به تقریب یک دههیی میشود که مسئولان مجلس و قضا و دولت و مجمع، هرروز بیش از دیروز دم از مبارزه با فساد میزنند، ولی آمار فساد در همهی دستگاههای دولتی و خصوصی و خصولتی و تعاونی رو به تزاید است که هیچ، روزبهروز بیشتر سر به فلک میکشد و ممکن است رشد این لوبیای سحرآمیز، هرروز سر از سرزمین عجایب جدیدی درآورد.
یک وقت فکر نکنید منظورمان از سرزمین عجایب، لزومن مترادف با ویلایی در لواسان و یا نام کوچک بابک است، بلکه میتواند شعبهی کوچک بانکی در یکی از دورافتادهترین نقاط کشور و یا غیب شدن مدیر مؤسسهیی مالی و اعتباری در خیابانی از منطقهی پاسداران تهران باشد.
البته، میتوان شک نداشت که این فسادهای نه چندان کلان ِچند صد میلیاردی، بیشتر خودجوش صورت میگیرد. آن چنان که رؤسای بانکها نیز بعد از خبردار شدن از اختلاس در بانک و مؤسسهی اعتباری مالی، که معمولن از دو ماه تا دو سه سال متغیر است، تازه متوجه میشوند که چند صد میلیاردی از بانک اختلاس شده است.
خُب پیشاپیش معلوم است که چرا در چنین مواردی از واژهی نامأنوس سرقت استفاده نمیشود. بالاخره بانک بانک است و مؤسسه مؤسسه است. منزل پدری ما که نیست، فرش دوازده متری هم که از آن دزدیده نشده است، برای خودش شأن و شخصیتی دارد.
معمولن هم این اختلاسهای میلیاردی، ربطی به سروته پیاز ندارد و فقط این وسط پیاز است که دستش باز بوده است برای برداشت سرمایهی مردم از مؤسسه و بانک. عجب، چه زود فهمیدید که منظورمان کارمندان بانک است. هرچند بیتالمال بودنش هم دیگر محل مناقشه است.
اما این وسط ِپیاز، کجای پیاز است که این قدر دستش باز است برای برداشت از سرمایهی مردم. اگر بخواهیم دقیق بگوییم که این وسط پیاز کجای پیاز است، خُب میشود حدسهایی زد، مثلن گفت وسط پیاز، جایی است که سر پیاز، همیشه سعی میکند ته پیاز را با اشاره به آن، متقاعد به ادامهی حیات در بستر پیاز کند.
خُب حق دارید، کمی گیج کننده به نظر میرسد. ولی مگر شرط لازم و کافی برای ادامهی حیات در بستر پیاز، برای ته پیاز که ما باشیم، همین سرگیجگی مدام نیست. درست حدس زدید، همیشه این سر پیاز است که مچ وسط پیاز را میگیرد و همیشه این وسط پیاز است که اختلاس میکند نه سر پیاز.
ببخشید اگر مطلب امروزمان کمی پیازداغش زیاد شده است. ولی اگر همین وسط پیاز نبود که با چاقوی سر پیاز، برای عبرت ته پیاز که ما باشیم قطعه قطعه شود شاید هیچوقت سر ِپیاز وقت آن را نداشت که سوار بر مازراتی کواتروپورته اش، برود لواسان(تلفظ درستش لواسون است) خاویار بخورد با خیار. خیار را الکی گفتیم، فقط به خاطر همآوا بودنش با خاویار.