شوشان - علی عبدالخانی :
حامیان وضع موجود آموزش و پرورش و رتبه ی ته جدولی آن در میان قریب به اتفاق استانهای کشور اعم از اینکه عنوانی به نام نمایندگی مردم یا دولت در خوزستان را یدک می کشند، بخاطر رضایت و همراهیشان با کابینه ی مدیریت سابق و فعلی (که تغییری نسبت به گذشته نداشته است)، ابتدا به ساکن باید ابراز ندامت کنند اگر نگوییم که بازخواست شوند.
در این شهر و استان انگار علم مدیریت مدتها قبل فوت کرده و مرحوم شده و خبری از ان نیست که اگر غیر از این می بود وضعیت ما به درجه ای که می بینیم نمی رسید.
مگر نه اینکه یکی از مهمترین راههای ترمیم ناکارآمدی و فشل عملکردی یک دستگاه خصوصاً اگر پرورشی - آموزشی باشد، بکارگیری مجربترین و موفق ترین مدیران مرتبط به ان حوزه جهت جبران کارکردهای غلط و ترمیم ان است. خیلی خوب ۴ سال است که طبق اعلام رسمی دولت، خوزستان جزو بی سوادترین یا یکی مانده به بی سوادترین استانهای کشور بوده است. در تمام دنیا و حتی در برخی استانهای موفق همچون یزد و اصفهان و... در چنین حالتی راه حل این است که مدیر و کابینه ی فاشل و ناتوانش به استناد داده های منفی موجود کنار زده می شوند و پس از شناسایی یک مدیر و چند معاون و همکار توانمند و موفق با تقاضای استاندار و نمایندگان مجلس و حتی اصرار نمایندگان خبرگان، از وزیر خواسته می شود آن گزینه ی مورد اجماع (که سوابق عملکردی موید موفقیت ان است) را به استان بفرستد و با اختیارات کافی حتی ضرب الاجلی ۲ یا ۳ ساله نیز برایش تعیین کند. اگر سهم خواهی و عدم درک نیاز آموزشی بچه های مردم در میان نباشد، از وزیر خواسته بشود یکی از حرفه ای ترین و قویترین مدیران آموزش و پرورش کشور را با وعده ی بهره مندی ایشان از برخی مزایا جهت سامان بخشی وضعیت موجود و نجات دانش آموزان خوزستان از بی سوادی را به این استان بفرستد. اما همانطور که می بینیم این اتفاق حتی در تصور نمایندگان نمی گنجد زیرا مدیر فرضی ما اهل رویه ها و شیوه های مورد نظر دوستانمان نمی تواند باشد لذا همان عده از نمایندگان که رییس قبلی را با ضعفهای فراوانش تثبیت کرده بودند و صداهای اغاثه ی خانواده ها بویژه اندسته از محرومانی که اول مهر ابتدای عزای انها است را نشنیدند، اینبار نیز نه تنها بدنبال مدیری قوی و مقتدر با مشخصه ی ملی نرفتند بلکه شخصی از مجموعه ی سابق که سهمی در وضعیت ضعیف موجود دارد را بعنوان سرپرست برگزیدند و یا به گزینش آن رضایت دادند که حسب قرائن تا این لحظه بر ابقا و استمرار فعالیت ایشان اصرار نیز می ورزند.
واقعا نمایندگان استان که همه ساله از نزدیک سقوط شرم آور شاخصهای علمی آموزش و پرورش را در چند ساله گذشته می دیدند و صرفا بخاطر اموری که قطعا در معیار شخصی و فردی قابل تفسیر هستند و از آن جمله می توان به رسوایی بزرگ حق التدریسی ها اشاره کرد، متاسفانه این نمایندگان کاملا همراه با کابینه فشل و ناکارآمد حاکم بر آموزش و پرورش بودند و تا این لحظه به ادامه ی حیات آن مجموعه (با حذف فقط یک نفر از آن) رضایت خود را از طریق تمکین و سکوت نشان دادند.
نمایندگان حق دارند که آه و ناله های طبقه ی محروم که در ابتدای سال تحصیلی تحت فشار خواسته های مالی و مادی مدارس که بعضاً عنوان ظالمانه بخود می گیرند و در مواردی تفاوتی هر چند کم با دکان های کوچک و بزرگ ندارند را نشنوند زیرا فرزندان نمایندگان و سایر مسئولان در مدارسی متفاوت از نوع سوپرمارکتهای بزرگ تحصیل می کنند. قطعاً آنها نمی توانند گریه ی مادری را که بدلیل عدم تامین خواسته های مالی و غیر مادی توقف ناپذیر مدارس و ملزومات دیگر، دختر یا پسرش را از رفتن به مدرسه منع کرده است را درک کنند و چاره اندیش حالات فراوان مشابه بویژه در بحث اجحاف های مالی به خانواده ها باشند.
به یُمن رها شدن امور و عدم ایفای نقش نمایندگان در موضوع آموزش و پرورش، وضعیت موجود در این شهر انسان را به یاد شخص یا اشخاصی می اندازد که برغم مذمومیت امر، شمال - جنوب خدمات آموزشی را توجیه می کنند.
حاصل و نتیجه آنچه گفته شد تنوع مدارسی است که با بهره مند شدن از تابلوهای رنگارنگ و تصنیف آنها تحت عناوین زیبای علمی، مردمی و حتی مقدس همچون شاهد، هیات امنایی، غیر انتفاعی، نمونه مردمی و در نهایت دولتی (ویژه طبقه ی محروم) به مظهری از شکاف طبقاتی و تبعیض شهروندی تبدیل شده و از این رهگذر بیشترین آسیبهای روانی را به خانواده ها و فرزندان آنها وارد ساختند.
واقعا آرزو می کنم که این نمایندگان به درب مدارس مناطق محروم و حتی متوسط شهر سری بزنند و تحقیر و استئصال پدران و مادرانی که در تامین یونیفرم فرزندانشان که طی ۲ سال با هماهنگی انتفاعی و سودجویانه ی کامل مدارس و نظارت ناموجود و همراه با سکوت آموزش و پرورش، ۳ برابر گرانتر از نرخ تورم موجود در کشور به فروش می رسند را ببینند و تنها از باب رضایتشان از این وضعیت دردناک فقط و فقط مقداری به خود آیند یا از رایی که از مردم گرفته اند شرم کنند.