«فریب یا نفوذ؟!» این آخرین توییت وزیر آموزش و پرورش است، کوتاه و مبهم؛ اما برای کاربران توییتر که به این سوال دو پهلوی سید محمد بطحایی جواب دادند، این توییت فقط به یک معنا بود: اشاره غیرمستقیم به انتشار چند ویدئو از مدارس که دانش آموزان را در حال ویدئوهای پایکوبی با یک آهنگ واحد نشان می داد.
«فریب یا نفوذ؟!» این آخرین توییت وزیر آموزش و پرورش است، کوتاه و مبهم. اما برای کاربران توییتر که به این سوال دو پهلوی سید محمد بطحایی جواب دادند، این توییت فقط به یک معنا بود: اشاره غیرمستقیم به انتشار چند ویدئو از مدارس دخترانه و پسرانه که دانشآموزان را در حال ویدئوهای پایکوبی با یک آهنگ واحد نشان میداد. سه، چهار ویدئوی نهایتا یک دقیقهای که دو، سه روزی است بازار بحث و جدل شبکههای اجتماعی را گرم کرده است.
وزیر آموزش و پرورش شاید از این توییت دو کلمهایاش منظور دیگری داشته یا نداشته است. معنایی که از حرف او برداشت شد اما اشاره به پخش آهنگی غیرمجاز در چند مدرسه بود. یک روز بعد از این توییت، بطحایی در اولین جلسه رسمی که توانست، در مورد برخورد با تخلف در مدارس و انتشار ویدئوهای پایکوبی بچهها اظهارنظر کرد؛ در جلسه «شورای عالی اقامه نماز».
وزیر آموزش و پرورش پای دشمن را به میان غائله کشید: «دشمن برای پیروزی در این جنگ از تمام ترفندها استفاده میکند و اکنون نیز سنگر تعلیم و تربیت را هدف قرار داده است لذا با بهکارگیری روشهای مختلف سعی در نگران کردن مردم دارد که ازجمله آنها شاهد پخش کلیپهای نگرانکننده در فضای مجازی هستیم و مطمئنم نوعی دشمنی سیاسی پشت جریان انتشار کلیپهای ناهنجار در مدارس وجود دارد.»
بطحایی گفته است به خاطر خدشهای که به اعتماد جامعه نسبت به مدرسه وارد شده است از پلیس فتا کمک میخواهند: «دقیقا مشخص نیست این کلیپها مربوط به کجا است و چگونه تهیهشده است برای همین به کمک دادستانی محترم و همچنین پلیس فتا درباره منبع و چگونگی انتشار کلیپهای مذکور نیاز داریم چراکه نوع سازههایی که در برخی از این کلیپها دیده میشود، مخصوص مدارس نیست.» وزیر همچنین از تعیین ۳ نفر متخصص برای بررسی موضوع پخش کلیپها در فضای مجازی خبر داد تا به قول او: «ریشه تولید این کلیپها مشخص شود تا اعتماد عمومی و باور مردم متدین نسبت به نظام تعلیم و تربیت خدشهدار نشود.»
کاربران شبکههای اجتماعی در واکنش به توییت وزیر آموزش و پرورش و انتشار ویدئوها از مدارس نشان دادهاند که الزما معتقد نیستند که صرف شادی و پایکوبی بچهها در محیط مدرسه اتفاق بدی است اما یک نکته مهم در صحبتهای وزیر،پیگیری انتشار این ویدئوها از دانشآموزانی بود که شاید نمیخواستند چند دقیقه شادی کردن و خارج از عرف هر روزه بودنشان اینگونه تبدیل به سوژه خبری شود و تصاویرشان دست به دست بین هزاران غریبه بچرخد. فارغ از بحثها در مورد درست یا نادرست بودن نحوه شادی این دانشآموزان، حفظ حریم امن آنها در مدرسه مسالهای است که باید مورد توجه آموزش و پرورش و والدین باشد.
اما به نظر میرسد خود آموزش و پرورش از این نکته غافل است. روز گذشته مسعود ثقفی، سخنگوی آموزش و پرورش شهر تهران در باره نظر رسمی آموزش و پرورش به ایسنا گفت: «شادابسازی مدارس در چارچوب شرع و قانون معنا پیدا میکند و به هیچ عنوان مساوی با ابتذال نیست.
اگر عواملی خارج از قوانین مدرسه در مدرسه حضور یافته و منجر به هنجارشکنی و تخلف بشوند در صورت شناسایی برخورد قانونی و جدی خواهیم داشت.» او البته به همین موضوع بسنده نکرد و از شهروندان تهرانی خواست که در صورت اطلاع از موارد مشابه با شمارههای سامانه شکایات آموزش و پرورش تماس بگیرند و موارد و اطلاعات لازم را در اختیار آنها قرار دهند. این دعوت علنی از همه شهروندان برای دادن اطلاعات در مورد اتفاقات جاری در مدرسه شاید به راحتی بتواند پای سرک کشیدنها و فیلمبرداریهای پنهانی از محیط امن دانشآموزان را برای هر غریبه و با هر هدفی به موضوع باز کند.
اصل برنامههای ما برای نشاط مدارس را هدف قرار دادند
بخشی از کسانی که از دیدن ویدئوهای منتشر شده ابراز خوشحالی کردهاند، کسانی هستند که فارغ از ترانهای که در حال پخش است معتقدند که حالا دیگر زمانه مدرسههای دهه 60 و 70 گذشته و بچهها نیاز دارند که شادمانی و تحرکشان را در مدرسه نشان دهند. کسانی که میگویند خاطرات خودشان از مدرسه همواره با قوانین سختگیرانه و محیط خشک کلاسهای درس همراه بوده است و حالا نسل جدید این قواعد را برنمیتابد.
رضوان حکیمزاده معاون آموزش ابتدایی وزیر آموزش و پرورش به «اعتماد» میگوید که آموزش و پرورش بر اساس سند تحول بنیادین به دنبال فراهم شدن فضای شادی و نشاط در مدارس است و تلاش دارد تا این کار را در چارچوب مناسب و در قالب نحوه اداره کلاسهای درس و آموزش عملی کند: «به صورت خاص در سند تحول بنیادین اشاره شده که محیط مدرسه باید یک محیط بانشاط باشد. به خاطر همین است که آموزش و پرورش تاکید میکند که در فضای واقعی مدرسه و روشهای آموزشمان فرصتهایی را فراهم کنیم که بچهها با شادابی و نشاط یاد بگیرند.
اگر این اتفاق بیفتد و مثلا کودکان ما تحت نظر معلم و با یک برنامه مشخص از طریق بازی ریاضیشان را یاد بگیرند، هم درس میخوانند و هم به اندازه کافی تحرک دارند. برای همین است که روی شکلگیری فضاهای جمعی، بدون استرس و فشار که درآن همه از یادگیری لذت میبرند تاکید داریم که اتفاق برای همین است که شاهد چنین اتفاقاتی نباشیم. اگر کلاس درس خیلی خشک اداره شود ممکن است شاهد نمادهایی از شادی باشیم که دیگر شادی نیست و ابتذال است، این مرز بین شادی و ابتذال ایجاب میکند که مدرسه و مدیر و معلم از طریق برنامههایی که در دست دارد محیط را به گونهای طراحی کند و روشها را طوری به کار بگیرد که بچهها بتوانند شادی و نشاط داشته باشند.
اگر این سیاستها کاملا اجرایی شود بچهها فرصت میکنند در زمان حضور در مدرسه اتفاقا برنامههای بانشاطی داشته باشند.» به گفته معاون وزیر آموزش و پرورش حالا سوال اینجا است که چرا تفسیر اصلی آموزش و پرورش در میان این هیاهو گم میشود: «اینکه ما به سمت عوض کردن فضای مدرسه به سمت سیستم یادگیری از طریق بازی و مهارت بودهایم به خاطر اعتقاد ما به این است که بچهها باید شاد باشند. این اعتقاد به شادی بچهها وجود دارد. ببینید وقتی آموزش و پرورش گفته است شادی و نشاط در مدرسه باشد برایش راهکار دادهایم. از چه طریق؟ از طریق حذف آزمونها، ما گفتیم که تستزنی در مدرسهها نباشد، گفتیم مشق شب نباشد، گفتیم از طریق بازی درس را یاد بگیرند.
اینها همه منطقی است؟ نیست؟ همه اینها عناصری هستند که به شادی بچهها کمک میکنند اما برخیها از انتشار این ویدئوها در فضای مجازی میخواهند نتیجه بگیرند که پس این بود شادی و نشاطی که میگفتید؟ این موضوع با توجه به حساسیتهایی که ایجاد میکند هدفش لطمه زدن به این ایدهها است. عدهای منتظرند که اینها را ببینند و به دنبالش جو راه بیندازند.»
فارغ از اینکه میتوان به حرکت دستهجمعی دانشآموزان به بهانه یک ترانه ریتمیک انگ مبتذل چسباند یا نه، به نظر میرسد اصلیترین موضوع در این میان انتشار گسترده این ویدئوها است که حق امنیت داشتن دانشآموزان در فضای مدرسه است. حکیمزاده در پاسخ به اینکه این مساله آیا باید در مرکز توجه باشد یا نه میگوید: «نکتهای که میگویید درست است، این حریم خصوصی این بچهها است و انتشار این کلیپها مغایر با حقوق کودک است.
البته در صحت کلیپها خیلی تردید هست که آیا واقعا در مدرسه بودهاند یا نه. شاید هم بچهها داشتهاند فعالیتی میکردهاند و بعدا چنین آهنگی به آن اضافه شده است. چون فناوریهای جدید امکان این دستکاریها را هم میدهد. شاید بچهها با شادی و نشاط دارند سرودی را میخوانند اما عجیب نیست که روی همه آنها یک موسیقی کار میشود؟ همین قضیه را محل تردید جدی قرار میدهد که آیا این ویدئوها واقعیت دارد یا ندارد و همزمانیاش با برخی اتفاقات دیگر این فکر را به ذهن متبادر میکند که چطور این صحنهها نشان داده میشوند و خبری از فعالیتهای جمعی که همیشه در مدرسهها در جریان است، نیست.»
هرچند آموزش و پرورش تلاش دارد به این موضوع تاکید کند که ممکن است ویدئوهای منتشر شده در واقع تحریفشده باشند اما اگر فرض را بر درستی آنها بگذاریم، عجیب نیست اگر به این نتیجه برسیم که همخوانی هماهنگ یک ترانه خاص امکانپذیر است.
عجیب نیست اگر کودکان و نوجوانان ایرانی هم به مانند همسالان خود در همه جای دنیا علاقهمند به پیگیری جریانات روز و چهرههای عامهپسند موسیقی باشند و مدرسه را تنها محلی بدانند برای بروز آنچه بیرون از دیوارهای آن آموختهاند. حکیمزاده میگوید آموزش و پرورش هرقدر هم تلاش کند باید به یاد داشته باشیم که تمامی اوقات زندگی دانشآموزان را نمیتواند پر کند: «کل تربیت در دست آموزش و پرورش نیست. از کل 24 ساعت کودک و نوجوان ساعت 8 صبح وارد مدرسه میشود و کل زمانی را که در این محیط میگذراند 4 یا 5 ساعت است که یعنی یک پنجم وقتش و باقیاش در اختیار مدرسه نیست و نمیتوانیم فکر کنیم مدرسه مسوول کامل تمام اتفاقاتی است که رخ میدهد. امروز خانوادهها و مدرسه یک رقیب بسیار جدی پیدا کردهاند به اسم رسانه که یکی از عوامل بسیار تاثیرگذار بر تربیت و رفتارهای کودکان و نوجوانان است.»
بچهها معنای خودشان را میسازند
بخشی از کسانی که با دیدن ویدئوها نگران شده بودند، کسانی بودند که میگفتند سیاستهای غلط آموزش و پرورش در دهههای اخیر، سختگیریها و خالی کردن مدرسهها از موسیقی و شادی سبب شده تا دانشآموزان از سنین پایین تن به رقص با ترانهای دهند که در آن کلماتی با بار جنسی تکرار میشوند. آیا از حفظ بودن و همخوانی با چنین ترانهای را باید صرفا به شکست سیاستهای آموزشی و تربیتی تعبیر کرد؟
«شیوا دولتآبادی»، روانشناس و فعال حقوق کودکان به «اعتماد» میگوید: «این پیام حاکی از این است که ذوق و سلیقه بچههای ما به هر حال تحت تاثیر تاییدهایی است که از یک سری مرجعیتها که حالا در دست شبکههای اجتماعی است، شکل میگیرد.
اینکه یک ترانه بتواند در مدت زمان کمی مقبول تعداد زیادی واقع شود دیگر هنر شبکهسازی و بها دادن به ارزشهایی است که گاهی میتواند خلقالساعه برای نوجوانان و کودکان اتفاق بیفتد. اینکه محتوای چنین ترانهای بار کمتر اخلاقی داشته باشد جزو مجموعهای از چیزهایی که به ذائقه بچهها خوش میآید، شاید اگر آن موسیقی بدون چنین کلامی هم میبود میتوانست برای آنها جذاب باشد یا به عکس متن روی موسیقی دیگری هم برایشان جالب میبود که در آن صورت هم نشان از نیازی دارد که در برخی از سنین در میان کودکان و نوجوانان وجود دارد.»
حکیمزاده گفت که منظور از شادی و نشاط در مدرسهها پر کردن وقت بچهها با فعالیتهای گروهی و آموزش همراه با بازی است. اما دولتآبادی میگوید که باید جای موسیقی را با موسیقی پر کرد: «به نظر من اگر به بچهها اجازه بدهیم که شادمانی خودشان را با نوعی موسیقی که بیشتر به شرایط سنی آنها نزدیک است نشان دهند دیگر لازم نیست مصرفکننده چیزی باشند که از فرهنگ دیگری برمیخیزد. در مجموع از چنین اتفاقی هم به قدرت شبکههای اجتماعی بیشتر آگاه میشویم.
بزرگترها و مسوولان باید به این فکر باشند که چه چیزهایی را میتوانند جایگزین کنند که در این دنیای پر از تنوع و شتاب برای ارزشگذاری، هم به ذائقه فرزندانمان بخورد و هم به انتظاری که ما از آنها داریم. ما خلئی ایجاد کردهایم که در نتیجهاش بچهها به چیزی روی میآورند که با انتظار ما از آنها فاصله دارد. این فاصله را شاید بشود با محتوا و موسیقیهای اصیلتر پر کرد، محتوایی که مضمون عاطفی دارد اما نه مضامین جنسی. به این ترتیب ذهن را میشود به سمت محتواهای عاطفیتر و فاخرتر سوق داد.»
آنچه روشن است اینکه اگر بنا به پر کردن جای موسیقی با موسیقی باشد نمیتوان به سراغ آموزش و پرورش رفت. این بخشی است که خارج از آن ساعت رسمی پشت میز و نیمکتها باید جدی گرفته شود. با این وجود چقدر میتوان انتظار داشت که کودک و نوجوان از آنچه والدینش موسیقی ارزشمند یا فاخر میدانند لذت ببرد و از نسل جدید تا چه اندازه میتوان توقع داشت که بر اساس الگوهای تعیینشده پیش برود؟ دولتآبادی توضیح میدهد: «در جامعهشناسی کودکی یک تئوری داریم که خود اصطلاحش بسیار گویا است.
معنابخشی سازنده (constructive interpretation) یعنی تعبیری که کودکان از معناها میکنند و معنایی که به همراه این تعبیر میسازند. در واقع دنیای تازهای را برای خودشان ایجاد میکنند. نگاهی که جامعهشناسی به نسلها دارد، کاملا رفتارهای متولدان دهه 60 و 70 و 80 را از هم جدا میکند. این تمایز میان این نسلها دقیقا بر اساس این موضوع تفسیر میشود. بچهها دنیای ما را میگیرند اما تفسیر خودشان را دارند و بر همین مبنا رفتارهای خودشان را استخراج میکنند و شکل میدهند. بخش مهمی از این تغییرات حاصل دسترسی به اطلاعات جهانی است که با ارزشهایی که ما در مدرسهها مطرح میکنیم فاصله بسیاری دارد.
بنابراین وقتی بچهها معانی و رفتارهای خودشان را شکل میدهند تنها بخشی از آن مطابق با اهدافی است که برایشان در نظر داریم، بخش مهمی هم چیزی است که آنها با تعبیر خودشان میسازند و با آن زندگی میکنند. برای همین شاید نباید به همه این رفتارها لقب «واکنش» بدهیم بلکه نوعی ساخته شدن است در عرصهای که انواع اطلاعات در همه جای دنیا به شیوه متفاوتی از گذشته در حال گردش است.» این روانشناس معتقد است که نه با موضوع پخش گسترده ویدئوها اما با اصل موضوع پایکوبی بچهها در مدرسه باید به مثابه یک امر عادی برخورد شود؛ امری که میتوان از آن آموخت و به آن جهت داد: «فکر میکنم خیلی خوب است که این اتفاق را طبیعی تلقی کنیم اما برایش برنامه داشته باشیم.
اگر به زعم ما چنین ترانههایی سازنده ذهنیتها یا رفتارهای خوبی نیستند باید ببینیم چرا کارهایی که تاکنون کردهایم جواب نداده و چه کارهایی میتوانیم بکنیم که ذائقه و رفتار بچهها به معیارهایی نزدیکتر شود که فکر میکنیم معیارهای فاخرتری هستند. این اتفاق درسی است برای بزرگترها که چه چیزی را میتوان جایگزین مواردی کرد که به نظر ما ارزش والایی ندارد.»
توییت وزیر آموزش و پرورش شاید حالا واضحتر به نظرآید. حالا که توضیحات اشاره به این دارند که این وزارتخانه خودش را با کسانی رودررو میبیند که میخواهند اهداف اصلی شادسازی در مدارس را زیر سوال ببرند. دست کم حالا میتوان گفت که این تفسیر اصلی آنها از این موضوع است.
حالا چه دشمن مورد نظر وزیر وجود داشته باشد چه نه، نمیتوان انکار کرد که تفسیر افکار عمومی از این ویدئوها شکست سیاستهای سختگیرانهای است که حالا دیگر توان مقابله با نسل جدید را ندارند. بچهها هر قدر با فاصله بیشتری از حوادثی مانند انقلاب و جنگ به دنیا آمده باشند، بیشتر در پی آن هستند که دوران کودکیشان را کودکانه پشت سر بگذارند. در این مسیر عجیب نیست اگر این کودکان به دنبال شادیهای گمشده باشند و برای پیدا کردنش شاید چندان در بند این نباشند که به مرزهای مجاز و غیرمجاز و فاخر و غیرفاخر توجه کنند.
منبع: روزنامه اعتماد