شوشان - علی میلاسی / روزنامه نگار / پایان اسفند ۹۸ :
در فرهنگ ایرانی،روز نخست بهار سال نو یا"نوروز" را پایه وآغاز شادی ها و شادمانی ایرانیان،می دانستند.اگر دشت و کوه،سرسبز و پر از گل و لاله می شد و جوی ها پرآب،آن سال را سال نیک و پرباری می دیدند.و چنانچه پوشش گیاهی،جنگل و سبزه در بهار آن سال،خیلی شادی آور و روحی بخش نبوده و چهچه ی بلبل شنیده نمی شد،آن سال را،سالی خوب،نمی دانستند.و با چنین متل و مثلی"سال نکو از بهارش پیداست".خوبی و بدی آن سال را پیش بینی می کردند.
در آغازین روزهای سال۹۸ که مردم خود را برای سفر و دید و بازدید نوروزی آماده می کردند،سیل بهاری در گلستان،شیراز و خوزستان،دار و ندار مردم را با خود می برد.دیده بودیم که سیل ناگهانی در ورودی شهر شیراز(دروازه قرآن)،چه بی رحمانه هرآنچه در مسیر بود،از جا کند،که دلخراش ترین و غمگین ترین حادثه آن؛وقتی پدری برای نجات خود و فرزندش،به تیر برق آویزان شده بودند،سیل فرزند را از پای پدر جدا کرد و با خودش برد،که اشک همه ایرانیان را در آورد.در گلستان،لرستان و خوزستان نیز،زیان های مالی و جانی زیادی ببار آورده،که برای مردم،درد آور و تحمل ناشدنی شد.
بعد از حادثه های بزرگ و کوچک دیگری مانند،آتش سوزی جنگل ها،همه گیری بیماری ایدز در یکی دو روستا از سرنج های آلوده،خروج از برجام و تحریم های نفتی و مالی،ضربه بزرگی به اقتصاد شکننده و فشار مالی و روانی به جامعه وارد کرده تا مردم کم درآمد و بیکار،آسیب بیش تری ببینند.
گرانی بنزین از هزارتومان به۳هزارتومان-در روز جمعه۲۴آبان ماه-کبریتی بر سفره مردم روشن کرد و آتشی به جان شان انداخت.مردم دردمند،ناتوان و خسته از بیکاری و نداری و گرانی،در آن روز و چند روز دیگر،در اعتراض به افزایش ۲۰۰درصدی فی بنزین،برای گرفتن حقوق خود از دولت،به خیابان ها آمدند تا شاید با تمرین برگی از دمکراسی و مطالبه گری،حق و سهم شان را مطالبه و دولت را وادار به خواست خود کنند،که نه تنها چنین نشد،پایان آن مطالبه گری قانونی و خواست مردمی،درگیری،خونریزی،کشته شدن و بازداشت هزاران تن را به همراه داشت تا درد بزرگ تری در دل مردم نشاند و زخم عمیق تری بر گرده شان،بماند و آسیب سنگین تری به جامعه ی ایرانی وارد آید.
ترور سپهبد قاسم سلیمانی و هم رزمانش به دست امریکا در دی ماه،غم بزرگ تر و درد سنگین تری بود که مردم را در ماتم و اشک و آه فروبرد و نظام اسلامی را چنان خشمگین کرده که"انتقام سخت"را پاسخی به این ترور می دانستند.در پگاه۱۸دی ماه،سپاه پاسداران در نخستین عملیات انتقام به ترور،۱۳موشک بالستیک به پایگاه نظامی عین الاسد آمریکا در عراق پرتاب کرده و درساعت ۵سحر همان روز با پرتاب دوموشک از پایگاه دیگری در نزدیکی فرودگاه بین المللی تهران،هواپیمای مسافربری خط تهران به اوکراین را از آسمان به زمین انداختند تا ۱۷۶ مسافر آن-که بیش تر دانشجو،نخبه،پزشک،هنرمند،المپادی،از کشورهای ایران،کانادا،اوکراین،انگلستان،افغانستان،پاکستان و...بودند-در آتش و دود و آهن بسوزند و بمیرند تا دگربار،ایران داغ دارتر و ایرانیان دردمندتر شوند.
وقتی دولت دکتر روحانی در بهمن ماه سرگرم انتخابات یازدهمین دوره ی مجلس شورای اسلامی-یک مسابقه تک تیمی در میدان بدون حریف-بودند و در ۲اسفند،با کم ترین تماشاگر به پایان رسید،میهمان ناخوانده ی دگری به نام بیماری"کرونا"به سرزمین حادثه و درد و بیکاری و فقر و نداری،دعوت شد.در حالی که این بیماری ناشناخته و پر رمز و راز از دی ماه در شهر ۱۱میلیون تن ووهان چین پدیدار و تکثیر شد و آن کشور،درگیر پیش گیری،قرنطینه و مبارزه با آن بودند،در بهمن ماه به ایران آورده و در قم،معارفه شد.دولت ما هم بی توجه و نادیده انگاشتن این بیماری صادراتی مرموز و پیچیده،در تدارک راهپیمایی۲۲بهمن و هرچه شلوغ تر کردن آن با کودکان،نوجوان،جوانان،میان سالان،پیران،کارمندان،کارگران،ارتشیان،سپاهیان،بسیجیان،هنرمندان،دختران،زنان و...با میلیون ها پارچه و پرچم و بنر-فندک و کبریت برای آتش زدن پرچم ها و پارچه و میلیاردها هزینه های دیگر-بودیم،و از سویی؛برگزاری انتخابات ۲اسفند در آرامش کامل،برنامه مهم تر دولت بوده،تا در پس آن،بیماری"کرونا"نادیده بماند و از قم به شهرهای ایران و چند کشور خارجی دیگر سرایت کند تا هزاران کشته و ده ها هزار بیمار بر جای گذارد.میلیاردها خسارت مالی به بازار،درآمد،سرمایه،تولید و....،در پس تعطیلی و بی برنامگی در قرنطینه نکردن شهرهای درگیر بیماری مانند قم،ناتوانی در تولید ابزارپیشگیری،نداشتن کیت تشخیص بیماری و دستگاه های مقابله و درمان،هر روز خسارت های بیش تری به جامعه و بیماران،وارد می کند،که اثر آن را در زمین گیر کردن مردم در سال۹۹بیش ترخواهیم دید.
کشوری که در دو دهه گذشته پایه ی اقتصادی اش چنان سست و لرزان و بنیاد مالی اش چنین کم جان و درمانده شده،که توان تهیه ابزار اولیه پیشگیری مانند ماسک،دستکش،الکل و... را نداشته باشد،باید نگاهش را به گذشته های دور و نزدیک بیندازد تا ببیند،به این سرزمین ثروت و سرمایه و استعداد،چه کرده است که ناتوان از مقابله و پیشگیری از هر حادثه کوچک و بزرگی شده.جامعه ی ما چنان آسیب پذیر است،که با هر باد،طوفان،لرزش،جنبش،بیماری وگرانی،به لرزه در می آید.بیش تر مردم هم،چنان بیکار و تنگدست شدند،که دیگر تحمل هیچ حادثه،درگیری و بیماری را ندارند.اگر نگاه درستی به پایان همین چند حادثه بزرگ و کوچک امسال داشته باشیم،پیداست که هیچ کدام،پایه ای و کارشناسی شده،بازسازی و نوسازی نشدند، که تکرار آن،مرگ و میر جانی،خسارت مالی و آسیب اجتماعی نداشته باشند.
هنوز گل و لای حادثه ی سیل بهاری در بیش تر خانه ها مانده.گیج مانده ایم که خروج از برجام را چگونه بپذیریم.هنگ کرده ایم که تحریم ها را چطوری دور بزنیم.کرنش شجاعانه کنیم یانرمش قهرمانانه. بیماری تحمیلی ایدز در بدن روستایی ها،بی درمان رها شدند.بیش تر زلزله زدگان کرمانشاه،بی خانمانند.آتش بنزین در دل مردم آتش گرفته هنوز،روشن است.مانده ایم که انتقام سخت ترور سردار سلیمانی را با پرتاب موشک،جنگ زمینی،گروگانگیری یا درگیری نفتکشی پاسخ دهیم.و مهم تر؛آشفته ایم اگر آن حاثه های کوچک و بزرگ را به دشمنان پیدا وابسته می کردیم و به پنهان ها نسبت می دادیم،این"کرونا"ی نا پیدا و ناشناخته را باید،چه کنیم و به کجا حواله دهیم!
بیماری"کرونا"با ساختار پیچیده اش که جان میلیون ها تن را در جهان گرفته و می گیرد و اقتصاد جهانی را دستخوش سود و زیان های میلیاردی کرده و می کند،پیام های روشن تری هم با خود دارد و این که؛شاه و گدا نمی شناسد و به پول دار و بی پول رحم نمی کند.نشان روشن تر و پیام بزرگ تری هم با خود آورده که؛"علم بهتر از ثروت و دانش بالاتر از خرافات است".حال چشم جهانیان نه به ثروت پول داران و نه به دست دعانویسان است.امید به دانش دانشمندان و کشف پزشکان برای ساخت داروی درمان"کرونا"ست.