شوشان - فاضل خمیسی
دوستی میگفت : فلانی! انگار مردمی که در مناطق مرفه شهر زندگی میکنند، زیباترند!! و بخاطر همین است، که من هنگام تردد در خيابان های این مناطق شیشه ماشین را پایین میکشم و از دیدن مردم این مناطق که اتو کشیده و خوش تیپ و... هستند، لذت میبرم...
آنطرفتر...، کوچه های تنگ و خاک آلود و نگاههای نگران، دختران و پسرانی که مخلوطی از یأس، سو تغذیه، بلاتکلیفی و فقر بوده و فقط برای مانور دادن برخی نمایشگران، که با نام هنرپیشگی ؛ مسوول؛ از این طبقه اجتماعی برای قهرمان سازی و آرتیست نمایی خویش استفاده و فی الواقع سواستفاده میشود، زیبایی معنای دیگری داشت.
مردم بیچاره را جمع کردن و از مشکلات آنها پرسیدن برای یک برنامه ریز حرفه ای اجتماعی و اقتصادی نه تنها زیبنده نیست، بلکه حکایت از آن دارد که مسوولینی که از طریق شماره ملی به حساب و کتاب همه دسترسی دارند، غافل از رشد اقتصادی، نرخ جمعیت، آمار بیکاری، نرخ بزهکاری، گذر تحصیلی و پوشش تحصیلی و... و حتی میزان شادی و افسردگی مناطق مذکورند، مگر مشکلات غیزانیه، عین دو، قلعه چنعان، کوی علوی حی التنک و... از مدرسه و درمانگاه و آب و برق تا اشتغال و امنیت چقدر باید احصا و مورد بازدید قرار داده بشه که بشود، کاری کرد، بخدا مردم! از حل مشکلاتشان بیشتر از دیدن زیبارویان با القاب مدیر و رئیس و... خوشحال و رضایتمندتر میشوند.پ
خالصانه باید گفت : چهره فقر واگیردار است، از پدربه پسرو به کل اعضا خانواده سرایت میکند و از ظاهر و درون تمام اعضا بدن را تحت تأثیر خود قرار میدهد، بطوریکه چهره گندمگون را سبزو سیاه و صورت سفید را زرد و پژمرده و چشمان درخشان و شاد را بی روح و غمگین میسازد، در جامعه ای که هزینه نگهداری یک سگ از در آمد و مخارج یک خانواده بیشتر است، بالاترین اجحاف به امام مظلومان امیر المومنین علی (ع) است، امامی که بستر حکومتش بر عدل و مبارزه با فقر بنا شده بود.
و در آخر :
روز شنبه همین هفته جاری، سه تن از همکاران خواهر که غیر بومی منطقه و بنا به درخواست خودشان از مدارس برخودار انصراف داده و تدریس را در منطقه مذکور انتخاب کرده بودند، علیرغم گرمای هوا و روزه دار بودن با حضور در اداره مصرانه از من خواستند، به دیدار دانش آموزی بروم که علیرغم استعداد فوق العاده اش متأسفانه مبتلا به یک بیماری خاص شده و بدبختی دیگر اینکه این دانش آموز یتیم بوده و بدلیل فقر شدید مالی، صاحبخانه هم از آنها خواسته منزلشان را ترک کنند، و نگرانی و تشویش در تضاعف بیماری نقش اساسی دارد و این موضوع هم باعث شده که حتی نتواند سر جلسات امتحان نوبت دوم حاضر شود، و...
اذان ظهر از بلندگوی اداره پخش میشد، بین اینکه نماز بخوانم و بروم و یا اینکه بروم و بعد نماز بخوانم، گزینه دوم را انتخاب کردم. باتفاق خانمهای همکار و یکی دیگر از همکاران حرکت کردیم، در راه هماهنگی با مادر خانواده انجام شد، ... کوچه باریک و پر از خانه های جور واجور بود، دری کوچک ورودی به منزل حدود شصت متری دانش آموز عزیزم(ک) بود، مادر متولد ۴۵ ساله به ۷۰ سالگی میزد، دخترمان نجیب و با حیا ولیکن رنگ پریده و نگران! خواهرش کلاس دوم که به دقت به حرفهایمان گوش میداد. و ننیدانم در قلب کوچکش چه میگذشت!!
همه آنها از کودک تا بزرگشان روزه بودند، در تک اتاقشان عکس امام و مقام معظم رهبری در یک طرف و در طرف دیگر تصویر پدر مرحوم خانواده که گویا در ۴۳ سالگی و بر اثر بیماری به رحمت خدا رفته بود تمام تزیین خانه بود.
به دختر عزیزمان گفتم چون شنیدم، درس و مشقت خیلی خوب است، و برای امتحانات نرفته ای به دیدنت آمدم، گویا خانمهای معلم در پیگیری و درمان (ک) خیلی تلاش کرده و چندین بار به منزل آنها آمده و چندین بار با هزینه های شخصی او را به بیمارستان و آزمایشگاه و..ً برده و خیلی نگران حالش بودند، اکنون هم از من با اصرار و قسم میخواستند که مشکل مسکن آنها را حل کنم.
پرسیدم مگر یک خانه مناسب در اینجا چقدر است : که مادر گفت : خانه ای پیدا کرده ایم. ۵ میلیون تومان پیش با ماهی ۳۰۰ هزار تومان!!
یعنی پول پیش و یکسال کرایه میشد ۸ و نیم!
از دختر مستعد و تیزهوشی که دین و هوش و حیا از او فضای محقر اتاق را مملو کرده بود، گفتم. اگر برایتان اینکار را بکنیم تو خوب خواهی شد، با لبخند امیدواری سرش را پایین انداخت، در برگشت یکی از همکاران جمله ی جالبی گفت.. ایشان در حین اینکه بخاطر وضعیت (ک) اشک می ریخت گفت : امروز اولین بار بود که آرزو کردم پولدار باشم. تا بتوانم براحتی به مردم کمک کنم.
به یمن و دلسوزی دوستان موضوع مسکن (ک) در حال حل شدن است، اما بشنوید از دامپزشکی که یه روز برای ثبت نام فرزندش به اداره مراجعه کرده و از او پرسیدم، پولدارها چقدر برای درمان حیوان خانگی اشان هزینه میکنند از رقم حتی ۲۰ میلیون تومانی اسم میبرد، و میگفت که برای سگها کولر مخصوص، ادکلن، اسپری خوشبو کننده دهان و... در نظر میگیرند.
راستی یادم آمد منزل (ک) در این ایام و با زبان روزه و بیماری فقط پنکه دارد و خبری از کولر و اجاق گاز و... نیست چه رسد به خوشبو کننده دهان!!