شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۳۶۸۷
تاریخ انتشار: ۱۶ آذر ۱۳۹۷ - ۱۹:۲۲

شوشان - قاسم امیری :

مدتی هست در میان بخشی از اصلاح طلبان ،اخبار مربوط به پروژه عبور از روحانی ، دست به دست می شود و مخالفان دولت نیز با ذوق و شوق مرموزانه ای و با آب و تاب به بَزَک کردن آن مشغولند.

اما فارغ از نگاه فکری روسای جمهوری اخیر(اصلاحات،مهرورزی،تدبیر و امید)با نگاهی اجمالی به سه پروژه عبور، به برخی از شباهت ها و تفاوت های آنها اشاره ای می کنیم:

 

۱-پروژه عبور از خاتمی:

در سال پایانی دولت اول اصلاحات ،بدلیل برخوردهای تندوخشن  سیاسی با دگراندیشان و بالا رفتن چگالی بحرانها، نوعی نومیدی در بخشی از حامیان دولت اصلاحات بوجود آمده بود بطوری که دولت را ناتوان در پیگیری مطالبات خود دیدندو این امر باعث شد جرقه های اولیه عبور از خاتمی ،قبل از انتخابات ریاست جمهوری، بطور رسمی در نشست دفتر تحکیم وحدت (اتحادیه انجمن های اسلامی دانشجویان دانشگاههای سراسر کشور) در گرگان زده شود. عده ای از اعضای شورای عمومی و مرکزی تحکیم وحدت بر این عقیده بودند که خاتمی در برآورده کردن مطالبات جامعه و عمل به شعارهایی که داده است کوتاهی کرده و در مورد انتخابات جدید ریاست جمهوری(خرداد ۸۰) سه راهکار وجود دارد:

الف: از ایشان حمایت نکنیم و به گزینه دیگری برسیم.

ب:سکوت کنیم و یا انتخابات را تحریم کنیم.

ج: مشروط و طی منشوری از ایشان حمایت کنیم.

البته جمع دیگری شرایط را برای مطرح شدن این موضوعات کاملا نامناسب تشخیص داده و با توجه به زمان اندک، حتی حمایت مشروط را نیز قبول نداشتند. اما در نهایت منتقدان خاتمی زورشان در حدی بود که بتوانند منشور را به رای بگذارند. هر چند منشور رای نیاورد و حمایت بدون پیش شرط، خروجی آن نشست بود اما تیتر فردای آن روز روزنامه رسالت متن زیر بود:

"پروژه عبور از خاتمی در گرگان کلید خورد"

البته در نهایت این عبور اتفاق نیفتاد و آقای خاتمی در دور دوم با رای بیشتری در مسند ریاست جمهوری ابقا شد. ولی آثار و تبعات این نارضایتی ها و میل به عبور، در نهایت،خستگی و نومیدی و چند دستگی را دربین اصلاح طلبان بوجود آورد که عملا هیچ برنامه مشخص و مشترکی برای پیروزی در انتخابات بعدی نداشتند. گو اینکه برای رفع تکلیف و شاید هم جلوگیری از پیروزی هم جبهه ای های خود،در سه خاکریز ،روبروی هم ایستادند و درحالی که ادعا می کردند رقیب آنها در پشت خاکریز چهارم است اما عملا هر سه گروه به نفع رقیب کار کردند و غالب ترکش های آنها به سمت خودی ها پرتاب شد و در نهایت دو دستی به مدت ۸ سال قدرت را تقدیم نمودند.

ضعف هدایت و راهبری هسته مرکزی اصلاح طلبان ،خصوصا در سال پایانی دوره هشتم ریاست جمهوری ،که نتوانستند بر اختلافات داخلی فائق آیند در برآمدن دولت بعدی کاملا مشهود و موثر بود.

در واقع نتیجه پروژه عبور از خاتمی ، درخردادوتیر۸۴،واگذاری نتیجه به رقیب بود.

 

۲- پروژه عبور از احمدی نژاد:

داستان عبور از احمدی نژاد اما اندکی متفاوت بود. برای حامیان اصولگرای احمدی نژاد، دوره اول ایشان واقعا مانند معجزه ای بود که در هزاره سوم رخ داده بود. ریخت و پاش ها و بذل و بخشش هایی که به لطف افزایش بی سابقه قیمت نفت رخ داده بود کمتر نهاد،گروه یا هیاتی را در بین بخش های منتسب به اصولگرایان ناراضی نگه داشته بود. در این دوره فضای سنگین دستگاههای تبلیغاتی نیز رئیس جمهور وقت را تا حد یک موجود قدیسی چنان به تصویر کشاندند که هاله نور اطراف ایشان،کمتر فرصتی برای نقد احمدی نژاد و آسیب به چهره ایشان در طبقه پایین دست جامعه بوجود آورد. کم مانده بود تیم تبلیغاتی ایشان به ساختن حدیث و روایاتی به سبک قرن یک هجری روی آورده و ایشان را در ردیف یاران بسیار نزدیک حضرت معصوم (عج)قرار دهند.

در چنین شرایطی و با هزینه های زیادی که به نظام وارد شد ،احمدی نژاد وارد دور دوم ریاست جمهوری شد. اما کم کم تغییر رویه هایی در رفتارهای سیاسی احمدی نژاد نمودار شد که سالها قبل اصلاح طلبان و رقبای وی در انتخابات ریاست جمهوری به آن اشاره کرده بودند. پیدا شدن زاویه با نهاد روحانیت و نیز سپاه پاسداران  و در نهایت رهبری نظام، رونمایی از چهره دیگر ایشان بود. تشدید تحریم ها،تلاطم ارز و تورم شدیدی که انتظار آن بعد از افزایش قیمت نفت می رفت ،دوره دوم احمدی نژاد را به یکی از سیاه ترین دوره های اقتصادی تبدیل کرد که جریان اصلی که در برآمدن او نقش ایفا کرده بودند برای فرار از قرار گرفتن در برابر سوالات بیشمار مردم،خصوصا طبقات فرودست جامعه،که حالا صدای شکستن آنها شنیده می شد ،کم کم کنار کشیدند. در همین ایام بود که واژه "جریان انحرافی" در حال جا بازکردن در ادبیات سیاسی سالهای اخیر شد. اصولگرایان سعی کردند بهانه های عامه پسندی برای رها کردن احمدی نژاد و شانه خالی کردن از زیر بار مسئولیت،پیدا کنند. آنها با اتهام زنی به رحیم مشایی و برخی اطرافیان،تلاش کردند در ذهن مردم چنین جا بیندازند که احمدی نژاد مفتون شده است و تغییر کرده است. و این همان احمدی نژادی که آنها از او حمایت تمام قد کرده بودند ،نیست. حتی ادعا کردند که او با ولایت فقیه زاویه پیدا کرده است و دیگر ماندن در کنار ایشان جایز نیست.

هر چند به نظر می رسد با توجه به عبور خر مراد احمدی نژاد در دور دوم،ایشان سعی کرده بود کمتر به آنها باج دهد و یک سری از بسترهای منفعت آنها را تخریب و برخی اسکله های ثروت اندوزی را از دست آنها بگیرد،اما در ظاهر موارد عامه پسند دیگری گوش های مردم را نوازش می داد.

و بدین صورت ،اصولگرایان آرام آرام از زیر بار مسئولیت شانه خالی کردند و خود را از مخالفان سر سخت احمدی نژاد معرفی کردند بطوری که در یک مقطع زمانی،عملا اصلاح طلبان و مخالفان احمدی نژاد به حاشیه رفتند و فضای سیاسی ایران به جولانگاهی برای رقابت درون گروهی جریان اصولگرا و جریانی که سالها قبل از آن به عنوان راست یاد می کردند، تبدیل شده بود.

آنها از احمدی نژاد عبور کردند و به امید اینکه انتخابات ۹۲ را از آن خود کنند ،با حمایت از چهره ای دیگر، که طلعت و خلعت دیگری داشت و عملا خود را منتقد و مخالف احمدی نژاد نیز معرفی می کرد به میدان آمدند. اما نتیجه چیز دیگری شد. در واقع این عبور نیز منتج به واگذاری نتیجه به رقیب گردید.

 

۳-پروژه عبور از روحانی:

روحانی در شرایط بسیار نامساعدی در سال ۹۲ دولت را تحویل گرفت. اما قطعا با علم و آگاهی این کار را کرده است.و اصلاح طلبان و اعتدالیون نیز با اشراف کامل به شرایط بسیار بد آن دوران،پذیرفتند که پس از آن همه دردسر ،که پس از انتخابات سال ۸۸ برایشان درست شده بود وارد کارزار شوند و منتخب آنها پیروز میدان شود. خصوصا اینکه رهبری نظام همه نیروها حتی مخالفان نظام را به شرکت در انتخابات دعوت کرده بود. در چنین شرایط حساسی دکتر روحانی پیروز میدان شد و اصلاح طلبان تقریبا ناباورانه مجوز زندگی سیاسی گرفتند. نقش اصلاح طلبان در پیروزی حسن روحانی بر کسی پوشیده نیست و خوب و بد روحانی در محکمه تاریخ قطعا به پای اصلاح طلبان نوشته می شود(یا لااقل بخش زیادی از آن) .

صرف نظر از روش ها و متدهای به کار گرفته شده،در حوزه نتیجه،دولت روحانی در چهار ساله اول به نحو بسیار خوبی عمل کرد. آرامش را به اقتصاد برگرداند. شاخ های غول تورم را شکست و بر گردن او افساری نهاد. در تشخیص مشکل اصلی جامعه نیز تا حدودی خوب عمل کرد و برای فرار از طغیان سیل خانمان براندازی که سالها در پشت سدی نیمه جان جمع شده بود (بیکاری) چاره کار را ایجاد اشتغال دید.  اما برای ایجاد اشتغال راهی جز سرمایه گذاری کلان نبود. که با توجه به وضعیت خزانه و بدهی های دولت و واگذار شدن شرکت های مادر به بخش مثلا خصوصی، عملا امکان سرمایه گذاری داخلی نبود. دولت تدبیر و امید چاره کار را در سرمایه گذاری خارجی و جذب سرمایه های خارجی دید. و در این راه تحریم های ویرانگر، مانع عظیمی بود. به همین خاطر تمام تلاش خود را معطوف تغییر نگاه دنیا به ایران و برداشته شدن تحریم ها کرد. برنامه ای که بعدا به برجام معروف شد یکی از معتبرترین اسناد تاریخی بین المللی بوده است که در تاریخ جمهوری اسلامی بی نظیر بود.

تخریب ها و سیاه نمایی های مخالفان دولت و اصولگرایان تندرو نتوانست  موثر واقع شود وچهار ساله اول دولت روحانی با درخشش برجام ،دوران روشنی ماند و مردم باز هم با رای مناسبی روحانی و دولتش را برگزیدند.

با شروع دوره دوم و در حالیکه هنوز ،یک سالی از آن نگذشته بود،اتفاقات داخلی عجیبی رخ داد .همزمان روی کار آمدن ترامپ ،که به هیچ قاعده سیاسی بین المللی پایبند نبود ، و رفتارهای جدید او در قبال ایران،خیلی از محاسبات را به هم ریخت. اعلام خارج شدن از برجام ،لگد زدن به میزی بوده است که بازی پذیرفته شده جهانی روی آن انجام شده بود.

شرایط اقتصادی به هم ریخت. بازار ارز دچار تلاطم جدی شد و دولت عملا رفتارهای عجولانه و محاسبه نشده ای را بصورت سریالی از خود نشان داد. اما هیچ کدام از آنها تا کنون بصورت مطلوب موثر نبوده است تا اینکه در ۱۳ آبان ۹۷،تحریم هایی که ترامپ از ماهها قبل رجز خوانی آن را شروع کرده بود اتفاق افتاد.

همه این شرایط ،کافی بود تا بستر عبور از روحانی ، بتواند بصورت رسمی در داخل کلید بخورد.

اما یک سر دیگر ماجرا را ، در واقع در بی بی سی فارسی می توان دنبال کرد که از ماهها قبل با توجه به شرایط داخلی توانسته بود کلید بزند. خطی که دقیقا بدنبال این بوده است که مردم از جریان اصلاح طلبی و نه از روحانی،عبور کنند. شنیدن شعاری چون "اصلاح طلب اصولگرا ،دیگه تمومه ماجرا" در اعتراضات زنجیره ای دیماه ۹۶،در همین راستا قابل واکاوی و جستجو است.

در چنین شرایطی که اصلاح طلبان نه بطور جدی بازی داده می شوند و نه برنامه جدی هم برای گذر از آن دارند بخشی از اصلاح طلبان را به این فکر وا می دارد که هر چه سریعتر فاصله خود را با روحانی و دولتش حفظ کنند‌. و بحث عبور از روحانی رسما در ساختار داخلی کلید می خورد .

اما مجموعه سوالاتی که در اینجا قابل طرح شدن می باشد از جنس همان سوالاتی است که

که در مورد اصولگرایان نیز مطرح می شود.و آن اینکه آیا اصلاح طلبان به همین راحتی می توانند شانه از زیر بار مسئولیت خارج کنند؟

آیا آنها برای فرار از "عبور مردم از خودشان" ،به فکر عبور از روحانی هستند؟ از نظر اخلاق سیاسی آیا این نوع رفتار ،در مجموعه رفتارهای خوب یا بد قرار می گیرد؟آیا مدعیان چنین تصمیمی بر این باورند که با عبور از روحانی می توانند صهبای اقناع افکار عمومی را سربکشند؟ و از دَیر اتهامی که مردم به آنها خواهند زد فرصت گریز یابند؟

آیا از تمام عبورهای پیشین نباید عبرت گرفت که تقدیم دو دستی قدرت به رقیب است؟

و چرا باید به راحتی همان بازی را انجام داد که رقیب طراحی کرده است؟

با همه این تفاصیل می توان گفت، بدترین طرحی را که اصلاح طلبان می توانند در ادامه راه دنبال کنند افتادن به دامی است که رقیب برای آنها چیده است. مخالفان دولت در کوتاه مدت به فکر بدبین کردن مردم نسبت به دولت ،دولتی که ثمره اصلاح طلبان و اعتدالیون می باشد،هستند. پس از آن، با رویگردان کردن مردم از اصلاح طلبان و اعتدالیون و نیز با پشتیبانی همه امکانات مرئی و نامرئی دیگر ،امیدوار به فتح مجلس آینده هستند.

در نهایت آنها بی صبرانه منتظر برگشت به قدرت در ۱۴۰۰ هستند.

مدعیان چنین طرحی،باید از گذشته پند بگیرند  و تصمیم خردمندانه و غیر احساسی در زمان کنونی بگیرند و از آینده اندیشه کنند.

نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار