حسن دادخواه - شوشان
در آستانه چهلمین سالگرد پیروزی انقلاب اسلامی و در میانه تحریم های آمریکا که منجر به بروز مشکلات معیشتی و اقتصادی برای مردم کشورمان شده است، باید فرصت را مغتنم شمرد و به بازخوانی و بازنگری در اصطلاحات، روش ها و سیاست های برآمده از فضای حماسی سال های نخستین انقلاب پرداخت که همچنان در زندگی روزانه و سرنوشت کشورمان تاثیرگذار است.
یکی از آن اصطلاحات که تاکنون در ادبیات سیاسی رایج در کشور، کاربردی پررنگ دارد، واژه " استقلال" است.
استقلال در ذهن نگارنده که در سال ۱۳۵۷ تنها هفده سال داشت و شعار" استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی" را بارها در تظاهرات مردمی شنیده بود، به این معنا بود که "رژیم سلطنت به واسطه حضور مستشاران نظامی آمریکا در ایران، فاقد اراده و قدرت لازم برای تصمیم گیری است و تصمیمات مهم کشور از سوی بیگانگان بویژه آمریکا، اتخاذ می گردد و ما زیر نفوذ آنها قرار داریم.".
این تلقی از سوی هر شهروندی در هر کشوری، کافی است که موجب احساس کوچکی و سرافکندگی او شود زیرا انسان ها چه در بعد شخصی و فردی و چه در بعد جمعی و اجتماعی نمی پذیرند که در سرنوشت خویش دخالتی ندارند و تصمیمات مربوط به آنان از سوی بیگانگان یا در آنسوی مرزها اتخاذ می شود.
ناگفته پیداست که شعار" نه شرقی، نه غربی، جمهوری اسلامی" با همین رویکرد به عنوان دومین شعار کلیدی و اصلی در دوران انقلاب در تظاهرات مردمی سرداده می شد. گویی قرار است با تاسیس نظام جمهوری اسلامی روشی نوین و مترقی روی کار بیایید که نه در شرق و نه غرب جهان سابقه دارد.
بر پایه این تلقی از مفهوم استقلال، رابطه سیاسی کشورمان با دولت های آمریکا و اسرائیل که بیشترین نفوذ و چیرگی را در رژیم سلطنت داشتند، قطع گردید.
بر پایه این تلقی از استقلال و با پیش فرض اینکه به واسطه نیازمندی کشورمان به کالاها و تولیدات دولت های آمریکا و اروپایی، زمینه چیرگی و دخالت آنها در تصمیم گیری ها فراهم گردیده است، بحث لزوم خودکفایی در کشورمان بر سرزبان ها افتاد و جزیی از سیاست های کلان اقتصادی اعلام شد. در این راستا، مثلا خودکفایی در گندم با توجه به مفهوم نان و گندم در فرهنگ سنتی ما، در اولویت قرار گرفت گویی اهداف انقلاب بویژه استقلال، تنها با خودکفایی در تولید گندم تحقق می یافت.
بر پایه این تلقی از استقلال، پاره ای دیگر از اختلافات تاریخی و ایدئولوژیکی، جزیی از سیاست های کشورداری در ایران قرار گرفت مانند لزوم پیشرفت علمی و عدم وابستگی به غرب در زمینه هایی چون امور نظامی و دارویی و کشاورزی، استقلال فرهنکی و پرهیز از علوم انسانی غربی، بی اعتمادی به سازمان های بین المللی و کنوانسیون ها، ترویج زبان های خارجی در کنار ترویج و آموزش زبان انگلیسی، کوتاه کردن پای جهانگردان و توریست ها، بومی سازی علم، پرهیز از گفت و گوی سیاسی با دولت هایی که آنها را دولت های متخاصم و استکباری می خوانیم و .......
و اینگونه آگاهانه یا ناخودآگاهانه میان کشورمان با کشورهای عموما توسعه یافته و پیشرفته و سازمان های جهانی و کنوانسیون ها، محتاطانه خط کشیده شد و روابط بین المللی و سیاست خارجی کشورمان بر پایه این تلقی ها، ترسیم گردید و عملا روابط خارجی کشورمان با کشورهای دیگر بر این پایه تنظیم گردید.
امروز پس از آزمودن عملی مفهوم "استقلال" و محاسبه سود و زیان های حاصل از آن، می توان به بررسی و آسیب شناسی تلقی ما از استقلال اقدام نمود و برای پرسش های زیر پاسخ های قانع کننده یافت:
۱_ بنا بر تلقی ما از استقلال، امروز کدامیک از کشورهای جهان مستقل هستند؟
۲_ در زمینه خودکفایی اقتصادی، بنا بر تعریف ما از خودکفایی، کدامیک از کشورهای جهان به خودکفایی و بی نیازی از دیگران رسیده اند؟
۳_ کدامیک از کشورهایی که در گذشته با یکدیگر متخاصم بوده اند، امروز با یکدیگر در دشمنی و ترک روابط سیاسی قرار دارند؟
امروزه همه کشورها طی روابط سیاسی سالم از ظرفیت و امتیازات یکدیگر بهره می برند بدون آنکه هر کدام احساس وابستگی به دیگری کند و استقلال خود را از دست رفته بداند. هر یک از کشورهای جهان کوشش می کند تا در بستر روابط با یکدیگر، منافع و مصالح ملی و مردمی خود را جستجو و تامین کند و در همان حال، در برابر تصمیمات طرف مقابل، یکی از روش های مقاومت یا تلافی یا سازگاری یا مشارکت و همکاری را اتخاذ می کند.
گفت و گو و مذاکره میان کشورها با هدف بر طرف کردن اختلافات، و بهره مند شدن از امتیازات یکدیکر به هیچ عنوان به معنای ترک استقلال نیست.
چنانچه قطع روابط با کشورها و ادامه تخاصم و اختلافات قابل حل، موجب سست شدن بنیان های یک کشور شود و زندگی و معیشت مردم را با مشکلات جدی روبرو سازد، امکان وابستگی فراهم می شود.