شوشان- مرتضی آژند:
درک چرایی حضور کارگران هفت تپه و گروه ملی فولاد در خیابان ها چندان سخت نیست، شعارهایشان نشان می دهد که از عهده هزینه های سخت زندگی بر نمی آیند و حق و حقوقشان را می خواهند، با این وضع اقتصادی یک کارگر هنر کند با اندک حقوقی که می گیرد هزینه همان یک ماه را بدهد چه برسد که پس اندازی برای ماه های آینده داشته باشد، آنهم در این شرایط که سفره قشر کارگر ۵۰ درصد کوچک تر شده است.
کارگران حق دارند که در خیابان باشند اما مسئولین و هر کسی که می تواند کاری کند حق ندارند این صداها را نشنوند و در فکر درمان نباشند، خیانت است که صبر کنند اعتراض ها به سمتی برود تا بتوانند با برچسب های امنیتی و دستگیری تعدادی صورت مساله را پاک کنند.
مساله تنها پرداخت حقوق عقب افتاده نیست، مساله این است که سرگذشت نهایی این دو شرکت با بیش از هشت هزار کارگر چه می شود، آیا قرار است که یکبار برای همیشه این مشکل حل شود یا تنها قرار است با پرداخت حقوقی عقب افتاده اعتراض ها از آبان ماه به دی یا بهمن منتقل شود؟ کارگران یا باید سرکار برگردند و تولید داشته باشند یا با اعلام ورشکستگی کارخانه ها و پرداخت حق و حقوقشان و اندیشیدن تمهیداتی راهی خانه شوند، راه سوم ادامه همین دو سال گذشته، کف خیابان و پرداخت حقوق عقب افتاده است نه چیز دیگر.
نحوه برخورد مرکز نشینان با اعتراض ها کارگری خوزستان در نوع خود جالب است، گویا هیچ مشکلی وجود ندارد و کسی چیزی نشنیده است، ظاهرا مشکلات خوزستان تنها به خود خوزستانی ها مربوط است و باید خودشان به فکر راه حلی باشند، به روی مبارک هم نمی آورند که اگر امروز نیشکر هفت تپه مشکلاتی دارد از صدقه سری خود آنهاست، چرا باید قدیمی ترین کارخانه تولید شکر با نیم قرن سابقه فعالیت را به کسانی مفت فروشی می کردند که صلاحیت اداره این مجموعه را نداشت، پشت پرده یک شبه این واگذاری غیرکارشناسی چه چیزی بوده است و وام هایی که برای طرح توسعه نیشکر گرفته شد کجا رفت؟
سرگذشت واگذاری و اختلاسی که گروه ملی فولاد را بعد از ۵۵ سال به اینجا کشاند چه شد، چرا مالکیت گروه فولاد بعد از ۷ سال هنوز مشخص نشده است، این تغییر مداوم مالک و پاسخگو نبودنش چه معنایی دارد؟ مهم تر؛ چرا در اقتصاد دولتی خوزستان تنها دو شرکت به بخش خصوصی واگذار شد و هر دو فساد مالی به بار آورده و به ورشکستگی نزدیک شدند؟ آیا زد و بند و منفعتی در این واگذاری ها بوده است یا قرار است گفته شود که بخش خصوصی یا مدیریت استان توانی برای اداره واحدهای بزرگ صنعتی ندارد؟
خوزستان استانی با اقتصاد دولتی است و سالیان سال چوب همین دولتی بودن اقتصاد را خورده است، سوای از آثار زیست محیطی شرکت های دولتی در استان، در ضررهای اقتصادی و تحریم همیشه خوزستان خط مقدم بوده ولی در منفعت های اقتصادی جایی نداشت، بحث نیشکر و گروه ملی هم همین است، تا زمانی که رونقی بود و سودی دولتی اداره شد، همین که نارسایی کوچکی پیش آمد آنها را اینگونه رها کردند.
شواهد که نشان می داد سرگذشت این شرکت ها چه می شود، چرا قبل از اعتراض های کف خیابانی از هیچ کس صدایی بلند نشد و هنوز هم نمی شود، نه دولت هیئتی را برای بررسی و چاره جویی مشخص کرده است، نه مجلس تشکیل جلسه ای حتی در حد کمیسیون های مربوطه داده است و نه قوه قضاییه تکلیف مالک، نحوه واگذاری ها، تخلف ها و .. را مشخص کرده است، تقریبا هیچ، انگار که مهم نیست یک عده فریاد گرسنگی در خوزستان سر می دهند.
در استان هم توان و اراده ی یکپارچه ای برای پیگیری این امور و احوال کارگران وجود ندارد، رئیس سازمان مدیریت و برنامه ریزی خوزستان خبر از کسب رتبه دومین استان بیکار کشور را می دهد و از خودش که نه، از دیگران برای افزایش نرخ بیکاری گلایه می کند.
احزاب و شخصیت ها که مثل همیشه در روزهای بد استان ترجیح دادند نباشند، نمایندگان مجلس را که می دانم در حال تعریف از وزیر نفت اند، تک رسانه هایی هم که دچار روزمرگی نشده و حرفی می زنند صدایشان از استان بیرون نمی رود و در مرکز سانسور می شوند، ماییم و کارگرانی که حقوق نگرفتند، ماییم و تحریمی که می رود گردن آویز اولین استان بیکار را گردنمان بیاندازد، ماییم و کارگران دیگری که در آینده حقوق نمی گیرند.