شوشان - محمدسعید بهوندی:
با اطمینان کامل میتوان ادعا کرد که بر زبان راندن هیچ کلمه ای به اندازه ی کلمه ی "مصلحت" سنگین، دشوار و دارای ابعاد و وجوه متنوع و متکثر نیست. از آن جهت که گاهی انسانها با تمام محدودیت ها، ناتوانی ها، حب و بغض ها، آمال و آرزوها، نیازها و... در مقاطعی به خود حق می دهند که بر اساس آنچه به مصلحت خویش و دیگران تشخیص می دهند، عمل نمایند. گاهی حقیقت چیز دیگری است و مصلحت اندیشی چیزی دیگر! و هیچ شکی نیست که مصلحت اندیشی از آن جهت ضرورت زندگی امروز ماست که گاهی عمل به حقیقت به دلایل گوناگون ضررهایش بیش از عمل نکردن به آن است. در چنین حالت ها و وضعیت هایی در حقیقت انسان به وسیله مصلحت اندیشی نمی خواهد حقیقت را به مسلخ ببرد، بلکه می خواهد به حقیقت دیگری که ارجح تر، اولی تر و پرفایده تر است، عمل نماید و آن حقیقت؛ حراست از زندگی شرافتمندانه و عالمانه ی اوست. اما گاهی در این ماجرا(مصلحت اندیشی) آنچه کار را ممکن است با مشکل مواجه ساخته و نتایج نامطلوبی را ببار آورد، تشخیص نادرست و بی موقع مصلحت است. بدین معنا که؛ آیا آنچه مصلحت انگاشته شده و به آن عمل شده است، در حقیقت همان مصلحتی بوده که می بایست باشد؟!
باید قبول کنیم که انسانها بدلیل همان نواقصی که در آغاز بحث ذکر کرده ایم، ممکن است گاهی در تشخیص مصلحت و مصادیق حقیقی و واجب آن راه خطا را بپیماید و موضوع مهم دیگر آنکه؛ مصلحت امری موقتی است که ممکن است تنها در مقطع یا مقاطعی محدود ضرورت پیدا نماید. لذا تسری و توسعه ی آن به عنوان یک رویه و روش همه جایی و همیشگی، میتواند عمل به حقایق را دچار مشکل و مخاطره سازد. یکی دیگر از مسائلی که ممکن است مصلحت اندیشی را خطر آفرین و زیانبخش نماید، این است که بعضی از انسان ها معمولا هر کجا احساس نمایند عمل به حقیقت منافع شخصی و گروهی آنان را به مخاطره می اندازد، با پیش کشیدن موضوع ضرورت و وجوب مصلحت، حقیقت را ذبح نمایند.
امروز(دهه ی فجر) انقلاب اسلامی با همه ی فراز و فرود و اتفاقات و توفیقاتش، چهل سالگی خود را جشن می گیرد و چه بسیار مصلحت اندیشی هایی که در ۴۰ سال گذشته برای حفظ آن بوسیله ی رهبران، مدیران و دلسوزان آن انجام گرفته است. اینجا قصد ما این نیست تا قضاوت نماییم؛ آیا تمامی آن مصلحت اندیشی ها که ان شاالله از سر دلسوزی و احساس مسئولیت و ضرورت صورت گرفته است، همه و همه همانی بوده که می بایست باشد؟! اما گفتن این حقیقت مهم و اساسی ضرورت پیدا می کند که هیچ مصلحتی بالاتر از این نیست که در چهل سالگی آن برای این پرسش های اساسی و مهم پاسخی محکم و مطلوب داشته باشیم :
به کدامیک از شعارهای اصلی و محوری انقلاب اسلامی بدرستی جامه ی عمل پوشانده ایم؟
آیا وضعیت دینی، اخلاقی و فرهنگی جامعه بهبود یافته است؟
آیا فاصله های طبقاتی و تبعیض ها از بین رفته و یا حداقل کمتر شده است؟
آیا عمران، آبادانی و پیشرفت کشور مطابق اهداف و برنامه ها پیش رفته است؟
آیا عمل به عدالت اجتماعی و رفع ظلم در همه ی ابعاد آن قابل دفاع است؟
آیا رفاه عمومی و آرامش و آسایش مردم هم اکنون همان چیزی است که مد نظر بوده است؟
این پرسش ها و شاید چندین پرسش مهم دیگر، همه حقیقت های غیر قابل انکاری هستند، که می بایست آنها را در قالب یک مصلحت اندیشی ضروری و واجب به حساب آورده و میزان تحقق آنها را دقیقاً تحلیل و بررسی نموده و چنانچه در راه تحقق آنها به هر دلیل(درونی و بیرونی) خدای ناکرده سهل انگاری و یا کم کاری نموده ایم و یا نه، نیازمند نگاه و برنامه ریزی عمیق تر و جدیدتر همراه با تیزهوشی و اراده ی راسخ تری هستیم، یاالله! آستین ها را بالا زده و به مدد و عنایات همیشگی الهی، منابع طبیعی و انسانی خدادادی و فراوان و استعداد و هوش سرشار جوانانمان، ایران را آنگونه که شایسته ی این ملت نجیب و صبور است، در همه سطوح و ابعاد بسازیم .
انقلاب اسلامی ما حقیقتی روشن بود، با اهدافی روشن و متعالی، برآمده از خواست عمومی دهها میلیونی مردم این سرزمین که با شجاعت و شفافیت تمام در ۲۲ بهمن سال ۱۳۵۷ بوقوع پیوست. جای هیچ تردید و پرسشی نیست که بزرگترین، مهمترین و حیاتی ترین مصلحت آن است که؛ به هیچ وجه نباید به بهانه ی در نظر گرفتن مصالح دیگری، اهداف مقدس آن که میتوان بخش مهم و زیادی از آنها را در پرسشهای مطرح شده یافت، مورد کم توجهی واقع شوند. امروز واجب ترین و حیاتی ترین اقدام، عمل به تمامی آن شعارهای مقدسی است که از گلوی تمامی مردم، برای رفع تمامی مظاهر ظلم و فساد و بی عدالتی در همه ی چهره ها و اشکال آن، در بهمن ۵۷ و پس از آن فریاد برآورده شد. بنابراین هر کس در هر مقام، موقعیت، جمعیت و گروهی تحت هر نام، سلیقه و افکار بخواهد تحقق این اهداف والا و الهی را مورد تشکیک قرار داده و یا در راه آنها به هر مقدار و کیفیت سنگ اندازی نماید، بدون شک خود را در مقابل آن قرار داده است و مطمئناً جایگاه و پایگاهی در بین مردم ایران نداشته و نخواهد داشت.