شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۵۱۲۳
تاریخ انتشار: ۲۱ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۱:۲۷
جمال درویش

دهه مبارکه فجر انقلاب اسلامی ، خصوصا روز 22 بهمن ماه فرصت مناسبی است برای نگاهی دوباره به ریشه ها ! برای طرح سوالهایی مهم  از جمله  اینکه  چگونه یک انسان طاغوت می شود ؟ طاغوت یعنی چه؟ آیا از طواغیت هم اقدامات عمرانی و اقتصادی و اجتماعی مثبتی سر میزند؟ خواست اصلی مردم ایران در انقلاب اسلامی سال 1357 چه بود ؟ چه عواملی موجب قوی شدن ملت و پیروزی او بر طاغوت شد ؟ محوری ترین شعار مردم در انقلاب اسلامی چه بود ؟ و تا چه اندازه آن شعار تحقق یافته است؟

 دشمنان اصلی انقلاب اسلامی چه افراد یا گروه ها و رژیم هایی هستند ؟ و...در آموزه های دینی ما آمده است که همه آدمیان با فطرت پاک الهی از مادر زاده می شوند فطره الله التی فطر الناس علیها ... شاه نیز از این قاعده مستثنی نبود ، شاه طاغوت زاده نشد بلکه در گذر زندگی عواملی درونی و برونی از او یک طاغوت ساخت ! پیش از بررسی اجمالی این عوامل درونی و برونی بد نیست با مفهوم طاغوت آشنا شویم . 

مفهوم طاغوت را باید در مقولات اخلاقی و ارزشی جستجو کرد به عنوان یک واژه ضد ارزشی و ضد اخلاقی ! طاغوت کسی است که خود را برتر و والاتر از دیگر بندگان خداوند و همطراز پروردگار عالم میداند تا جایی که راضی شود دیگران را صرفا به جرم مخالفت با آراء و عقاید و تصمیمات او تبعید، حبس ، شکنجه و یا اعدام کنند . 

نمونه های طاغوت در تاریخ بشر بسیارند و گاهی آنان تمدنی پیشرفته از نظر عمران و آبادانی را نیز رهبری کرده اند نظیر فراعنه که تمدن با شکوه مصر تحت زعامت آنان بود .

 به عبارت دیگر طاغوت بودن یک سلطان ربطی به اقدامات اقتصادی و عمرانی وی ندارد این نکته را بدین سبب آوردم که داوران گاهی در مورد ارزیابی سلطنت پهلوی دچار افراط و تفریط می شوند عده ای بکلی پیشرفت های عمرانی و اقتصادی و اجتماعی عصر پهلوی را منکر و یا ناچیز قلمداد میکنند و عده دیگر این اقدامات را مستمسکی برای دفاع از آن دو طاغوت قرار میدهند ، هر دو گروه راه خطا میروند حق این است که عصر پهلوی مصادف بود با پیشرفت های گوناگون ایران  در ابعاد مختلف اقتصادی و عمرانی اما این موضوع ربطی به طاغوت بودن آن پدر و پسر ندارد !

حال به بررسی اجمالی عوامل تبدیل یک انسان به طاغوت میپردازیم .  عامل درونی همان نفس اماره ای است که در پی لذات دنیوی است و در این راه حدی نمی شناسد .اما عامل یا عوامل بیرونی ، هر چیزی است که کار نفس را راحت می کند و موانع را از سر راه او برمیدارند . ملای رومی می فرماید  نفس اژدرهاست او کی مرده است ؟ 

 از غم بی آلتی افسرده است   که در مورد شاه به سه مورد از این عوامل  اشاره میکنم 

1- فرهنگ تعارف و تملق که بیشتر عادت خواص این مرز و بوم (اطرافیان صاحبان قدرت) است مثلا همین لقب"  اعلیحضرت "  خدا میداند این کلمه چقدر بار منفی دارد و وسوسه انگیز است ! اعلیحضرت یعنی آقای آقایان ، سرور سروران ، بزرگتر از همه ملت ، بالاتر از هر کس و هر چیز  ... در نظر بگیرید هر روز و روزی چندین مرتبه به کسی این کلمه گفته شود و او هر طرف که رو کند عکس و مجسمه و القاب پر طمطراق خود را بر درو دیوار ببیند آیا در پوست خود میگنجد ؟ 

میگویند روزی یکی از وعاظ معروف تهران از زنده یاد  دکتر علی شریعتی پرسید چرا وقتی نام ائمه را بر زبان می آوری پیش از آن کلمه "حضرت" را بکار نمی بری ؟ چرا بجای حضرت علی می گویی علی (ع) و بجای حضرت امام حسین میگویی حسین (ع) شریعتی پاسخ داد در کشوری که فرد دیگری را "اعلیحضرت" میخوانند آوردن نام حضرت برای ائمه (ع) کار درستی نیست ! این فرهنگ تملق از شاه شخصیتی ساخت که در مصاحبه های خود اعلام میکرد من رسالتی آسمانی دارم ، گاهی به من الهاماتی می شود و از این قبیل داعیه های متافیزیکی یعنی خودش نیز باورش شده بود که نماینده خداوند در زمین است !  

2- عامل دیگر نقص در قانون اساسی مشروطه بود ، موادی از آن قانون راه را برای دیکتاتوری شاه هموار میکرد از جمله اصل 44 که شخص شاه را از مسئولیت مبری میدانست .در عجبم که سالها از این اصل،  تشریفاتی بودن مقام سلطنت و عدم دخالت شاه در حکومت استنباط می شد  حال آنکه معنای واقعی اصل 44 قانون اساسی مشروطه این است ... هیچ کس حق ندارد پادشاه را مورد سوال یا مواخذه قرار دهد... معنای کلمه مسئول واضح است ، شاه مسئول نیست یعنی کسی حق ندارد از او سوال کند ! و این در حالی است که همان قانون اساسی حداقل 10 وظیفه و حق را برای شاه در نظر گرفته بود از جمله  عزل و نصب نخست وزیر و وزراء (اصل 46) ، اعطای درجات نظامی و نشان و امتیازات افتخاری (اصل 47) ، انتخاب مامورین رئیسه دوایر دولتی از داخله و خارجه (اصل 48)، صدور فرامین و احکام برای اجرای قوانین... (اصل 49)، فرمانفرمایی کل قشون بری و بحری (اصل 50) و موارد دیگر ! آیا میتوان این اختیارات و حقوق را برای کسی قاعل شد و او را مسئول ندانست؟و پرسش از او را ممنوع کرد؟

ج- ناقص و ناتمام ماندن انقلاب م شروطیت: انقلاب مشروطه یک انقلاب ناقص و ناتمام بود اگر بخواهیم به زبان نسل امروز بگوئیم  مجاهدین انقلاب مشروطه بخش سخت افزاری نظام را به میزان زیادی سامان دادند اما بخش نرم افزاری آن را رها کردند .از جمله اینکه احزاب قوی و بزرگ که از سراسر کشور عضو گیری کنند و واسطه مشارکت آحاد مردم ایران در قدرت سیاسی شوند ، شکل نگرفتند .

در حقیقت مردم هیچ اهرمی برای دفاع از حقوق خود در مقابل تعرض احتمالی  دولت در اختیار نداشتند ! در حالی که همه به چشم خود تعرض اولین شاه مشروطه (محمد علی شاه قاجار )به حقوق ملت را دیدند . گویی مردم ایران همواره خطر را در ورای مرزهای خود جستجو میکنند و مدیران خود را مصون از خطا و گناه میدانند ! درگیریهای و آشوب های خیابانی پیروان احزاب برآمده از انقلاب مشروطه  موجب گردید مردم بجای تحمل شلوغ کاری  این اطفال نو پا تا رسیدن آنان به سن بلوغ ، آنها را در طفولیت سر ببرند ! و خیال مشروطیت را از داشتن فرزندانی به نام احزاب راحت نمایند ! لذا وقتی بار دیگر استبداد رضا خانی به حقوق ملت حمله ور شد کسی نبود تا نیروهای مردمی را علیه استبداد جدید سامان دهد ! و رضا خان یک بیک سربازان  این لشکر متفرق را شکار کرد و یا به اسارت خود درآورد و یا از سر راه خود برداشت.

مخلص کلام اینکه آن عامل درونی و زمینه های بیرونی از شاه طاغوتی ساخت که نام ساواک (سازمان اطلاعات و امنیت کشور )او بجای آرامش و اطمینان خاطر به ملت ، القاء کننده ترس و وحشت و اضطراب بود. مردم در سال انقلاب فرصت شناخت تفصیلی اهداف انقلاب را نداشتند بلکه بطور اجمال خواهان استقلال ، آزادی و جمهوری اسلامی بودند.

تلقی مردم از آزادی اجمالا از بین رفتن آن جو وحشت بود !  و وقتی از استقلال می گفتند عدم دخالت بیگانگان در امور کشورمان را اراده میکردند و کلمه جمهوری اسلامی نیز برای نسل انقلاب مرادف  با حاکمیت معنویت و اخلاق بود . صفا ،صداقت ، صمیمیت ، طهارت روح ، یکدلی و یکرنگی ، روحیه ایثار و از خودگذشتگی ،برادری ، رفع تبعیض ، وحدت کلمه در پرتو تبعیت از مرجعیت دینی و رهبری انقلاب اسلامی و امید تازه ، امید به آینده ای روشن انتظاری بود که مردم ایران از حاکمیت دینی داشتند و همچنان دارند ! با این عناصر میتوان ملتی خلق کرد که هیچ قدرتی را توان مقابله با او نباشد.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار