امام علی (ع): كسى كه دانشى را زنده كند هرگز نميرد.
شوشان - آرش قلعه گلاب :
به کجا می روید؟ بهشت همان جایی
ست که اجدادتان درگذشته اند. در همان خاکی بمانید که از آن بالیده اید. نصیب، بی گمان
سعادتی ست به نام مردن در خاک وطن. موطن شما، حتی اگر که از آسمانش آهن ببارد، بهتر
از قدم زدن زیر آسمان آبی برلین است. مرکل فرشته نیست. برگردید و به چهرهی مادربزرگ
هایتان بر قاب دیوار خانهی پدری خیره شوید. مادر بزرگ در قاب دارد گریه میکند. آن
مرگی که توأم با وطن باشد، شهد هزار سالهییست آمادهی سرکشیدن. آیلان نشانه بود.
برگردید و بر سر هر گذر، درختی به یاد آیلان بکارید. باشد که آیلان از آسمان برای تان
بوسهای بفرستد. در فرانکفورت، وین، بوداپست، آتن، لندن، واشنگتن و غرب، دست مردمی
را که به سوی شما دراز شد، گرم بفشارید و بر آن بوسه زنید. به خاطر داشته باشید گرمی
آن دستان را. با پای پیاده، دوباره به سوریه و عراق و افغانستان و سودان و ایران و
کوبانی و لیبی برگردید و به هنگام برگشت، یادتان باشد برای مردمی که با قلب بزرگ شان
به استقبال شما آمدند، قلب تان را جا بگذارید. خاک تشنهی سرزمین مادری؛ منتظر آن است
که با دستان شما، دوباره شخم و کشت و آبیاری شود. با بوییدن و بوسه زدن دوباره بر خاک
وطن است که می توان از زندگی سرشار و مست شد. غریق شادی تنها در سرزمین مادری و خانه
ی پدری ست که خاطرش گشوده می شود.
همچنان که شما به سوی غرب سرازیر
میشوید، این باران اشک آیلان است که بر سر شما می بارد. آن چه سرنوشت شماست، تنها
در موطن تان است که رقم می خورد و زندگی در غرب جای فراخی برای شما نیست. جای امن؛
آغوش مام وطن است. جایی که مردگان هزار ساله؛ هرروز نظارهگر شما هستند. اجدادتان غمگیناند،
در قبورشان آرامش ندارند و با هر گام شما به سوی غرب، تب سرزمین تان هر دم بالاتر میرود.
برگردید و تن این بیمار تب گرفته را پاشویه دهید. دست سرزمین تان را در دستان تان بگیرید
و از زمین بلندش کنید. تنها با دمیدن دوبارهی نفس تان در وجود سرزمین مادری ست که
این مادر خسته؛ جانی دوباره خواهد گرفت. غرب را غربیان برای خود ساخته اند و شما هیچ
سهمی از آن آبادی ندارید. تنها با نشستن بر ویرانه های سرزمین مادری و ساختن دوبارهی
آن است که می توانید سهمی از زندگی و لذت داشته باشید. آیلان نشانه بود. قطار وین مونیخ؛
قطار سرنوشت نیست.
آیلان: کودک مهاجر غرق شده در دریا