شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۸۵۳۱۰
تاریخ انتشار: ۲۷ بهمن ۱۳۹۶ - ۲۰:۰۹

شوشان :  حدود ساعت ۱۰ صبح ۲۵ بهمن ۱۳۵۷، چریک‌های فدایی خلق به سفارت آمریکا در تهران حمله کردند. بعد از این که خبر به حضرت امام خمینی رسید، ایشان این اقدام را تأیید نکردند. لذا دولت موقت کمیته‌ای برای صیانت از سفارت آمریکا به ریاست "ماشاءالله کاشانی" ملقب به ماشاءالله قصاب تشکیل داد تا چریک‌های فدایی را از سفارت اخراج کنند. این گروه مسلح با همکاری دیگر نهادهای مسلح، مثل ارتش، بعد از حدود دو ساعت کش‌مکش در نهایت توانستند چریک‌ها را از سفارت آمریکا بیرون کنند.

سولیوان در کتاب خاطراتش، "مأموریت در ایران" در این باره می‌نویسد:

باران گلوله از چند طرف به سوی سفارت سرازیر شد. این‌طور که پیدا بود، از ساعت‌ها پیش عده‌ایی با مسلسل‌های کالیبر 53 در پشت بام ساختمان‌های اطراف سفارت موضع گرفته بودند. بسیاری از شیشه‌های پنجره‌های سفارت در دقایق نخست تیراندازی شکست و قطعات شیشه به درون اتاق‌ها ریخت.

... به "ناس"، و وابسته‌ی نظامی سفارت گفتم به‌وسیله‌ی شماره تلفن‌هایی که از نخست وزیر و معاونان او گرفته‌اند، مراتب را به او اطلاع دهند.

...

گروهی از تفنگ‌داران را به کافه تریا در قسمت شمال غربی محوطه فرستادم و گروه دیگری را که بیرون محوطه بودند، به داخل آوردم که در قسمت اطراف ساختمان اصلی سفارت بودند.

...

حمله‌کنندگان ابتدا به طرف محل اقامت من هجوم بردند و عملیات آن‌ها در این قسمت نزدیک یک ساعت به طول انجامید.

... به‌تدریج همه‌ی ما به استثنای تفنگ‌داران و وابسته‌ی نظامی به طبقه‌ی دوم پناه بردیم و در این موقع بود که حمله به سفارت با تفنگ‌های پرقدرت ژ–3 آغاز شد. ما نمی‌توانستیم دفاع مؤثری بکنیم و تنها می‌باست حتی‌الامکان ورود مهاجمین به داخل ساختمان را به تعویق می‌انداختیم.

...

صدای به‌هم‌خوردن درهای آهنی تالار به گوش ما رسید. ایرانی‌ها به همدیگر شلیک می‌کردند. چنین به نظر می‌رسید که نیروی کمکی برای نجات ما در راه بود، اما معلوم نبود که قبل از حمله‌ی مهاجمین به طبقه‌ی دوم دفتر سفارت برسند.

چند دقیقه بعد مهاجمین از سد گاز اشک‌آور گذشته وارد ساختمان شدند... ایرانی‌های مسلح ما را به طرف اتاق انتظار هدایت کرده و با خشونت به بازرسی بدنی ما پرداختند... در این احوال یک گروه دیگر از افراد مسلح که ظاهراً از گروه نجات بودند، وارد شدند و بین آن‌ها و گروه اول کش‌مکش شدیدی در گرفت. در رأس گروه نجات، مرد جوانی بود که اسلحه‌ای با سرنیزه دست داشت و در رأس مهاجمین مردی با تفنگ کلاشینکف دیده می‌شد.

...

اوضاع بیرون ساختمان و محوطه‌ی پارکینگ خیلی به‌هم‌ریخته بود.

...

 تعدادی از افراد مسلح که دستمال چهارخانه به گردن داشتند، احتمالاً از گروه چریک‌های فدایی بودند...

اولین کاری که پس از رسیدن به این صحنه انجام دادم، رفتن به طرف مرد روحانی و دست دادن با او به‌عنوان سپاس‌گزاری بود. مرد معمم هم ظاهراً تحت تأثیر قرار گرفت و بر تلاش خود برای متفرق ساختن فدائیان افزود.

سپس به طرف یزدی رفتم و او هم به محض دیدن من از روی کاپوت پایین پرید و از وضعی که پیش آمده، با حرارت زیادی عذرخواهی کرد و به من اطمینان داد که اوضاع تحت کنترل است...

مأموریت در ایران، خاطرات ویلیام سولیوان، / خلاصه‌ی صفحات 270 تا 274.

متن کامل خاطره به‌زودی در کانال بازخوانی اسناد لانه‌ی جاسوسی قرار خواهد گرفت.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار