؟ در پایان علی چرا با چتر نپرید و ضمنأ هواپیما را هم با جلیقه ی انتحاری می توانست منفجر کند. علی چرا وسط معرکه این همه ویدیو برای همسرش ارسال می کند و اینترنت در آسمان و وسط جنگ؟! آیا آموزش نظامی ندیده اند که تلفن همراه نباید داشته باشند، چون امکان شناسایی شدن شان هست!؟ اصلأ بیایید همسر پا به ماه علی و تماس تلفنی شان را حذف کنیم،چه می شود؟!

ابراهیم حاتمی کیا باید متوجه شود، بهترین اثرش نه «چه» است و نه «به وقت شام»... بهترین اثرش، فیلمی ست که نه با پول،بلکه با احساس انسانی ساخته شده : «دیده بان». چرا نه خبری از احساس انسانی در به وقت شام هست، و نه نگاه انسانی ی فیلم ساز، با همه ی این که فیلم ظرفیت نگاه انسانی را داشت؟چرا باید با پسر و پدر همدردی می شود؟ باقی مهم نیستند؟ اگر نیستند چرا درباره شان فیلم می سازیم؟ حتما می گویید با شیخ همدردی شده،با بلال همدردی شده و بلال با مبارزان سیاسی بشار اسد هم همدردی کرده است. ولی باورکنید این ها همدردی نیست.این اجراءها روح ندارد. در فیلم «خانه ی دوست کجاست» پلانی هست که پسربچه ای زمین می خورد، دوستش برمی گردد، پاکن و مدادش را که از کیفش پرت شده اند بیرون،برمی دارد، توی کیف دوستش می‌گذارد، شلوار دوستش را می تکاند و... این پلان مغز استخوان را می سوزاند،از بس که جان دارد،روح دارد... اصلا سکانس دویدن رزمنده در دیده بان و انفجارهای پیاپی چرا این همه عالی ست؟!

ابراهیم حاتمی کیا سال۱۳۸۱برای نمایش فیلم «ارتفاع پست» به اهواز آمده بود،همان موقع که صراحتأ روی صحنه گفت : «از بین عدالت و تار مو، عدالت برای من مهم تراست»، در یک میزانسن و خلوت سه نفره (من حاتمی کیا و حمید فرخ نژاد)، یک فیلم کوتاه جنگی به کارگردانی من و «ماجد نیسی»را تماشا کردیم.

 از گفتنی های حاتمی کیا و فرخ نژاد بعد از این  که فیلم را دیدند چیزی نمی گویم، جز این جمله که حاتمی کیا گفت و هنوز در ذهنم هست : «شما که این جا بیش تر جنگ را حس کردید،چطور این همه نگاه انسانی به دشمن دارید؟»، (فیلم ما، پیش از سقوط صدام ساخته شده بود و موضوع آن در عراق می گذشت،حالا طبیعی ست، کلی فیلم با موضوع انسانی و برادری در عراق ساخته می شود، اما فیلم خط سرخ /صلح، را دو تا جوان بیست ساله در زمانی ساختند که هنوز حزب بعث بر سر کار بود. از این رو این خاطره را گفتم تا به این موضوع برسیم که ضعف بزرگ به وقت شام، نبود نگاه انسانی ست.. در سینمای جنگ به خصوص، نگاه انسانی بشدت مهم است. از پرداخت عظیم و انفجار و فیلم برداری آن چنانی مهم تر است. همان طور که دیده بان هنوز بهترین فیلم حاتمی کیاست. 

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار