شوشان - علیرضا نجفی:
ای امیر روزگار درد مولانا علی
هیات صد کهکشانی مرد مولاناعلی
با تو بر دوش تو هر شب در دل بیغوله ها
کیسه نان و رطب شبگرد مولانا علی
لقمه با دستان خود می داد بر طفل یتیم
روی دوشش مشک می آورد مولانا علی
مرشد عمارها سلمان و شیر اشتری
مرد آری مرد آری مرد مولانا علی
جای پیغمبر که خوابیدی تو هنگام خطر
هر خطر پیش تو کم آورد مولانا علی
هیچ می فهمند آیا از بهار خطبه هات
خلق درگیر خزانی زرد مولانا علی
جان فدای غربتت حتی نمی دادند خلق
بر سلامت یک جواب سرد مولانا علی
کهکشان در کهکشانی و همه هفت آسمان
در مثل بر دامنت چون گرد مولانا علی