صحنه سیاسی ایران از ابتدای شکل گیری انقلاب اسلامی تاکنون محل مواجهه و مقابله دو جریان اصلی بوده که در دهه اول انقلاب تحت عنوان چپ و راست شناخته می شدند و در ادامه سیر تحولات سیاسی و حزبی در جمهوری اسلامی تبدیل به احزاب اصلاح طلب و اصولگرا شدند که البته طی سالیان اخیر جمعی از این دو جریان جدا شده و تلاش دارد تحت عنوان «جریان اعتدالگرا» راه و روش خود که آن را برگرفته از محسنات دو جریان می دانند، دنبال کنند.
تابناک: صحنه سیاسی ایران از ابتدای شکل گیری انقلاب اسلامی تاکنون محل مواجهه و مقابله دو جریان اصلی بوده که در دهه اول انقلاب تحت عنوان چپ و راست شناخته می شدند و در ادامه سیر تحولات سیاسی و حزبی در جمهوری اسلامی تبدیل به احزاب اصلاح طلب و اصولگرا شدند که البته طی سالیان اخیر جمعی از این دو جریان جدا شده و تلاش دارد تحت عنوان «جریان اعتدالگرا» راه و روش خود که آن را برگرفته از محسنات دو جریان می دانند، دنبال کنند.
در صحنهٔ رسمی سیاست و مبارزات انتخاباتی نظیر رقابت های احزاب، افراد و گروه ها برای تصدی کرسی های قوه مقننه، ریاست جمهوری و شوراهای اسلامی شهر و روستا چندین نوع طیفبندیِ کلی از احزاب و تشکلها حضور دارند. این طیفها را معمولاً میتوان با نامهای «جناح راست»، «جناح چپ» یا به تعابیر دیگری «اصولگرایان» و «اصلاحطلبان» تقسیم کرد؛ البته همانطور که پیشتر هم گفته شد، فعالیت «اعتدالگرایان» را باید به این دوجریان اضافه کرد، هرچند خاستگاه آنان یکی از دو جناح راست و چپ است.
همه گروه های سیاسی، تشکل ها و افرادی که از آنان نام برده شد با اعتقاد به اسلام –در برخی انتخابات نظیر مجلس اعتقاد به ادیان دیگر نظیر مسیحیت، کلیمیان و زرتشتی ها – اعتقاد به نظام جمهوری اسلامی ایران و ولایت فقیه در انتخابات مختلف شرکت کرده و خود را در معرض رأی مردم قرار می دهند.
تا سال 68 تقریبا نمی توان تقسیم بندی دقیقی را از حاکمیت یک جریان بر کشور و امورات آن ارائه کرد؛ هرچند در طول این مدت افراد بیشتری از جناح چپ یا (اصلاح طلبان) فعلی در رأس امور بوده و مسئولیت های مهمی در کشور بر عهده داشتند. پس از به ریاست جمهوری رسیدن مرحوم آیت الله هاشمی رفسنجانی که خاستگاه او جامعه روحانیت مبارز بود می توان گفت که تا حدودی کار به دست بخشی از جناح راست یا (اصولگرایان) فعلی افتاد؛ اما بازهم چهره های اصلاح طلب زیادی در این برهه مسئولیت داشتند.
سرآغاز شکل گیری رسمی دو جناح راست و چپ را می توان از زمان انشعاب در جامعه روحانیت مبارز و تشکیل مجمع روحانیون مبارز عنوان کرد. اما در حقیقت این تفکیک سیاسی را باید به انتخابات سال 76 ارتباط داد. زمانی که علیرغم همه پیش بینی ها و اینکه گزینه جناح راست یعنی «علی اکبر ناطق نوری» رئیس جمهور پس از هاشمی رفسنجانی خواهد بود، در نهایت «سید محمد خاتمی» با بیش از بیست میلیون رأی به عنوان نماینده و نماد «اصلاح طلبی» رئیس جمهور شد.
پس از ریاست جمهوری خاتمی، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر اکثر مناطق کشور به ویژه تهران نیز با رأی مردم در اختیار اصلاح طلبان قرار گرفت و این رویه تقریبا 8 سال ادامه یافت، پس از پایان این دوره 8 ساله، ریاست جمهوری، مجلس شورای اسلامی و شورای شهر تهران به ویژه در شهرهای بزرگ عموماً به دست جناح مقابل یعنی اصولگرایان افتاد.
در سال 84 اگرچه کاندیدای جریان اصولگرا در وهله اول «علی لاریجانی» بود، اما با توفیق «محمود احمدی نژاد» که همراه با آیت الله هاشمی رفسنجانی به دور دوم انتخابات رفته بود، عمده جریان اصولگرا به ویژه بخش هایی از این جریان که می توان آنان را نو اصولگرا دانست به سمت احمدی نژاد رفتند و به حمایت از او پرداختند؛ بدین ترتیب بود که قدرت در قوه مجریه به دست اصولگرایان افتاد؛ هرچند بعدا احمدی نژاد خود را جدای از این جریان سیاسی خواند.
در سایر حوزه ها نظیر مجلس شورای اسلامی و شوراهای اسلامی شهر و روستا هم شاهد چنین رویه ای بودیم و مردم که گویی آزمون جریان اصلاح طلب را گرفته و بدنبال آزمون جریان اصولگرا بودند، تقریبا با رأی خود بسیاری از نهادهای تصمیم گیر را در اختیار این جریان قرار دادند؛ اگرچه اشتباهاتی از سوی برخی بدنه جریان مقابل اصولگرایان هم نظیر قهر با صندوق انتخابات و مسائلی از این دست در این بین تاثیرگذار بود.
با وجود نارضایتی نسبی از دولت احمدی نژاد بواسطه عملکردش در حوزه های مختلف بویژه بخش های اقتصادی و سیاست خارجی و ورود میرحسین موسوی به عرصه انتخابات در سال 88 تنش هایی ایجاد شد؛ اما در هر صورت کار توسط احمدی نژاد منتسب به اصولگرایان در قوه مجریه ادامه پیدا کرد و در سایر ارکان تصمیم گیر نیز تقریبا قریب به اکثریت قاطع کرسی ها در اختیار چهره های اصولگرا بود؛ موضوعی که در نهایت در سال 92 با رأی مردم پایان یافته اعلام شد و آراء به سمت جریانی با حضور «اعتدالگرایان، معتدلان اصلاح طلب و معتدلان اصولگرا» رفت.
نماینده این جریان در قوه مجریه حجت الاسلام «حسن روحانی» بود که با شعار بهبود وضعیت اقتصادی که در شرایط بسیاری حادی قرار داشت و همچنین اصلاح سیاست خارجی که در بخش های عمده ای از آن تنش های زیادی وجود داشت و بواسطه آن جمهوری اسلامی ایران تحت تحریم های ظالمانه شدیدی قرار گرفته و ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد نیز رفته است، از وعده های او بود.
پس از روی کار آمدن دولت اعتدالی، بسیاری از نهادها هم با رأی مردم از اختیار جریان اصولگرا خارج شده و در اختیار این جریان قرار گرفت. این رویه، در نهایت منجر به این شد که به تناسب چهره های اصلاح طلب و اصولگرای میانه رو را در بخش های مختلف بکار گرفته شوند. در این دوره تورم کنترل و از حدود 40 درصد به نرخ تک رقمی نزدیک شد، همچنین با انعقاد یک قرارداد بین المللی (برجام) بساط بسیاری از تحریم ها برچیده و ایران از ذیل فصل هفتم منشور ملل متحد خارج شد، اما بخشی از مشکلات همچنان پابرجا بود.
به فاصله یکسال از گذشت دولت دوم «حسن روحانی» وضعیت اقتصادی، نرخ ارز، طلا و سکه دچار نوسانات شدیدی شد و بازهم مشکلات اقتصادی گذشته بر سر مردم آوار شد، همچنین بقای برجام در پی اقدام رئیس جمهور جدید آمریکا در هاله از ابهام قرار گرفت و البته همه این مسائل باعث شد که حداقل بخشی از مردم نسبت به رأی خود ابراز پشیمانی کرده و در آینده رویکرد فعلی خود را احتمالا عوض کنند.
بسیاری از کارشناسان سیاسی هم بر این اعتقاد هستند که اعتماد فعلی مردم به جریان سیاسی حاکم در انتخابات مجلس 98 و ریاست جمهوری 1400 ادامه پیدا نخواهد کرد و سخنانی نظیر «تکرار می کنم» هم از سوی چهره ای نظیر خاتمی مورد اقبال قرار نخواهد گرفت. همه این موارد نشان می دهد که مردم آنچه از جریانات سیاسی کشور انتظار داشته اند را محقق شده نمی دانند و دیگر اقبالی به اصولگرایی، اصلاح طلبی و اعتدالگرایی نخواهند داشت.
اما سئوالی که پیش می آید این است که غیر از این جریانات سیاسی و انتخاب بین آنها گزینه دیگری هم مگر هست، یعنی مردم به سراغ مستقلین خواهند رفت و آنها را برای ادامه کار برخواهند گزید یا دوباره به یکی از جریانات سیاسی اعتماد خواهند کرد؟ تاریخ سیاسی و حزبی پس از انقلاب نشان می دهند که مردم به جریان و گروهی اقبال خواهند کرد که متناسب با نیازهای آنان برنامه و شعار ارائه کنند؛ اما واقعا اینبار «شعار» صرف به درد مردم نخواهد خورد، بلکه آنان به برنامه و عملگرایی نیاز دارند؛ موضوعی که هر کدام از چهره ها و جریانات سیاسی بتوانند آن را برای مردم باور پذیر کنند، در انتخابات موفق خواهند بود.