شوشان تولبار
آخرین اخبار
شوشان تولبار
کد خبر: ۹۶۷۱۶
تاریخ انتشار: ۱۴ ارديبهشت ۱۳۹۸ - ۱۴:۱۴
شوشان - محمد امين بني تميم / روزنامه نگار و استاد دانشگاه :
امسال، مردم شریف خوزستان، لرستان، گلستان و برخی مناطق دیگر، بهار دردمندانه ای را آغاز کردند. بهاری زمستانی و سیل بنیان کنی که از شمال تا جنوب مناطق بسیاری را درنوردید و به بسیاری از هموطنان عزیزمان آسیب های سنگینی وارد کرد، و چه بسیاری که در این میان تمام داروندارشان را سیل بی رحمانه از بین برد و پس از عمری خانه داری، خانه به دوش شدند؛ والله المستعان.
در یک نگاه واقع بینانه، سیل یک پدیده طبیعی است، همانگونه که زلزله و سایر رخدادهای طبیعی نیز اینگونه ارزیابی می شوند؛ به گونه ای که همه ساله در بسیاری از نقاط جهان شاهد بروز چنین رخدادها وبلایای طبیعی هستیم. در این میان، مردم شریف مناطق سیل زده ای همچون خوزستان که در سال های جهاد و شهادت، دین خود را به اسلام ادا کرده بودند؛ با یاری سایر هموطنان و دستگاه ها و نهادهای مسئول و غیرمسئول حماسه ای بزرگ آفریدند و در مقابل سیل ویرانگر، بسان سدی سترگ قد برافراشتند و پای کوبان فریاد زدند:«بچینه الشط ما بچانه»(رود را به گریه واداشتیم ونتوانست ما را به گریه وادارد) و این چنین حماسه آفرینی از این مردمان اصیل جنوبی و با ایمان و با صفا عجیب نیست؛ از آن رو که پیشتر نیز حماسه های ماندگاری را بر صفحات کتاب تاریخ منطقه و کشور نگاشته اند؛ وكفى ذلك لهم فخرا.
سیل و بلایای طبیعی پدیده های پیدایی هستند که همگی آشکارا آنها را می بینیم و با آنها روبرو می شویم. حجم خسارات بلایای طبیعی، هرچند زیاد هم باشد اما بلاخره می توان امید داشت که روزی امثال سرپل ذهاب و پل دختر و دیگر مناطق آسیب دیده در اثر سیل یا زلزله بازسازی شوند و مردم به زندگی عادی خود بازگردند؛ و مگر نبود 8 سال جنگ تمام عیاری که صدام به ما تحمیل کرد و تا ورودی شهر اهواز پیش آمد! در آن سال ها، هرچند هویزه با خاک یکسان شد، و خونین شهر و آبادان و بستان و بسیاری مناطق دیگر نیز حال بهتری از هویزه نداشتند، اما در نهایت جنگ پایان یافت و سال ها بر آن گذشت و شهرها ساخته شدند و نسل امروزی ها، حتی نمی توانند تصور کنند در آن سال های جنگ و رنج، چه بر سر شهرهایشان و پدران و مادران وهمشهریانشان رفت؛ و امنیت امروز مرهون همان مجاهدت ها و فداکاری های سال های نه چندان دور است؛ وكان ربنا ذوفضل عظيم.
حرف بر سر سیل، و خسارت ها نیست! اگر چه سیل، کلید واژه مشترک است. حرف از مردم و مسئولین است. دقت کنید، همانطور که ذکر آن رفت؛ سیل پدیده ای طبیعی است و مردم مسئولانه و مجاهدانه در برابر آن ایستادند و پیروز شدند. اما سوال اینجاست که مگر سیل فقط با آب پدید می آید؟! فرض را بر این بگیریم که از پس سیل برآمدیم که آمدیم! با سیل های اقتصادی و فرهنگی چه کنیم؟! سیل هایی که جزو بلایای طبیعی نیستند بلکه در شمار بلایای دست ساز بشرند و مدیران کشور مسئول بروز آنها هستند؛ وياليتهم يعقلون.
حال در چنین شرایطی، کافی است نگاهی به رسانه ها بیاندازید و افاضه فیض برخی مسئولین اجرایی کشور را اینجا و آنجا، با مناسبت و بی مناسبت ببینید؛ چنان سخن رانی می کنند که نه انگار سیل اقتصادی زندگی مردم را درهم شکسته و گویی مملکت در عصر گل و بلبل است؛ و دریغ از شرمساری! دریغ از پشیمانی! دریغ از چاره جویی! دریغ از جبران! البته شاید هم این روش سخن گفتن در دستور کار آنان قرار دارد تا مباد«به نمک مردم، زخم بپاشند» و به راستی چه بر سر ما آمده که یک کلید، اینچنین قفل بر تمام درها زده است؛ والله خير الفاتحين.
سیل های اقتصادی و فرهنگی چندین سال است که گستره ویرانی خود را در زندگی مردم چنان پیش برده اند که خسارت های مادی و معنوی سهمگینی را به مردم وارد کرده اند. مشکلات و مسائلی همچون ولنگاری فرهنگی، آمارهای طلاق، بیکاری های فراگیر، تعطیلی کارخانه ها و کارگاه های تولیدی، پایین آمدن قدرت خرید مردم و نارضایتی های مردم از گرانی های دیوانه وار، لحظه ای و تصاعدی پیاز و گوجه و سیب زمینی و تخم مرغ و شیر و گوشتی که روزانه شاهد بروز آن در هر تاکسی و اتوبوسی هستیم، تنها نمونه هایی است از آنچه این سال ها با آن مواجه شده ایم؛ وما لنا من دون الله من ولي ولانصير.
درد مردم، سیل نیست! هرچند سیل به خودی خود درد بزرگی است. اما درد مردم، برخی مسئولان (بخوانید: نامسئولان) است که حتی امکان یک زندگی ساده و حداقلی را برای مردم دشوار کرده اند. مردم کشوری با این همه ثروت و برکت، نباید این چنین در تامین نیازهای اولیه خود درمانده باشند. سیل اقتصادی، مقاومت مردم را پایین آورده است و این هشدار بزرگی است که متوجه تصمیم سازان و تصمیم گیران است؛ از آن رو که تغییر شرایط موجود در گرو مهر غربی ها نبوده و نیست؛ هرچند پیش از این نیز عقربه قطب نمای اقتصادی، داخل را نشان می داد، اما چه کنیم با ملوان زبل داستان که چشم به اسفناج خارجی دوخته بود.
حرف بزرگ ما این است که این ملت چه هزینه ای باید پرداخت کند که تاکنون پرداخت نکرده است؟! از جان و مال و فرزندان عزیز خود گذشتند و سال های سال آوارگی و جنگ زدگی و تحریم و محرومیت را به جان خریدند؛ و دولت های مختلف هر بار، باری سنگین تر بر گرده ملت نهادند؛ به راستی چرا؟! ملتی که این چنین پای نظام منتخب خود هزینه می پردازد، و با تمام وجود از آن حمایت کرده و می کند، آیا شایسته این رنج هاست؟ چرا باید زندگی مردم بازیچه خودشیفتگی و ناکارآمدی برخی شود که با درد و رنج مردم بیگانه اند؟؛ فحسبنا الله و نعم الوكيل.
نام:
ایمیل:
* نظر:
شوشان تولبار