یک مترجم ادبی گفت: ترجمه وادی پرکششی است و جذابیتهای خوبی دارد. منتها وقتی مترجم دست به کار ترجمه میشود در جایی با این که متن ساده است مترجم درمیماند. یعنی جمله را میفهمد اما قادر به بیان آن در زبان مقصد نیست.
جلیل جعفری در سمینار مترجمان خودساخته که در دانشکده ادبیات و علوم انسانی دانشگاه شهید چمران اهواز برگزار شد اظهار داشت: به تجربه دریافتهام که در چنین شرایطی مترجم با زبان مبدا یا همان زبان مادری خود آشنایی کافی ندارد و قاعدتا نباید کم بیاورد و لاجرم برای جبران این کاستی باید در زمینه ادبیات و فرهنگ خود مطالعات وسیع انجام دهد.
وی به عنوان مترجم خودساخته گفت: صرف خواندن آثار منتشر شده به زبان فارسی قانعم نمیکرد. این بود که به این نتیجه رسیدم تا از دریچهای جدید به ادبیات نگاه کنم و متوجه شدم یکی از راههای پیش روی من این است که زبان انگلیسی را فرابگیرم چون زبان انگلیسی زبانی جهانی است.
وی ادامه داد: هدف من یادگیری زبان انگلیسی نبود بلکه من میخواستم با ادبیات جهان بیشتر آشنا شوم. پس زبان انگلیسی را وسیلهای قرار دادم تا به ادبیات برسم. این بود که از سال 1364 و در اوج جنگ به دنبال یادگیری زبان انگلیسی رفتم. آن زمان مجموعهای بود به نام لینگافون که از کتابفروشی بینالملل واقع در فلکه شهدای اهواز تهیه کردم و سه ماه تابستان را به خواندن آن اختصاص دادم تا این که دریچه جدیدی برای شناخت ادبیات جهان به روی من باز شد.
دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایسنای خوزستان با بیان این که بعد از فراگرفتن دوره آموزشی انگلیسی به صورت خودآموز شروع به ترجمه کردم گفت: در این میان متوجه شدم یکی از راههایی که زبان انگلیسی را تقویت میکند و در عین حال نکات و ظرایف ترجمه را به من یاد میدهد مقابله اثر ترجمه شده با متن اصلی آن است. نخستین اثری که ترجمه آن را با متن اصلی مقابله کردم رمان «لرد جیم» نوشته جوزف کنراد با ترجمه دکتر صابح حسینی بود. من با این کار یاد گرفتم که ترجمه کردن کار سادهای نیست بلکه فرایندی است که نشان میدهد در عین حال که خواننده هستیم نویسنده هم هستیم.
جعفری با اشاره به دوران آشنایی خود با دکتر عباس امام یادآور شد: آشنایی من با دکتر امام به واسطه فصلنامه مترجم بود. من مقالات و ترجمههای ایشان را میخواندم و در مباحث تئوری دکتر امام کمکهای بیشماری را به من میکرد بدون این که ارتباط مستقیمی با ایشان داشته باشم تا این که روزی بالاخره ایشان را دیدم و این آشنایی از آن زمان تاکنون ادامه دارد.
وی ادامه داد: باید بگویم که من در مباحث تئوری آموختهها و دانشم را مدیون دکتر امام و در بحث عملی بیشتر مدیون دکتر صالح حسینی هستم. به یاد دارم زمانی که داستان کوتاهی با نام «خانه جنزده» را از ویرجینیا وولف در دست ترجمه داشتم، حدود 10 بار این متن را ترجمه کردم و پیش دکتر صالح حسینی بردم و هر 10 بار ایشان نکته جدیدی را به من میگفت.
این مترجم ادبی گفت: جمله خیلی جالبی که از دکتر حسینی به یاد دارم این است که میگفت نبین نویسنده چه گفته، ببین چه میخواهد بگوید. همیشه بعد سومی وجود دارد که باید آن را کشف کنی. بعد از آن بود که من اعتماد به نفس پیدا کردم. وقتی که شخصیتی مانند صالح حسینی متن مرا تایید کرد با انگیزهای که پیدا کردم شروع به ارسال ترجمههایم برای نشریات ادبی و فرهنگی کشور کردم.
جعفری خاطرنشان کرد: اولین ترجمه من به شکل یک مترجم حرفهای سال 1373 در ماهنامهای به نام «رویش اندیشه» چاپ شد که در آن ترجمه داستانی کوتاه به نام «مرد خانه» نوشته فردریک ارکهارت را منتشر کردم. آن قدر از چاپ این داستان ذوق کردم که تقریبا همه نسخههای مجله رویش اندیشه را خریدم و به این و آن تقدیم کردم! همین داستان تقریبا یک دهه بعد در فصلنامه زندهرود چاپ شد و برنامه نقدی و بررسی برای این داستان روانشناختی در حوزه هنری اصفهان برپا شد و از من نیز دعوت به عمل آمد که متاسفانه موفق به حضور نشدم. بعد از آن ترجمههایی را در نشریاتی مانند دنیای سخن، آدینه، معیار، گلستانه، ادبیات داستانی، شعر و... منتشر کردم.
او با اشاره به روند شکلگیری ترجمه و انتشار نخستین کتابش توضیح داد: در سال 1380 دوست خوبم مصطفی مستور (داستاننویس و مترجم ادبی) که در نشر رسش کار میکرد پیشنهاد ترجمه مجموعهای با پنج داستان کوتاه از پنج نویسنده مدرن و پست مدرن آمریکا را داد که در سال 1382 با نام «بعد از لباس جین» انتشار پیدا کرد.
جعفری اظهار کرد: من دوباره با چالشی بزرگ مواجه شدم چون ترجمه کتاب برای من سد خیلی بزرگی بود و من در خودم نمیدیدم که از عهده این کار برآیم. به همین دلیل در ابتدا قبول نکردم. اما به هر حال شروع کردم. در ضمن ترجمه به داستانی از داکتروف رسیدم به نام ویلسون کوچولو که بعد از ترجمه از دکتر امام خواهش کردم که زحمت مقابله آن را با متن اصلی تقبل کند. دکتر امام ایرادات اساسی و انتقادات بهجایی از ترجمه کرد و من اما... فروریختم! این بود که من همه آن چه را که ترجمه کرده بودم دور ریختم و از نو شروع به ترجمه کتاب «بعد از لباس جین» کردم.
دبیر سرویس فرهنگ و هنر خبرگزاری ایسنا در خوزستان با اشاره به کتاب دوم خود با نام «به کسی مربوط نیست» گفت: این مجموعه نیز شامل 10 داستان کوتاه از داستاننویسان مدرن و پست مدرن آمریکا است که با همکاری خانم سیما اهدایی در سال 1386 چاپ و منتشر شد.
وی همچنین با اشاره به دستمزدی که بابت ترجمه و انتشار دو کتاب اول گرفته است اظهار داشت: در ایران نمیتوان صرفا با کتاب نوشتن نان خورد و زندگی کرد. فقط عشق و علاقه میخواهد.
این مترجم ادبی بیان کرد: ضمن ترجمه داستانهای این دو کتاب گاه پیش آمده با قهرمان یا یکی دیگر از شخصیتهای داستان گریه کردهام زیرا مترجم ناگزیر با یکی از کاراکترها همذاتپنداری میکند و خودش را در او میبیند و دستخوش احساس و هیجان میشود.
جعفری افزود: تازهترین کتاب من باز مجموعه داستانی است ترجمه با نام «یک چیز خوب هم بد نیست» که در 451 صفحه و 31 داستان از نویسندههای معاصر آمریکایی مدرن و پست مدرن تشکیل شده است که با اطلاع و گاه رضایت نویسندگان آثار منتشر شدهاند. یکی از محاسن این کار آن است که در ضمن ترجمه اگر مترجم به پیچیدگی در متن اثر برخورد کند میتواند به دلیل ارتباطی که با نویسنده پیدا کرده از او برای رفع گره یا گرههای پیش آمده کمک بگیرد.
او همچنین در خصوص آخرین آثاری که در دست انتشار دارد گفت: یک مجموعه ادبی ترجمه شامل نقد ادبی و گفتوگو از نویسندهها و شاعران آمریکایی و اروپایی با نام «متاسفانه باید به اطلاع برسانم» و یک مجموعه داستان ترجمه با نام «بازمانده خدا» از ایمی همپل را برای انتشار در اختیار دو ناشر متفاوت گذاشتهام.
وی با اشاره به آثاری که هماکنون در دست ترجمه دارد اظهار کرد: «در حال حاضر مشغول ترجمه یک رمان و یک مجموعه داستان از ویلیام گس، یک مجموعه داستان از بری گیفورد و یک مجموعه داستان از لیدیا دیویس (هر سه اهل آمریکا) هستم.
جعفری خاطرنشان کرد: زبان این نویسندگان ساده و بیپیرایه است اما نباید فریب این سادگی را خورد چون سهل و ممتنع است.