شوشان - فاضل خمیسی
دلار شد : ۵۵۰۰ تومان، حقوق ها ۶ و ۱۲ درصد اضافه شدند، یارانه بعضی ها قطع شد، سود بانک ها حرام است، سود بانک... ۲۱ درصد، موسسه... قلابی است، مردی بخاطر فقر زن و بچه اش را به آتش کشید، پیدا کردن شغل ناممکن است، حقوق ۵۰ میلیونی لو رفت، دماغ معلمان به خاک زده شد!! دندانهای فاطمه دختر زیبای، خوزستانی با چکش بیرحمی شکسته شد،۳۰ درصد مدارس خطر ساز و غیر استاندارد است، آیت الله آملی بجای صحبت از دره، مثال دریا را زد!!
ظریف، وزیر امور خارجه خندید! و گرفتار ریشش است، که آنرا چگونه اصلاح کند!! پیرزنی که پیاز رامهرمز میفروخت، از وزنه برجام در ترازو میگذاشت! پسرش آنطرفتر شیشه میکشید. سیب زمینی توی مزرعه گندید.
اصلا چه کسی گفته ملاک عدالت ورضایتمندی پول است؟ اصلا چرا ملاک پیشرفت پول است. آیا رفاه فقط در اقتصاد و پول قابل تعریف است.
اصلا چه ارتباطی بین آمار ناهنجاری ها اخلاقی ومعیار اقتصادی وجود دارد؟
به چه دلیل بانک های ما پر شده از روایات و احادیث و فرم محاسباتی اش از تراز بانک های یهود هم یهودی تر است.
آمدیم و اینکه دولتمردان در اداره جامعه ناکام شده اند، اصلا چرا توپ را در زمین دولت میاندازیم، دولت دارد؛ با زبان بی زبانی میگوید، من نمیتوانم!!
من نمیتوانم ، مردم را بخندانم!!، کار من به گریه انداختن است، حالا که به قدر کافی گریه کرده، بچه های خود را شکنجه کرده، بینی معلمانمان را شکسته و معشوقه های خود را به آتش کشیده ایم، باید راهی پیدا کنیم، که همدیگر را شاد و بخندانیم، بیسوادی که فرق ایمیل و ریمل را نمیدانست، تقریبا سه دهه، کلید دار زندان بود، و حالا با سبیل زده هنوز پشیمان نبوده و، حاضر است اینبار بجای کلید، شلاق هم بزند، او باید مثل یک جانی از جامعه سالم دور نگه داشته شود، اما نگران این هستم که او دوران کوتاه حبس خود را بخاطر خوش
رفتاری زود سپری کند.
ما اکنون نیاز داریم همدیگر را به آغوش بگیریم، و از نگاههای تند نهراسیم، صول و اصلاح و پسامدرن دردی را درمان نکردند، حتی صحبت های تکرار و پر از ابهام و دروغ وزرا بعد از جلسه هفتگی دولت دارد، تهوع آور میشود و توصیه پزشک روان درمان آنست که آنها را نبینیم...
زنگ سلسله مراتبی انسانها بصدا در آمده، و نوزادان همه به یک لحن گریه میکنند؛ امروز دیگر عصبانیت نوعی جنون است، و لبخند؛ زبان سلام!
امروزه دیگر نباید خشم، مبنای کردار باشد، و آزار رساندن به دیگران تحت هر عنوانی از ثروت اندوزی ناعادلانه گرفته تا ریا به رفتارهای پسندیده و توزیع نابرابر در قدرت، لازم است. به بدترین صورت افشا گردد.
وقتی میبینم، وضعیت شادی و رضایتمندی مردم کشورم حتی از فقیرترین کشورها پایین تر است، رابطه ای مستقیم بین فقر و شادی نمیبینم، اما میتوانم تشخیص دهم که رابطهای بین عدم رضایتمندی اجتماعی و تبعیض وجود دارد.
مصیبت بارتر آنست، که هنوز خیلی ها برای ابقا و تقویت این عوامل تبعیض پافشاری دارند، و این معادله را ایجاد میکند که بین عوامل تبعیض و عوامل کنترل سلامت سیاسی و اجتماعی رابطه معنا دار وجود دارد.
مفاهیم مهربانی، احترام، دلسوزی، و احساس مسولیت اجتماعی از نوع دولتی و حاکمیتی نیستند، که با فراز و فرود سیاستها دستخوش فرومایگی یا تلالو قرار گیرند، این حالتها برآیند فطرت انسانی هستند، که لازم است توسط مردم پاسداشت شوند، شاید حال ما مردم بسان آن خانواده ی پر جمعیتی است، که پدر خانواده در بستر بیماری است و بی خبر از اوضاع بیرون هنوز امر ونهی میکند ، پس خواهران و برادران خانواده باید با رعایت حال پدر تا خوب شدن مواظب همدیگر باشند، به همدیگر کمک کنند، بر هم خشم نگیرند و کوچکترها را بیشتر مراقب کنند، تا از این مرحله سخت زندگی بدون تلفات خارج شوند.